خانه » پیشنهاد سردبیر » شاخصی برای تمام دوران ها

شاخصی برای تمام دوران ها

چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۸  شماره ۱۲۱۹

رییس اسبق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی کشور در گفتگو با وقایع استان به این سوال که «چه نیازی به امیر کبیر داریم؟» پاسخ می دهد

شاخصی برای تمام دوران ها

کوروش دیباج

امروزه و در مواجهه با فرهنگ جهانی‌سازی، اهمیت هویت‌های قومی و ملی در عرصه‌های خرد و کلان فرهنگی حائز اهمیت بیشتری می‌شود. مفاخر یک ملت رابطه‌ای مستقیم با هویت و خودباوری فرهنگی آن ملت در فرآیند جهانی‌سازی دارند. مفاخر افراد یا پدیده‌هایی هستند که می‌توان به آنها افتخار کرد و به عبارتی مایه فخر و مباهات هستند. در مورد مفاخر در فرهنگ‌ها و تمدن‌های گوناگون مطالعات و تحقیق‌هایی انجام گرفته که بیشتر این تحقیق‌ها مربوط به افراد یا اشخاصی است که در یک حوزه نخبه بوده و برای فرهنگ میزبان نوعی افتخار به حساب می‌آمدند. این تحقیق‌ها را می‌توان در یک دایره شناختی با عنوان مفخره‌شناسی قرار داد. اما نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد این است که اصولاً معنا و گستره مفاخر چیست و آیا معیارها و شاخصه‌هایی برای شناسایی این مفاخر وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد این شاخصه‌ها کدامند. پس از این مفاهیم اساسی، مهم‌ترین بعد کارکردی شناخت مفاخر بعد هویتی آنها است. شاید ابعاد تخصصی و حرفه‌ای یک مفخره تنها برای علاقه‌مندان و متخصصان آن حوزه قابل‌اهمیت باشد، اما بعد هویتی آنها می‌تواند موجب ارتقای فرهنگ عمومی و اعتلای هویت قومی و ملی در گستره‌ای فراخ‌تر باشد. از این رو وقایع استان در قالب مصاحبه ذیل از نعمت الله فاضلی، رییس اسبق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی کشور این پرسش را مطرح کرده است «چه نیازی به امیر کبیر داریم؟» که پاسخ این جامعه شناس را در ذیل از نظر می گذرانید.
فاضلی اظهار کرد: پاسخی که به پرسش «چه نیازی به امیر کبیر داریم؟ » در اینجا می خواهم بدهم این است که امیر برای کارگزاران و شهروندان امروزی ما مقیاس و محکی است تا خود را با آن بسنجند. باری، «مقیاس امیر» نیازی امروزی ما است. «نخبگان فکری»، «کارگزاران اداره امور» و «شهروندان» می توانند خود را در ترازوی عملکرد و زندگی امیرکبیر قرار داده و از خود بپرسند آنها برای اصلاح و دگرگونی جامعه خود تا چه اندازه با مقیاس امیر بزرگ قابل قیاس اند؟ این پرسش ها برای مردم اراک دلالت های ویژه ای دارد. می خواهم اندکی در این باره تأمل کنم.
وی ادامه داد: پرسش چه نیازی به امیر کبیر داریم؟ بیان کننده این است که ما باید به ریشه ها و سرآغازهای «تجربه تجدد» و دوران معاصرمان بازگردیم. این بازگشت به معنای گذشته گرایی و اندیشه ارتجاعی نیست، بلکه ضرورت ایجاب می کند که برای «ساختن آینده» و حتی «لحظه حال» خود لاجرم باید سرآغازها را نقادانه بیندیشیم؛ زیرا به تعیبر دقیق علی رضاقلی «سرگذشت ما تعیین کننده سرشت و سرنوشت ما است». این پرسش را می‌توان درباره قائم‌مقام و مصدق هم بیان کرد. ما به تمام «اصلاحگران» تاریخ معاصرمان نیاز داریم. ما نیازمند این هستیم که رؤیاها و آرمان‌های این اصلاحگران را در «حافظ جمعی‌مان» دائم بازاندیشی و احیا کنیم، زیرا این اصلاح‌گران «نمونه‌های عینت یافته» و «تجربه‌های اثرگذار تاریخی» هستند که می‌توانند به‌مثابه متن برای ایجاد و اصلاح و بهبود وضعیت جامعه از آن‌ها الهام و کمک گرفت.
این جامعه شناس تصریح کرد: باری، ما اکنون نیازمند بازاندیشی انتقادی سرآغازها هستیم. در این بازاندیشی انتقادی باید آرمان‌ها، سیاست‌ها و تمامی اصلاحاتی که قائم مقام، امیرکبیر و محمد مصدق اصلاحگران بزرگ دوره معاصر ایران در نظر داشتند یک‌بار دیگر یادآور شویم و مشاهده کنیم اکنون با آن آرمان‌ها، آرزوها و سیاست‌های اصلاح‌گرایانه چه فاصله‌هایی داریم و به کدام‌یک دست‌یافته‌ایم و کدام یک متحقق نشده است. ما نیاز داریم عملکرد و کارنامه خودمان و کارگزاران مان را با مقیاس این اصلاح گران بزرگ بسنجیم.
رییس اسبق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: یک بار در ذهن مان آنچه از امیر بزرگ می دانیم مرور کنیم و از خود بپرسیم آیا کارگزاران ما و نخبگان ما مطابق الگو و مقیاس او عمل کرده اند یا خیر؟ می‌دانیم که این اصلاحگران بزرگ به‌ویژه میرزا تقی‌خان سیاست‌مدار، نواندیش و قهرمان ملی به «توسعه همه‌جانبه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران» می‌اندیشید. او برای این منظور مجموعه‌ وسیعی از اصلاحات در «نظام حکمرانی» ایران را آغاز کرد. او بنیان‌گذار «نظام اداره امور»، «تنظیمات»، «نظام آموزش جدید»، «نظام دانش جدید»، «نظام قشون» و «نظمیه جدید» در ایران بود. اتابک اعظم عمیقاً چنان در این زمینه ها کوشید تا بتواند نظم مبتنی بر «قانون» را مبنای همه چیز قرار دهد که مشهور به «نظم میرزا تقی‌خانی» شد. آیا کارگزاران ما مانند امیر بزرگ اندیشه توسعه جانبه را درک کرده اند؟ و مهمتر این که آیا آنها خود مجری و عمل کننده به اندیشه ها و ایده آل هایی که در ذهن و زبان دارند، بوده یا هستند؟
فاضلی تاکید کرد: امیر بزرگ، سرمشق عملی اندیشه هایش بود. میرزا تقی‌خان باور داشت که «باورها و فرهنگ» نقش کلیدی درحرکت جامعه و توسعه آن دارد. ازاین‌رو تلاش کرد عملاً با مشی، منش و شخصیت خود الگو و سرمشق اخلاقی و فرهنگی از انسان معاصر و مدرن ایجاد کند. او تلاش‌کرد ارزش‌ها، باورها، اخلاق و «فرهنگ جدید» را که متناسب با مقتضیات جهان امروز است در دربار و فرهنگ سیاسی ایران و همچنین در شهر و صنوف مختلف رواج دهد. همچنین در نوشته‌های خود مانند «کتاب جهان نمای جدید» و «کتابچه خیالات اتابک» و در نامه‌ها و مکتوبات و اسناد گوناگون دیگر نشان داد که ما نیازمند تأمل و تفکر جدی و انتقادی درباره وضع و موقعیت خود در جهان جدید هستیم. او از «جهان جدید» آگاهی داشت. به سن‌پترزبورگ سفر کرد و در این سفر به مشاهده، تجربه و تأمل جدی درباره تحولات و پیشرفت‌ها در جهان جدید پرداخت. او همچنین گفتگوهای طولانی و تعاملات پیوسته‌ای با سفیران، دیپلمات‌ها، تجار و مسافران از سراسر جهان داشت و در این تعاملات با زیرکی و دانایی هر چه تمام‌تر تلاش کرد تا راز و رمز پیوند و تحول در جهان امروز را بفهمد و برای ایجاد دگرگونی در همه شئون زندگی‌های فردی و اجتماعی مردم ایران از آن‌ها درس‌ها و تجربه‌های لازم را فراگرفته و در عمل آن‌ها را مبنای سیاست‌ها و خط‌مشی‌های خود قرار دهد. آیا نخبگان فکری و سیاسی ما در تمام سطوح ملی و محلی، اینگونه مانند امیر بزرگ خود را به دانش، بینش و منش جدید تجهیز و آماده کرده اند؟
وی ادامه داد: میرزا تقی‌خان اندیشمند و قهرمان یکتایی بود که توانست در زمان کوتاه سه سال و دو ماه صدارتش زیربنای «دگرگونی ساختاری» در جامعه ایران را بگذارد. اگرچه او مانند قائم‌مقام و دیگر قهرمانان ملی درنهایت جانش را از دست داد، اما به ما آموخت که می‌توان از هر فرصتی برای بهبود زندگی مردم، چیزی که او آن را «رفاهیات توده» می‌نامید و برای ایجاد عدالت و نظم مبتنی بر قانون استفاده کند. آیا کارگزاران و نخبگان فکری و سیاسی ما از فرصت های شان حتی فرصت های کوتاه برای ایجاد دگرگونی ها کوشیده اند؟
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: باری، اکنون ما یعنی «کارگزاران»، «نخبگان فکری» و «شهروندان» نیاز داریم تا عملکرد، نقش و سهم خود را در فرایند شکل دادن جامعه با «مقیاس امیر» بسنجیم. شخصیت، عاملیت و شایستگی ها و کنشگری های امیر، محک و مقیاس تجربی و عینی است برای نقد خود ما. ایران نیازمند بازاندیشی درباره تجربه و تلاش این اصلاح گران بزرگ است. اما این نیاز در اراک دلالت ویژه ای دارد. میرزا تقی‌خان، میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام و محمد مصدق هر سه صدراعظم بزرگ تاریخ معاصر ایران هستند که همه آن‌ها هرکدام به شیوه ای ریشه در سرزمین و استان مرکزی و منطقه اراک دارند. این سه صدراعظم بزرگ، سه نماد بزرگ برای اصلاحات در ایران شناخته می‌شوند. این سه اصلاح‌گر بزرگ سرنوشت کمابیش یکسانی دارند. میرزا ابوالقاسم صدراعظم دوره محمدشاه، میرزا تقی‌خان صدراعظم ناصرالدین‌شاه و دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر دوره محمدرضا شاه هر سه از جان و زندگی خود برای اصلاح و توسعه ایران گذشتند.
این جامعه شناس گفت: آن‌ها همچنین سه نماد برای نواندیشی، خلاقیت، مسئولیت‌پذیری، شهامت و غمخواری برای مردم ایران شناخته می‌شوند. ما نمی‌توانیم تاریخ معاصر ایران را بدون در نظر گرفتن این صدراعظم های بزرگ در نظر آوریم. در ایــن دورانِ شکل گیری گفتمان توسعه و اصلاح ایران، شهر اراک نیز شکل گرفته و گسترش یافته است. در این دوره تاریخی است که اراک از سلطان‌آباد، شهر قبیله‌ای و قلعه‌ای به شهر بزرگ کنونی تبدیل شده است. قلعه سه‌هزار نفره آغازین، امروزه به شهری بیش از نیم میلیون جمعیت تبدیل‌شده است.
وی بیان کرد: قلعه سلطان‌آباد که محصول اسکان ملاکین و ارباب‌ها بود، اکنون به مرکز استان مرکزی تبدیل‌شده است که در آن به‌جای روابط قبیله‌ای، قرار است روابط شهروندی شکل بگیرد و مستقر شود. قلعه سلطان‌آباد به شهر اراک تبدیل‌شده است درحالی‌که کارخانه‌ها عظیم، سازمان‌ها وادارات بزرگ بعلاوه مجموعه عظیمی از دانشگاه‌ها، مدارس، فرهنگسراها، مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های جمعی در آن فعالیت می‌کند.
رییس اسبق پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی کشور ادامه داد: از قلعه سلطان‌آباد تا شهر اراک و شهر اراک تا مرکز استان راه طولانی پرپیچ‌وخمی طی شده است. اکنون ما در نقطه‌ای از تاریخ قرار داریم که باید ناگزیر به «بازاندیشی انتقادی جدی» درباره این مسیری که طی کرده‌ایم بپردازیم. این مسیر به‌نوعی با اندیشه‌های میرزا تقی‌خان امیرکبیر و اگر دقیق‌تر سخن بگوییم با افکار قائم‌مقام و محمد مصدق همراه بوده است. اصلاح‌گران بزرگ ایران اندیشه‌ها، سیاست‌ها، آرمان‌ها و اصلاحاتی را در سراسر ایران رواج دادند و برای آن‌ها از جان خود گذشتند که تمام روستاها و شهرهای ایران ازجمله زادگاهشان اراک را در برگرفت. منطقه اراک که شانس تاریخی و فاضلی عنوان کرد: استعداد این را داشته است که بزرگ‌ترین اصلاح‌گران تاریخ معاصر ما را در صدف خویش پرورش دهد اکنون می‌تواند با تکیه‌بر این گوهرها فرصتی برای بازاندیشی انتقادی درباره موقعیت کنونی‌اش بسازد. ما اغلب درباره اصلاح‌گران بزرگ در «مقیاس ملی» تأمل و اندیشه کرده‌ایم، اما گمان می‌کنم از این اصلاح‌گران در «مقیاس محلی» نیز می توان اندیشید. این اصلاح‌گران با تکیه‌بر زندگی‌نامه و پیوندهایی که با زادگاه و منطقه خود داشته‌اند، می‌توانند هم انرژی عاطفی و «انگیزش جمعی» در میان شهروندان ایجاد کنند و هم مهم‌تر از آن تجربه زندگی و وجه نمادین آنان می‌تواند به‌مثابه «دانش مشترک» برای سیاست‌ها و خط‌مشی‌های اصلاح در شهر مبنای بازاندیشی و تأمل قرار گیرند.
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی کشور ادامه داد: از این دیدگاه است که اکنون به امیرکبیر نیاز داریم. روزنامه‌نگاران، روشنفکران و اصحاب قلم و اندیشه می توانند این نیاز را در جامعه و افکار عمومی موضوع بحث و گفتگوی جمعی خود قرار دهند. کاری که قائم‌مقام‌ها، اتابک اعظم‌ها و مصدق‌ها در ایران بزرگ انجام دادند «راه ناتمام» و پیچیده‌ای است که فرزندان و نوادگان آنان باید این راه را تمام کرده و آرمان‌ها، آرزوها و خواستگاه آن‌ها را به سرمنزل مقصود برسانند.
وی تاکید کرد:اتابک اعظم نماد، نشانه و متن جذاب و خواندنی است که دلالت‌ها پر شماری برای ما دارد. ما می‌توانیم پرسش‌های مهم و جدی درباره این متن در موقعیت امروز در برابر خود قرار دهیم. شاید یکی از پرسش‌ها این باشد که آیا اراک امروز می‌تواند همچنان سرزمین زایش و رویش قائم‌مقام‌ها، اتابک اعظم‌ها و مصدق‌ها باشد؟ آیا حال و هوای تاریخی و فرهنگی ما در این منطقه به‌گونه‌ای هست که انسان‌هایی چنین شجاع، اندیشمند، خلاق و وطن‌دوست پرورش دهد؟ آیا اراک همچنان می‌تواند فضای فکری و عاطفی خلق کند که در آن انسان‌هایی با چنین قدرت و جسارت به منطقه اراک، ایران و جهان عرضه نماید؟ یا خیر. اکنون باید از خود بپرسیم که موقعیت امروز اراک در مقایسه با ۱۵۰ سال پیش چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارد؟ چگونه بوده است در صد و پنجاه سال پیش که کمتر از یک درصد مردم این منطقه سواد خواندن و نوشتن داشتند و جمعیت این منطقه نیز بسیار کم شمار تر از امروز بود؛ و دسترسی به رسانه‌های ارتباط‌جمعی نیز در مقایسه با امروز هیچ بود؛ و مهم‌تر از آن فقر، کمبود کالا و فنّاوری نیز مانند دیگر نقاط ایران بیداد می‌کرد؛ و در موقعیتی که روابط قبیلگی، غارتگری و جنگ‌های محلی و اشکال گوناگون خرافه گرایی و باورهای بدوی در میان مردم رواج داشت، چنین قهرمانان بزرگی در این سرزمین پرورش یافتند؟ آیا امروز که ما در عصر رسانه‌های جمعی به سر می‌بریم و بسیاری از عوامل و ویژگی‌های صد و پنجاه سال پیش از چهره تاریخ و فرهنگ این سرزمین زدوده شده است در چنین موقعیتی نباید قائم‌مقام‌ها، اتابک اعظم‌ها و مصدق‌ها سر برآورند؟
این جامعه شناس گفت: از اینکه تاریخ معاصر ما تاریخ سراسر پویایی‌ها و تغییرهاست و در این پویایی‌ها شهر اراک و منطقه آن نقش بزرگی داشته است، احساس خوب و دل‌انگیزی پیدا می‌کنم، اما درعین‌حال از خود می‌پرسم چرا به‌عنوان یکی از شهروندان و پرورش‌یافتگان این دیار نتوانسته ام سهمی قابل توجه در ایران و منطقه‌ام ایفا کنم؟ از خود می‌پرسم بعد از ۱۵۰سال پویاهایی و دگرگونی‌ها در این منطقه چرا افق فکری حاکم و غالب بر اراک نتوانسته است همچون وسیله‌ای راهگشا و راهنما مسیری برای دگرگونی‌های این منطقه ایجاد کند که ما امروز با بحران های عظیم ساختاری مانند بحران محیط‌زیست، بحران اجتماعی فرسایش سرمایه‌های اجتماعی، بحران های شهری از اشکال گوناگون توسعه نامتوازن در این منطقه نباشیم.
فاضلی در پایان بیان کرد: ما نیازمند بــه امیرکبیر و همـــه اصلاح گران بزرگ هستیم تا با رجوع به سرشت و سرنوشت آنان درباره سرگذشت خودمان و تأثیری که این سرگذشت بر سرنوشت امروز ما داشته است عمیقاً و نقادانه بیاندیشیم. ما به امیرکبیر نیاز داریم نه به‌عنوان نماد محلی گرایی، غرور کاذب و نماد قوم مداری، بلکه این قهرمانان و سرشت و سرگذشت آنها فرصتی است برای بازاندیشی و تأمل انتقادی و پرسش از این که این منطقه باوجود داشتن فرصت‌ها، امکانات و منابع عظیم مادی و معنوی، اقتصادی و اجتماعی، تاریخی و فرهنگی چرا باید اکنون با انبوه بحران‌ها بزرگ ساختاری روبرو باشد. این پرسشی است که هم «کارگزاران» و هم «شهروندان» اراک باید آن را مطرح کنند.
در وهله نخست مدیران و کارگزاران شهر، استانداران، نمایندگان مجلس و رهبران شهری در هر مقام و موقعیتی که هستند بیش از همه نیازمند بازخوانی انتقادی اندیشه‌ها و عملکردهای خود در پرتو تجربه و تلاش اتابک اعظم هستند. آن‌ها باید از خود بپرسند اگر قرار بود آن‌ها را با «مقیاس امیر» بسنجند چه کارنامه‌ای از عملکـرد آن‌ها بیرون می‌آمد؟ شاید دشوار باشد که بخواهم کارگزاران و رهبران امروز ایران و به‌ویژه اراک را با امیرکبیر مقایسه کنم. گاه احساس می‌کنیم این کار قیاس مع‌الفارق است. اما به آنان توصیه جدی می‌کنم که اگر خواستند خود را در «مقیاس امیر» بسنجدند کتاب «جهان نمای جدید» و کتابچه «خیالات اتابکی» را حداقل مرور کنند؛ یا اگر برایشان دشوار است کتاب علی‌رضا قلی با عنوان «جامعه‌شناسی نخبه کشی» که روایتی از قائم‌مقام، امیرکبیر و مصــدق ارائه می‌کند و به ویژه روایت او از امیرکبیر را مطالعــه کنند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.