خانه » جدیدترین » سفر تاگور به ایران

سفر تاگور به ایران

شنبه ۳۰ بهمن ۹۵ شماره ۵۳۳

یوسف نیکفام
نویسنده و پژوهشگر

رابیندرانات تاگور در ۲۴ فروردین ماه سال ۱۳۱۱ شمسی به دعوت ایران به این کشور مسافرت کرد. در این سفر، عروس تاگور پراتیما، منشی اش چاکراوارتی، جلال الدین کیهان سرکنسول ایران در بمبئی، دینشاه ایرانی دانشمند برجسته زرتشتی و رییس انجمن ایران در بمبئی و همسر و خواهر زن دینشاه همراهان او بودند.
تاگور قرار بود در سال ۱۳۱۰ به ایران سفر کند؛ اما به خاطر کسالت و عارضه قلبی و دستور پزشک از سفر باز می ماند. وزارت امور خارجه در نامه ای به وزارت داخله در دهم خردادماه ۱۳۱۰ در این باره می نویسد:«در تعقیب مراسله ۶۰۸۷ مورخۀ ۱۳۱۰/۲/۲۱ به استحضار می رساند آن وزارت جلیله می رساند چون رابین درانات تاگور دچار کسالت شدید و حملات قلبی شده است اطباء معالج مشارالیه را از مسافرت به نقاط بعیده منع کرده اند و به این جهت آمدن او به ایران فعلاً موقوف گردیده است.»
روزنامه اطلاعات از معدود جرایدی بود که خبر حضور تاگور در ایران را با جزئیات کامل منتشر کرد. خبر عزیمت تاگور در روزنامه اطلاعات شماره ۱۵۷۴ در صفحه ۲ روز یکشنبه ۱۵ فروردین ماه ۱۳۱۱ بدین شرح آمده است:«…آقای دکتر رابیندرانات تاگور به اتفاق عده ای از فامیل و دوستان و آقای کیهان قنسول دولت شاهنشاهی ایران در بمبئی به قصد ایران حرکت خواهند کرد. به قرار اطلاع واصله مسافرین مشار الیهم به سمت ایران عزیمت نموده قرار است روز ۲۴ فروردین ماه وارد بندر بوشهر و از آنجا به شیراز عزیمت و پس از یکی دو روز توقف در شیراز و همچنین یکی دو روز توقف در اصفهان به طهران وارد شوند و مدت توقف آنها ۲۸ روز خواهد بود که در تمام این مدت از طرف مأمورین دولت شاهنشاهی از آنها پذیرایی به عمل خواهد آمد.»
در ادامه خبررسانی عزیمت تاگور محل استقرار او در اصفهان بدین شرح آمده است:«دکتر رابیندرانات تاگور از بمبئی به سمت ایران عزیمت نموده و به طوری که اطلاع داده بودیم روز ۲۴ فروردین قرار است وارد بندر بوشهر شود. بر اثر تعلیمات صادره به حکمران بنادر اصفهان و فارس وسایل پذیرایی مسافرین را فراهم نموده اند و به قرار اطلاع واصله در اصفهان در باغ معروف به زرشک که در سمت جنوب شهر و نزدیک به پل سی و سه چشمه اصفهان است از آنها پذیرایی خواهد شد.» [روزنامه اطلاعات، شماره ۱۵۷۹، شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۱۱، ص ۲٫] کسانی برای استقبال از تاگور از تهران به بندر بوشهر درنظر گرفته شده بودند. میرزا ابوالحسن خان فروغی برادر ذکاءالملک فروغی وزیر امورخارجه و ملک الشعرا بهار و عده دیگری از ادبا و فضلای تهران برای دیدن و استقبال از تاگور به بندر بوشهر عزیمت کردند. ارباب کیخسرو شاهرخ رییس مباشرت مجلس شورای ملی نیز به سمت اصفهان و شیراز برای استقبال حرکت می کند.
«بر طبق تلگراف واصله دکتر رابیندرانات تاگور شاعر و فیلسوف بزرگ هندی به اتفاق دختر و عروس خود و همچنین دکتر مهرمچی و آقای کیهان قونسول دولت شاهنشاهی در بمبئی روز گذشته وارد بندر بوشهر شدند.از طرف حکمران بنادر جنوب و مأمورین دولت هنگام ورود میهمانان جدید لازمه احترام و پذیرایی به عمل آمده قرار است امروز به شیراز عزیمت نموده و یکی دو روز در شیراز توقف و از آنجا به اصفهان عزیمت خواهند کرد. مسافرین مشارالیهم برطبق پروگرامی که برای مسافرت مزبور تهیه نموده اند قرار است در هفته آتیه وارد مرکز شوند.»[روزنامه اطلاعات، شماره ۱۵۸۴، پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۱۱، ص ۲٫] برنامه هایی برای حضور تاگور در تهران تدارک دیده شده بود:«علاوه بر محلی که برای توقف دکتر تاگور تدارک دیده شده به قرار اطلاع حاصله از طرف وزارت معارف نیز برای پذیرایی از دکتر رابیندرانات تاگور و همراهان ایشان اقدامات لازمه به عمل آمده است که پذیرایی کاملی درخور شاعر و فیلسوف بزرگ هندی است به عمل آید. موقعی که از اصفهان به سمت تهران حرکت خواهند کرد از طرف وزارت معارف از ایشان استقبال خواهد شد. آقای اسدی عضو دارالترجمه وزارت امور خارجه برای مترجمی ایشان تعیین گردیده اند.»[همان] یکی از مراکزی که برای پذیرایی از تاگور برنامه هایی را تدارک دیده بود، انجمن ادبی ایران بود. این انجمن ادبی، محل خود را تغییر داده و به عمارت و باغ معروف نیرالدوله در ضلع شمالی خیابان ژاله نقل مکان کرده بود. تالار مجلل عمارت مذکور برای تشکیل جلسات انجمن ادبی تخصیص داده شده بود.
این انجمن قبل از ورود تاگور به تهران، کنفرانسی نیز درباره تاگور در یکی از نشستهایش برگزار کرد که شرح آن در روزنامه اطلاعات شماره ۱۵۸۵ در صفحه ۲ روز شنبه ۲۷ فروردین ماه ۱۳۱۱ بدین شرح آمده است:«به طوری که اطلاع داده بودیم انجمن ادبی ایران محل خود را به باغ نیرالدوله واقع در خیابان دوشان تپه انتقال داده و فردا شب بر حسب دعوتی که از طرف شاهزاده افسر رئیس انجمن ادبی ایران به عمل آمده است جلسه انجمن منعقد و از طرف آقای دکتر رضازاده شفق کنفرانسی راجع به گزارش حالات دکتر تاگور شاعر و فیلسوف بزرگ هندی ایراد خواهد شد.»
علاوه بر تاگور و همراهانش، هیات پنج نفره ای نیز به ایران وارد شدند. این هیات علاوه بر قصد گردش و سیاحت در ایران از طرف شرکت مهمی مرکب از پارسیان و زرتشتیان هندوستان انتخاب گردیده و برای مطالعات در امور اقتصادی و سایر کارهای فنی به تهران آمدند تا مطالعات خود را در قسمتهای مختلف تکمیل نموده و در صورت لزوم پیشنهاداتی تقدیم دارند. سرمایه ابتدایی این شرکت در حدود دو میلیون تومان بود و رستم سانی رییس سابق بانک ملی هندوستان که ریاست سه بانک را عهده دار بود از کسانی بود که از طرف هیات رییسه شرکت مزبور تعیین گردیده و برای گردش و مطالعات لازمه وارد می شد.
از طرف این شرکت، تمثالی از رضاشاه به عنوان هدیه می آورند.«… و نیز در جزو پنج نفر میسیون فوق الذکر، آقای کیخسرو فیتر منشی کل انجمن ایران لیک می باشند. از طرف پارسیان و زردشتیان هندوستان یک قطعه تمثال بزرگ اعلیحضرت شاهنشاهی با نهایت ظرافت و زیبایی تهیه و تدارک گردیده تا در این موقع که عده ای از زردشتیان برای تماشای وطن خود به ایران می آیند تمثال مزبور را حضور اعلیحضرت همایونی به نام پارسیان و زردشتیان تقدیم دارند. تمثال اعلیحضرت همایونی به وسیله نقاش پارسی، بی تاوالا به بهترین طرز جالبی ترسیم گردیده و به طوری که اطلاع می دهند یک روز قبل از آنکه تمثال مزبور را به ایران ارسال دارند، تمثال را برای تماشای عموم در انجمن گذارده و هزاران نفر پارسیان و زردشتیان برای تماشای تمثال و اجرای مراسم احترام در انجمن ایران لیک حضور یافته اند. آقای کیخسرو فیتر منشی کل انجمن حامل تمثال و تقدیم احساسات زردشتیان و پارسیان هندوستان به پیشگاه همایونی می باشند.»[روزنامه اطلاعات، شماره ۱۵۸۵، شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۱۱،ص ۱٫] گویا برای پرداخت هزینه های سفر تاگور و همراهانش در شهرها نماینده ای از طرف حکومت همراه آنان بوده که عهده دار هزینه ها بوده است. در تاریخ ۲۵ دی ماه ۱۳۱۰ از طرف کفیل حکومت عراق (اراک)، عبیدی به وزارت داخله درباره چگونگی تأمین مخارج سفر تاگور و همراهانش و محل هزینه کرد پذیرایی از آنان در اسناد کتابخانه ملی تلگرافی وجود دارد که هم در هامش آن و هم در تلگراف جوابیه ای که در تاریخ ۲۶ دی به حکومت عراق ارسال شده چنین نوشته شده است: «جواب بدهید اساساً اعتبار مخارج به نماینده دولت که همراه مسافرین است داده شده حکومت باید محل و منزل را با وسائل لازمه تهیه و قبلاً حاضر نماید هر گاه از این حیث پاره ای مخارج جزئی تعلق بگیرد ممکن است از طرف بلدیه پرداخته شود»
برنامه های دیدار در شهرهای اصفهان و شیراز بدین گونه اعلام شده بوده است:«به طوری که اطلاع یافته ایم تاگور و هیاتی که در همراه ایشان هستند یک روز در کازرون توقف خواهند کرد و دو روز در شیراز برای تماشای آثار تاریخی تخت جمشید توقف می نمایند. سپس به اصفهان عزیمت نموده و یک روز هم در اصفهان برای تماشای آثار تاریخی صفویه اقامت خواهند کرد و بعد به طهران عزیمت می نمایند.»[همان.] محل اقامت و پذیرایی از تاگور و همراهانش در تهران نیز بدین شرح اعلام شده بود:«کانون ایران باستان که چندی است تحت نظر آقای سیف آزاد تأسیس گردیده از طرف دولت برای اقامت و پذیرایی از تاگور تعیین شده است. و نیز عمارتی جنب عمارت کانون ایران باستان برای پذیرایی از سردینشاه و دو خانمی که همراه ایشان می باشند اختصاص یافته است.»[همان.] دکتر صادق رضازاده شفق استاد دانشگاه تهران در روز ۲۸ فروردین در محل انجمن ادبی ایران در خیابان دوشان تپه، جنب کوچۀ مریضخانۀ آمریکایی در منزل شاهزاده نیرالدوله به مناسبت ورود تاگور خطابه ای ایراد می کند و در شیراز موفق به دیدار او می شود. او دربارۀ دیدارش در مقاله «زرتشت از نظر تاگور» چنین می نویسد: «…موقعی که در شیراز بود من هم در مجلس انجمن ادبی طهران شرحی در باب شاعر و آثارش صحبت کردم و پس از ورودش دانشمند پارسی مأسوف علیه دینشاه ایرانی وسیله شد که به دیدار آن بزرگمرد بینا دل نائل آمدم. از من پرسید آیا هندوستان را دیده اید؟ پس از تأملی گفتم بلی. پس چیزهایی راجع به هند اظهار داشتم. یکباره تبسمی نمود و گفت معلوم می شود شما کتاب خاطرات مرا خوانده اید. گفتم بلی این است هندوستانی که من دیده ام! همراهان من مرحوم اقبال آشتیانی و آقای حسن فرزان بودند و تصمیم داشتیم آنچه امکان دارد کم صحبت کنیم و مجال بدهیم تا وی سخن گوید و ما استفاده کنیم. شاعر حکیم هند صحبتهای خوب سودمندی نمود و از ایران و فرهنگ ایران ستایش فرمود. در طی صحبت موقع آن رسید ما هم پرسشی از او به عمل آوریم. گفتم به نظر شما یا دو تمدن یا فرهنگ موجود است یعنی تمدن غربی و تمدن شرقی یا یک تمدن واحد جهانی داریم؟ در پاسخ گفت مسلماً تمدن واحد هست که تمدن بشری است و پایه و بنیان آن یکی است و اختلافات تمدن ملتها یا شرق و غرب اختلافات محلی و ظاهری است. چون موقع تودیع نزدیک شد از من پرسید تازه ترین کتاب او را در باب دین بشر(که یکسال پیش از آن تاریخ انتشار یافته بود) خوانده ام یا نه؟ سالها گذشت تا آن کتاب را خواندم. در این کتاب شاعر نظرش توجیه عالم معنوی است که بهترین راه پی بردن به آن از ضمیر خود انسان ممکن است و درست مانند تعالیم عالی عرفانی ما که فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه مار ا دعوت به خودشناسی می کند… موضوع دوم که تاگور در کتابش مطرح می سازد همانا واحد و عالمگیر بودن حقیقت معنویت است و این بحث مفصلی در باب دین قدیم ایران یعنی دین زرتشتی دارد که آن را از ادیان جهانی و انسانی می نامد و تعلیم اخلاقی آن را از لحاظ الزام جهاد اخلاقی در راه نیکی و کوشش بر ضد بدی می ستاید.»[مجله ادبیات، شماره ۲؛ دی ۱۳۴۰؛ صص ۳۲-۳۳٫] سعید نفیسی قطعه ای ادبی در دو قسمت با نام «بازگشت گل به گلستان» در شماره های ۱۵۹۷ و ۱۵۹۸ روزنامه اطلاعات به مناسبت ورود تاگور و هیات همراه منتشر کرد. او در بخش پایانی قسمت دوم از این قطعه چنین می نویسد: «…ای طوطی شکرخای که از دیار هندوستان آمده ای و گل گلبن ما را به ما بازآورده ای! جای آن دارد که جان در پای تو برافشانیم. ای نوگل تازه رسیده ما! ای گلی که دور از گلستان خویش در پای آن شاخسارهای خرم که طوطیان شکرریز بر آن نغمه سرایی می کنند، رسته ای و اینک به گلشن خویش باز می گردی. ما تو را در آغوش خویش جای می دهیم. ما گرد راه از دامن تو سرشک دیده می افشانیم. ما راه تو را به نوک مژه می روبیم و کف پای نازنین تو را چشم خویش می نمائیم.
گرد ره تو توتیای دیدگان ماست. بیا تا با هم بنشینیم، گاهی از دردهای دیرین سخنی بگوییم و گاهی از شادی امروز خویش بنازیم. بیا تا سخن از زرتشت و اوستای خویش گوییم و با هم سرود زند خوانیم و به یاد پیر مغان می مغانه کشیم…بیا تا جوانی از سرگیریم و و بار دیگر شور عشق سیاوش و سودابه و بیژن و منیژه زبانزد جهانیان گردانیم. بیا تا بار دیگر در شبستان کیقباد رخ از شرم برافروزیم و به نیروی پاکی دامان خویش از هر خرمن آتش بگذریم. بیا تا بار دیگر داستان رستم و پیکار دیوان و ددان را هفت خوانی دیگر سازیم و نقش والرین را بر در و دیوار سرای خویش نو کنیم. بیا تا گرد هم بنشینیم تو از اسکندر و روشنک گوی و ما تو را از خالد و سعد و چنگیز گوئیم. بیا تا تو با ما از زرتشت اسپنتمان و ما را سپند و بزرگمهر و روزبه و باربد و نکیسا سخن گویی و ما با تو از فردوسی و سعدی و حافظ و ابن سینا و ابوریحان داستان زنیم. تو کام ما را از آن گفته پهلوانی مرزبانان و دهقانان هری و طوس شاد کن و ما از آن قند پارسی که به بنگاله می رفت دهان تو را شیرین کنیم. طهران- ۱۱ اردیبهشت ماه ۳۱۱ »
مخالفتهایی نیز با سفر تاگور به ایران بود. یکی از مخالفان ابوالقاسم لاهوتی بود. لاهوتی در جریده پیکار که در برلین آلمان منتشر می شد، با عنوان «مکتوب سرگشاده به رابیندرانات تاگور» می نویسد:«از قراری که جرائد هندوستان خبر می دهند حکومت رضاشاه با اصرار و ابرام شما را به مسافرت به ایران دعوت نموده است. به این مناسبت وظیفه انقلابی خود می دانم که توجه شما را به چند نکته که حاوی اوضاع ایران کنونی است معطوف نمایم.حکومت مرتجع و استبدادی رضاشاه که جنبش دهاقین و کارگران ایران را با شمشیر و آتش سرکوبی نموده و تسلط ضحاکی را دو مرتبه در ایران برقرار نموده است در نزد عامه ملت ایران هیچ اعتبار و آبرویی را دارا نبوده بلکه بی نهایت مورد حقد و کینه توده ملت ایران می باشد. آزادی قلم و افکار در دورۀ حکومت این قهار از صفحۀ ایران محو شده و صدها عناصر زحمتکش و آزادیخواه فقط به جرم مخالفت با حکومت استبدادی در گوشۀ سیاه چالها به عقوبتی که خارج از وصف است گرفتار هستند. از این سبب منظور عمده حکومت رضاشاه از دعوت شما به ایران آن است که از نام نیک و شهرت آفاقی شما سوء استفاده نموده بدینوسیله برای خود بین توده ملت کسب آبرو بنماید. مسافرت شما در اتحاد شوروی و اینکه شما با نظر باز ترقیات سوسیالیستی شوروی را مشاهده و تمجید نمودید، حکومت استبدادی و ظالمانه پهلوی را به این خیال انداخته است که در صورتی که به ایران مسافرت نمایید درباره اصول جابرانه و توحش حکومت او هم همین وظیفه را عهده دار خواهید بود. با این گمان است که با اصرار و ابرام شما را به ایران می طلبد. اگر شعرا و نویسندگان حقیقی نماینده افکار مترقی آن عصر و زمان بوده وظیفه تاریخی آنها آن است که قلم آزاد خود را مانند شمشیر بران برای آزادی و رفاه ملت مورد استفاده قرار دهند، پس شایسته مقام یک شاعر مترقی مانند شما نیست که خود را وسیله استفاده حکومت استبدادی قرار داده و بلاواسطه موجب تقویت اخلاقی حکومت ظلم و جور بگردید.
ملت ایران که در روزهای کنونی برای آزادی خود با امپریالیزم انگلیس و حکومت فئودالی مبارزه می نماید و در این مبارزه سرنوشت خود را با آزادی ملت سمتکش هندوستان که نیز در چنگال خونین امپریالیزم انگلیس گرفتار است مربوط و وابسته می داند، از شخص شما مانند یک شاعر مترقی آزادیخواه انتظار دارد که دعوت این رژیم قهار را به صورت خونین او پرتاب نموده همان طور که فراخور حال او است جواب لایق او را به او بدهید. ملت زحمتکش ایران روزی از شما دعوت نموده و شما را با آغوش باز در ایران خواهد پذیرفت. ولی آن روز روزی است که پرچم حکومت دهاقین و کارگران در ساحت ایران در اهتزاز درآید. امضا لاهوتی.»[پیکار، سال اول، شماره ۱۰، ۹ امرداد ۱۳۱۰٫]

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.