یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۱ شماره ۱۵۷۱
گول جوایز را نخوریم
گفتگو با شهرام سلطانی یکی از اعضای هیات داوران
فاطمه حبیبی نژاد
دومین روز جشنواره تئاتر کوتاه صحنهای همت با موضوع پیشگیری و مقابله با آسیبهای فرهنگی و اجتماعی برگزار شد. این مسابقه و پویش هنری توسط انجمن فرهنگی هنری استان مرکزی و با حمایت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار گردید. در روز دوم شاهد ۵ اثر از این جشنواره بودیم که ضمن نگاهی کوتاه به این نمایشها، گفتگویی با شهرام سلطانی عضو هیات داوران این جشنواره ترتیب دادهایم.
نمایش ایستگاه
نمایش «ایستگاه» اولین نمایش از روز دوم جشنواره تئاتر کوتاه صحنهای همت است که در بخش تجربههای جوان روی صحنه رفت. ایستگاه قصه جوانی است که در ترمینال قصد سفر دارد و یک کیف پول همراه اوست. جوان کیف پول را از بانک برنده شده و روی صندلی ترمینال نشسته و لیست آرزوها و بدهکاریهایش را میشمارد. چندی بعد کیف را گم میکند و پولها در همان ترمینال به دست جوان دیگری که بدهیها و سفتههای زیادی دست مردم دارد میافتد. این جوان توزیع کننده مواد مخدر و دچار فقر مالی شدید است. جوانک پولها را در سطل زباله ترمینال قایم میکند و به بدهکارانش خبر میدهد که بدهی آنها را خواهد پرداخت. اما هنگامی که جوانک حواسش نیست، زبالهگردی که درگیر اعتیاد است، کیسه پولها را از سطل زباله پیدا میکند و با خود میبرد. شب میشود و زبالهگرد و کسی که مسئولیت نظافت ترمینال را بر عهده دارند در آنجا تنها میشوند. زبالهگرد شروع به درد و دل با نظافتچی میکند. از اینکه چرا معتاد شده و بی پولی او را به اینجا کشانده و دیگر هیچ کدام از اعضای خانوادهاش او را نمیخواهند اما اگر یک بار دیگر دخترش را ببیند قول میدهد به خاطر او اعتیاد را ترک کند. در این بین متوجه میشویم فرزند نظافتچی ترمینال هم درگیر یک بیماریست و او هم به پول زیادی برای مداوای فرزندش احتیاج دارد. در پایان نظافتچی به مرد زبالهگرد خبر میدهد که دخترش برای دیدن او به ترمینال آمده و باید لباسهایش را عوض کند، به دیدن دخترش برود و نمایش به پایان میرسد. قصه این نمایش نشانگر اقشار مختلف جامعه که به خاطر فقر با آسیبهای اجتماعی مختلف درگیر شدهاند را نشان میدهد اما امیدی نهان در دل این قصه نهفته است. پول همچون ماهیتش از این دست به آن دست میشود و زندگی آدمها را به فجیعترین شکل ممکن تحت تاثیر خود قرار داده است.
نمایش همیشه صدایی برای آزار وجود دارد
نمایش «همیشه صدایی برای آزار وجود دارد» دومین اجرا از روز دوم جشنواره تئاتر صحنهای کوتاه همت به نویسندگی رضا بساکی و کارگردانی پریا احمدی در بخش تجربههای جوان است که روی صحنه رفت. قصه این نمایش در مورد زن و شوهری است که مرد درگیر بیماری روانی شده و بسیار تنهاست. وی در گذشته روزنامهنگار بوده و از مقطعی به بعد در زندگی نتوانسته به کارهایش برسد. بیماری روانی به مرد غلبه کرده و زن از دست رفتارهای آزارگرانه و مصرف بی رویه داروهای توهمزا توسط شوهرش کلافه شده. دعوایی بین این زن و شوهر رخ میدهد که مرد همسرش را کتک زده و به قتل میرساند. در طول نمایش صدای درون ذهن مرد را میشنویم، قرصهای اعصاب مصرف میکند، تنها شده و صداها آزارش میدهند. این نمایش روایتی از اهمیت ندادن به بیماریهای روانی در افراد مختلف و سلامت روان پیش میرود. در الویت قرار دادن سلامت روان برای آدمها باعث کاهش آسیب است. نگاه به خشونت خانگی در این نمایش خصوصاً توسط زنان قربانی خشونت حائز اهمیت است. تمام صحنه با روزنامههای بسیار زیادی پوشانده شده که نشان از ذهن مغشوش مرد دارد. دنیای سیاه افسردگی و ناامیدی در این نمایش وصف میشود و تلنگری برای اهمیت به سلامتی روان مخاطبش است.
نمایش گاد مادر
نمایش «گاد مادِر» سومین اجرای روز دوم جشنواره تئاتر کوتاه صحنهای به نویسندگی محمدرضا صالحی و کارگردانی سجاد شاهقلعه در بخش تجربههای جوان روی صحنه رفت. قصه نمایش با نگاهی طنز در مورد خانوادهای که تکنیکهای تکدیگری را تمرین میکنند و سعی دارند خودشان را شبیه افراد آسیب دیده جلوه دهند تا ترحم عموم جامعه را نسبت به خود جلب کنند، است. پدر خانواده با اشاره به متدهای مختلف بازیگری، تکدیگری را به فرزندش آموزش دهد و به جای کلمه بازیگری از «گدایی» استفاده میکند. پیرمرد صاحبخانه، کلید سازی است که دائم به خانه آنها میآید و به خاطر عقب افتادن کرایه خانه غر میزند و عاشق مادربزرگ پیر این خانواده است. همه اعضای خانواده جلوی پیرمرد صاحبخانه نقش بازی میکنند. پدر خودش را به نابینا بودن زده و عموی خانواده سعی دارد خودش را کم توان جلوه دهد تا دیگران متوجه نشوند که آنها تن به کار نمیدهند و واقعاً کم توان نیستند. عموی خانواده از داخل سطل زباله کیفی پیدا کرده که میگوید اگر بتوانیم در آن را باز کنیم زندگی ما تغییر خواهد کرد زیرا داخل آن مقدار زیادی مواد است. اما پدر خانواده مخالف است زیرا معتقد است که مواد برای آنها افت دارد ولی کمی بعد تا بوی پول به مشامش میرسد راضی میشود.
پیرمرد کلیدساز میگوید به شرط ازدواج با مادربزرگ قفل کیف را باز میکند و آنها به سختی راضی میشوند ولی پسر کوچک به خاطر اینکه میبیند خانوادهاش درگیر فروش مواد مخدرند از خانه قهر میکند. در پایان نمایش متوجه میشویم پسر بچهای که سعی در انجام تمرینهای گدایی داشت و موفق نبود، حالا که خانوادهاش به زندان افتادهاند مجبور است گدایی کند و از مادربزرگ مریضش نگهداری کند.
این نمایش با نگاهی طنز به افرادی که گدایی را به کار و تلاش کردن ترجیح میدهند، شروع میشود و با پایانی بسیار تلخ به پایان میرسد. گاهی فقر از جبر زندگی به سوی برخی افراد میآید و آنها نقشی در انتخاب آن طبقه اجتماعی یا خانواده ندارند، گاهی برخی انتخاب میکنند که شکست بخورند و آینده خود و فرزندانشان را تباه کنند. نمایش گاد مادر قصه افرادی را روایت میکند که هم به اجبار و هم به انتخاب با آسیبها دست و پنجه نرم میکنند.
نمایش من
نمایش «من» به نویسندگی و کارگردانی امیر حسین بهنامفر سومین اجرا از روز دوم جشنواره تئاتر کوتاه صحنهای همت در بخش تجربههای جوان روی صحنه رفت. قصه نمایش روایت پسری است که به سختی در موبایل فروشی کار پیدا میکند و به تعمیرات موبایل مشغول میشود. در همین حین عاشق دختری به نام تینا میشود اما به خاطر بی پولی و آرزوهای متعدد تینا به یکدیگر نمیرسند. تینا پس از مدتی پسر را رها میکند و با یک نفر دیگر قول و قرار ازدواج میگذارد. یک شب پسر تعمیرکار موبایل، تینا و فردی که با تینا قرار ازدواج دارد را دنبال میکند و هر دو پسر با هم درگیر میشوند. در این درگیری فرد جدیدی که قرار است با تینا ازدواج کند توسط پسر به قتل میرسد. تمام قصه از زبان پسر در بازداشتگاه روایت میشود و هر از چندگاهی به تنگی نفسی که درگیرش کرده اشاره میکند که این تنگی نفس نشان از طناب داری که در انتظار پسر است، دارد.
نمایش «من» روایت کسی است که زندگی خودش را به فراموشی سپرده و به خاطر رسیدن به عشق زندگیاش دست به هر کاری میزند. نبود کنترل خشم باعث یه وجود آمدن آسیبهای جبران ناپذیری میشود. آسیبهایی که اگر فردی احساسات آنی و عواطف لحظهای خودش را کنترل نکند، باعث به وجود آمدن پدیده خشونت آمیز دیگری به نام اعدام میشود.
نمایش مارپله
نمایش مارپله چهارمین اجرا از روز دوم جشنواره تئاتر کوتاه صحنهای همت به نویسندگی و کارگردانی مصطفی کریمی نیک در بخش مسابقه است. قصه نمایش در مورد سه برادر به نامهای وحید، سعید و مجید است. وحید کم توان ذهنی، سعید و مجید درگیر اعتیاد هستند. پدر این سه برادر در ابتدا با کسی که به سعید و مجید مواد مخدر میفروشد درگیر میشود و به او میگوید حق ندارد به دست پسرانش مواد مخدر برساند و فکر میکند پسرانش بیست روز است که ترک کردهاند. اما سعید و مجید به پدرشان دروغ گفتهاند و هنوز دور از چشم پدرشان مواد مخدر مصرف میکنند. وحید برادر کم توان ذهنی عاشق بازی مارپله است. همسر سعید به خاطر اعتیاد ترکش کرده و زندگی آنها بسیار آشفته است. سعید و مجید بعد از اینکه به هزار ترفند سعی میکنند از دست پدرشان فرار کنند و بالاخره موفق میشوند، شروع به گشتن جیبهای برادر کمتوان ذهنی یعنی وحید میکنند اما متوجه میشوند که داخل نمکدانی که قرار بود مواد مخدر باشد، نمک است. حال آن ها بسیار بد میشود و در به در دنبال مواد میگردند. اما وحید در آخر میگوید که فروشنده مواد، از ترس پدر آنها مواد مخدر را به خورد وحید داده تا به دست سعید و مجید برسد. اما سعید و مجید به شدت نیازمند مصرف مواد هستند و حالت طبیعی ندارند. برای این که جنس را از شکم وحید برادر کم توان ذهنیشان در بیاورند، او را به قتل میرسانند. این نمایش بیانگر آسیب به افرادی است که در مصرف مواد مخدر نقشی ندارند اما سیاهی دامانشان را میگیرد، دارد. سراسر این نمایش لحظاتی غم انگیز و تلخ اما حقیقیاند. کسانی که خماری مواد مخدر آنها را به جایی میرساند که دست به قتل برادر خود میزنند در این نمایش نشان داده میشوند. پایان این نمایش در فضایی خیالی و وهم انگیز، وحید را میبینیم که میگوید: «برادران یوسف او را در چاه انداختند اما برادران من شکمم را پاره کردند، ولی در نهایت آنها را میبخشم.» نمایش مارپله همانطور که از نامش پیداست، قصه افرادی است که دائم در حال ترک کردن و بازگشت به نقطه اصلی هستند. انگار که از نردبانی بالا میروند، نیش میخورند و باز هم به پله قبلی برمیگردند و این بازگشتها عاقبت بسیار تلخی را رقم میزند.
پس از نگاه به ۵ اثر اجرایی جشنواره تئاتر صحنهای کوتاه همت، گفتگویی در راستای آثار، مضمون و شرکت کنندگان این جشنواره با شهرام سلطانی نویسنده، کارگردان، بازیگر تئاتر و عضو هیات داوران جشنواره همت ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید.
از نمایشهایی که در روز دوم جشنواره تئاتر کوتاه صحنهای همت دیدهایم،بگویید
مولفههایی در کارهای بچهها وجود دارد که بسیار کمرنگ هستند. امروز به سه عنصر خیلی مهم فکر میکردم که نبود آن در تمامی کارها موج میزند. این سه عنصر تمرین، مطالعه و ممارست هستند که نبود مطالعه از آن دیگریها بیشتر است. در حال حاضر میبینیم بچههایی که کارگردانی میکنند، خودشان هم متن نمایشنامه را مینویسند که این نوشتن بسیار پروسه سختی است. این که ما فقط دست به قلم ببریم به واسطه این که در حال کار تئاتر هستیم، نامش نوشتن نیست. البته میشود نکاتی را پیدا کرد مثلاً در یکی دو کار نوشتهها ما را راضی میکرد اما مسئلهای که من دارم مسئله آموزش است. کسانی را میبینیم که دوره بازیگری گذراندهاند اما متاسفانه قواعد ابتدایی بازیگری را رعایت نمیکنند. اما میتوان این مسئله را با تمرین و ممارست بیشتر حل کرد و حتماً مطالعه را فراموش نکرد.
نظر شما در مورد آثار افرادی که در بخش تجربههای جوان شرکت کردهاند و در این جشنواره برای اولین بار نمایشی را روی صحنه میبرند چیست؟
هنوز جشنواره به پایان نرسیده و ما تمام کارها را ندیدهایم اما تنها چیزی که به آنها کمک میکند کسب تجربه بیشتر است وگرنه در سطح خیلی متفاوتی نیستند. تنها چیزی که به این افراد کمک میکند تجربه بیشتر، زیست روی صحنه و حتماً تجربه زیستی در خود زندگی است. شاید افرادی که تجربه بیشتری دارند، صرفاً سن و سال بالاتری نسبت به آنها دارند و هر چه بیشتر زندگی کنند، بی شک تجربه بیشتری هم کسب میکنند. استان ما به شدت از نبود تجربه علمی رنج میبرد. مسئلهای است با عنوان عمل گرایی و پیشرفتگرایی که ما باید از عملگرایی به سوی پیشرفتگرایی برویم. بچههای ما در قسمت عملگرایی ماندهاند و هنوز مسیر پیشرفتگرایی را طی نکردهاند.
آیا به دوش کشیدن عنوان نویسنده یا کارگردان برای هنرمندان تازهکار که در این جشنواره شرکت کرده و تازه نفس هستند، آسیبی به آینده کاری آنها نمیرساند؟
این مسئلهای است که بحث آن با داوران دیگر مطرح شد. زیرا به اجبار بین تعدادی کار قضاوت میکنیم و جایزههایی با عناوین بازیگری یا کارگردانی به آنها تعلق میگیرد. که این عناوین نباید به گونهای باشد که ذهن آنها را با خود همراه کند و دچار غرور شوند که مبادا جلوی پیشرفت کاری آنها را بگیرد. بخش اعظمی از تئاتریهای استان یا حتی اراک در این جشنواره شرکت نکردند و بچهها باید بدانند که در این سطح قضاوت میشوند. به نظر من این سطح کمی از آماتور بالاتر است و ای کاش این جمله را بخوانند که اصلا گول جوایز را نخورند. حتی خود ما هم نباید گول جوایز را بخوریم. کار داوری در جشنوارهها بسیار امر متغیری است و اگر به جای آن سه نفری که قضاوت میکنند، سه نفر دیگر را بگذاریم، به طور کلی آرا عوض میشود. اساساً قضاوت در هنر اشتباه است. قضاوت برای اموری مانند ورزش است که متر و معیار خاصی دارد. اصالت تئاتر و بالندگیاش تماماً نفس گرم مخاطب است.
عنوان این جشنواره کاهش آسیبهای اجتماعی است، آیا نظری در مورد این رویکرد و پرداخت جشنوارهای به آن دارید؟
در ابتدا برای انتخاب عنوان این جشنواره تبریک میگویم. اگر این جشنواره سمت و سویی دارد و موضوعی انتخاب شده، آن موضوع اجتماع و مردم است و تئاتر برای مردم و مخاطب است. این که مصائب و مشکلات مردم در این جشنواره بررسی میشود بسیار خوب است. وقتی نود درصد از جشنوارههای کشور ما رنگ و بوی دفاع مقدسی دارند و موضوعات دیگر را کمتر میبینیم، یک دست مریزادی باید به مسئولان امر گفت که در بحث کاهش آسیبهای اجتماعی قدم برداشتهاند. عمده فعالیتی که دست اندرکاران پیش از این به آن نپرداخته بودند، بحث کاهش آسیبهای اجتماعی است. مثلاً روزگاری بود که ما در خیابان داخل تاکسی مینشستیم و میگفتیم مثلاً شیشه یا کراک آمده و همه میگفتند نباید اسمی از آن ببریم تا اینکه مواد مخدر به عمق جامعه رسوخ کرد یعنی نذاشتند به این مسائل رسیدگی شود یا بحث آن ها روی صحنه بیاید تا مردم با این مسائل آشنا شوند و خود مردم هم سهمی در جلوگیری از آسیبها داشته باشند و نسبت به آسیبها آگاه باشند. امیدوارم این نوع جشنوارهها و مباحث ادامهدار باشد و مردم بیایند و ببینند که چه آسیبهایی در جامعه وجود دارد. این که میگویم بچهها مطالعه داشته باشند فقط منظور این نیست که بچهها فقط بروند و نمایشنامه بخوانند، اصلاً منظور از مطالعه این نیست. تئاتر یک مسئله جهان شمول است که در آن باید مسائل ریز اجتماع را بدانید. این که میگویم مطالعه بحث جامعهشناسی، رفتار شناسی، روانشناسی، تسلط بر اتفاقات شهری و… است که باید به آنها آگاه باشیم و بتوانیم بهترین اتفاقات را روی صحنه رقم بزنیم.
سخن پایانی.
تشکر میکنم از دبیر جشنواره، بچههای ستاد جشنواره و همینطور انجمن فرهنگی هنری که با حمایت اداره کل ارشاد اسلامی این رویداد را برگزار کردند که ما بعد از گذشت سالیان یک جشنواره با موضوع مردم داشته باشیم