دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸ شماره ۱۰۶۳
نگاهی به تاریخ سیل های ویرانگرِ دهه های اخیر ایران
روی خط بحران
سهراب جان بزرگی
نگاهی مختصر به تاریخ بلایای طبیعی مانند سیل، زلزله، طوفان و… نشــان می دهد که این حوزه یکی از معدود رویدادهای جهان است که عدالتی در آن به چشم می خورد. این اتفاقات کاری به رنگ پوست، نژاد و زبان انسان ها ندارند. یک روز در چین قربانی می گیرند، یک روز در ایران و روزی دیگر، کیلومترها دورتر در آمریکا. اما میزان تجربه و درگیری دولت ها در مواجه با این حــوادث می تواند منجر به آمادگی آنها در مقابله با بلایای طبیعی و کنترل و کاهش خسارات و تلفات شود. در هر نقطه ای که تجمع انسانی به وجود آید، احتمال بروز بحران به شدت رو به افزایش می رود. همین امر در مناسبات اجتماعی و سیاسی، انسان ها را مجبور ساخته تا سازمان هایی برای روزهای بحران تشکیل دهند و درصدد مدیریت آن برآیند. سازمانی که در ایران این روزها مورد انتقادات بسیاری قرار گرفته است و از اقدامات آن غیر کاربردی، منفعلانه و با تاخیر یاد می شود. پس از وقوع سیل گسترده نوروز امسال در ایران که کانون خسارت هایش استان های شمالی کشور و لرستان بود، واکنش های هیجانی و احساسی مردم باز هم جای اندیشیدن دقیق و درست به وقایع رخ داده را گرفت. این جمله را بارها شنیده اید که این هم کار خودشان است و نتیجه باروری ابرها. یا دیگر اظهار نظرهای فوق کارشناسی که متاسفانه از دهان برخی مسئولین رده بالای کشور هم شنیده می شد، مانند: «اینها تاثیرات سلاح جدید آمریکا و ناساست». در این میان ژست گرفتن مسئولان تا انتها در آب فرو رفته هم بر مضحک ساختن فضای این حادثه می افزود. پخش شدن تصاویری از تلاش مردم برای ثبت لحظات سیل و انتشار آن در صفحه اینستاگرام شان برای دیده شدن هم نشان از عمق فاجعه فرهنگی رخ داده در جامعه داشت و بسیاری را تحت تاثیر قرار داد.
بر اساس دادههای بانک اطلاعاتی خسارات سیل معاونت آبخیزداری سازمان جنگلها و مراتع، خسارات ناشی از سیل بالغ بر ۱۰۰۰۰ میلیارد ریال در سال است و از سال ۱۳۳۰ لغایت ۱۳۸۳ باعث کشته شدن ۱۱ هزار و ۷۳۹ نفر و مفقود الاثر شدن ۲۳۸۱ نفر دیگر شده است. دو میلیون و ۳۰۰ هزار هکتار از مزارع کشور در همین بازه زمانی آسیب دیده و یک میلیون و ۵۸۰ هزار رأس دام تلف شده است. اما خسارات وارده به کشور از این سال به بعد، بعد از گذشت ۱۵ سال هنوز هم ارائه نشده است. این یعنی عدم مدیریت بحران و حتی فکر نکردن به آن که نتیجه اش قربانی شدن هرساله مالی و جانی بخشی از ایرانی هاست. نگاهی مختصر به تاریخچه سیل در ایران نشان می دهد اگرچه هر ساله کشور شاهد وقوع سیلابهای متعددی است اما سیل ویرانگر گلستان در ۲۰ مرداد ۱۳۸۰ که منجر به کشته و مفقود الاثر شدن بیش از ۵۰۰ نفر از ایرانی ها شد هنوز هم عنوان نخست فجایع سیل کشور را به خود اختصاص داده است. وسعت تخریبی این سیل که به گفته کارشناسان تماما در اثر تخریب جنگلها و مراتع در بالادست حوضه آبریز گرگانرود است، حدود ۵۰۰۰ کیلومتر را در برگرفت و طبق اعلام سازمان ملل در اوت سال ۲۰۰۱ سیل گلستان در این سال رتبه یک تلفات انسانی سیل در جهان را به خود اختصاص داد. شکسته شدن سد شهید وفایی نیز مزید بر علت شد و حجم عظیمی از آب با سرعتی باور نکردنی جاده گلستان و خودروهای عبوری را گرفته تا جنگلهای بکر داخل پارک ملی گلستان را با خود برد. در اثر این سیل هزاران تن خاک جابهجا و مخزن سد گلستان پر شد. لاشه حیات وحشی سیل زده و دهها هزار دام کشته شده در سد و شیوع بیماری وبا در بین سیل زدگان عمق فاجعه را چندین برابر کرد.
اگرچه سیل گلستان بار دیگر در سال ۱۳۸۱، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۴ درست در حول و حوش سالگرد سیل نخست تکرار و منجر به کشته شدن بیش از یکصد نفر دیگر شد اما با وجود تخریب چند باره جاده گلستان، باز هم این جاده در همان بستر سیل خیز رودخانه «دوغ» در داخل پارک ساخته شد تا بار دیگر این پرسش مطرح باشد که اگر بارانی سیل آسا و بیش از حد طبیعی یکبار دیگر در سالهای آتی گلستان را درنوردد چه کسی پاسخگوی تلفات انسانی آن خواهد بود. یا مثال های دیگری مانند خیابان ورودی شیراز در دروازه قرآن که با ساعتی بارندگی سبب بروز فاجعه ای بزرگ در کمتر از چند ساعت شد. و یا خط راه آهنی که با تلاش بسیار ساخته شد و پس از سیل با تلاش بیشتر منفجر. عدم توجه به مهندسی در ساخت و ساز سد ها و شهرسازی درست نتیجه ای جز بیشتر و بیشتر شدن نقاط بحران در بر نداشته است و در هنگام بروز یک حادثه طبیعی ستادهای مدیریت بحران با نقشه ای از شهر و روستاهای اطرافش مواجه اند که هرکدام شان یک نقطه بحرانی به حساب می آید و با امکانات کم و زیاد و با بسیج عمومی همه ارگان ها و نیروهای مسلح باید منتظر ماند تا پس از یک هفته سیل خود فروکش کند.
با اینکه حافظه تاریخی مردم ایران، سیل های شمال کشور را فاجعه بارترین سیلهای ایران قلمداد میکنند اما سیل میدان تجریش تهران در سال ۱۳۶۶، دومین سیل مخرب کشور از نظر تلفات انسانی لقب گرفته است. ۴ مرداد ۱۳۶۶ ساعت یک بعدازظهر، بر اثر بارش شدید باران و جاریشدن سیلاب در درههای دربند و گلابدره، در شمال تهران رخ داد. اما آنچه خسارات سیل را تشدید کرد شکسته شدن سد دیگری بود که روی رودخانه گلابدره ساخته شده بود. ناگهان حجم عظیمی از آب روانه میدان تجریش و خیابان شریعتی و مناطق اطراف شد. شدت رگبار به گونهای بود که در مدت ۱۰۷ دقیقه ۲۸ میلیمتر بارش ثبت شد.
در مدت کوتاهی سیلاب عظیمی از رودخانه گلابدره به حرکت درآمد و در مسیر خود سد ساختهشده را تخریب و صدها تن گلولای و سنگ را در مسیر رودخانه گلابدره و جعفرآباد به سمت میدان تجریش به حرکت درآورد. سیلهای نکا و ماسوله در دهه ۷۰، سیل کوهدشت لرستان، سیل قم و سیل بهشهر و سیلهای سال ۹۴ تهران و ایلام از دیگر سیلهای پر خسارت سه دهه گذشته کشور هستند که در نتیجه آن بیش از ۳۰۰ نفر دیگر کشته شدند. اگرچه هیچ یک از سیلهای کشورمان هنوز هم با سیلهای ویرانگر کشورهای همسایه و اطراف همچون سیل ۲۰۱۴ هند و پاکستان و سیل ۱۹۹۸ چین که منجر به کشته شدن بیش از ۴۰۰۰ نفر و وارد آمدن خسارت ۴۰ میلیارد دلاری به زیر ساختهای این کشور شد قابل مقایسه نیست، اما جلوی بسیاری از سیلهای ایران را میتوان با مدیریت بهتر منابع آب، جلوگیری از فرسایش خاک و عدم تعرض به حریم رودخانهها گرفت تا هر ساله کشور مجبور به جبران خسارات دهها میلیارد تومانی سیل نباشد.
گریز از واقعیت که از ویژگی های بارز ما ایرانی هاست در مواقع بحران بسیار برجسته تر می شود و هرکس به دنبال مقصر دانستن دیگری. از مجادله های رسانه ای مسئولان دولتی و نظامی کشور گرفته تا مردم کوچه بازار و عباراتی مثل کار خودشان است و پروژه هارپ. بی شک رسیدگی و کنترل شرایط بحران در ایران به شدت با ضعف مواجه است، از طرفی زیر ساخت های کشور تا به امروز هم رنگ و بوی چندانی از مهندسی ساز بودن نداشته اند. مردم هم که مشغول سلفی گرفتن های یهویی شان با سیل هستند. تنها در این میان عده ای به صورت دوره ای همه زندگی شان بر باد می رود و مجبورند به صورت گلچین در عکس با مسئولان هنگام دریافت وام های ناچیز لبخندی به لب داشته باشند.