خانه » جدیدترین » رقص با رویا

رقص با رویا

یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۹   شماره ۱۳۲۴

پیشنهاد این هفته ستون «اکران» وقایع استان به خوانندگان؛ فیلم «سقوط» ساخته‌ی تارسِم سینگ

رقص با رویا

احمدرضـا حجـارزاده

سینمای جهان مملو از فیلم‌های گم‌نام اما مهم و زیبایی است که با تماشای هر کدام‌شان، تعریف سینما برای‌تان عوض می‌شود، یا سینما در ذهن‌تان، شکل و رنگِ دیگری به خود می‌گیرد. با این‌حال، برخی از همین فیلم‌های کم‌تر شناخته‌شده را می‌توان بارها مرور و به دیگران پیشنهاد و معرفی کرد تا از لذت تماشای پنجره‌یی رو به رویایی حقیقی محروم نمانند. یکی از آن فیلم‌ها، اثر عجیبی است از یک کارگردان هندی که بسیار برای ساخت فیلم خود زحمت کشیده و البته جای شکرش باقی‌ست که نتیجه‌ی زحماتش را در محصولِ نهایی، به چشم دید. فیلم The Fall (به معنای سقوط) آن‌قدر ایده‌ی خوب، محکم و وسوسه‌کننده‌یی دارد که کارگردان توانسته به واسطه‌ی آن، اشخاصی مثل «دیوید فینچر» و «اسپیک جونز» را برای سرمایه‌گذاری روی فیلمش مجاب کند. بنابراین تماشای این فیلم، برای هر عشقِ سینمایی الزامی‌ست.

خون‌سردی همیشه بد نیست!
تهیه‌کنندگان سینما اغلب دوست دارند با کارگردانانی کار بکنند که فیلم را در کوتاه‌ترین زمان ممکن و با کم‌ترین خرج و مخارج می‌سازند. با آن‌که این تمایل در سینمای جهان و بخصوص ایران، زیاد دیده می‌شود، ولی گاهی برعکس، تهیه‌کننده‌یی هم پیدا می‌شود که پای وسواس و آرمان‌گرایی کارگردان می‌ایستد و با اعتماد به او، سبب می‌شود فیلم متفاوت و چشم‌گیری در سینما تولید بشود. در کشور ما، نمونه‌ی خوبش فیلم «درباره‌ی الی» بود که تهیه‌کننده‌اش، چهارماه تمام به اصغر فرهادی (کارگردان) فرصت داد تا به نتیجه‌ی مطلوب خویش در ساختار کیفی، حسی و دیداری اثر برسد،که نتیجه‌اش شد شاهکاری جاودانه در سینمای ایران. در سینمای جهان نیز گاهی فیلم‌هایی یافت می‌شود که با زمان طولانیِ تولید، تبدیل به آثار ماندگار و چشم‌نوازی شده‌اند.«سقوط» یکی از ‌آن‌هاست.کارگردان فیلم، در کمال خونسردی و با حوصله‌ی تمام، چهار سال وقت صرفِ ساخت فیلمش کرد تا تک‌تک پلان‌هاش دیدنی، بکر و خلاقانه باشند. لوکیشن‌های فیلم، هیچ‌کدام کامپیوتری و ساختگی نیستند. تمام مکان‌هایی که در فیلم می‌بینید، واقعی‌اند و اصلاً به خاطر همین تعدد لوکیشن، فیلم‌برداری «سقوط» این‌همه طول کشید. شاید تعجب بکنید اما به‌تر است بدانید این فیلم در بیست‌وشش لوکیشن مختلف از هژده کشور جهان شامل آفریقای جنوبی، چین، مصر، اندونزی، ترکیه، ایتالیا، بولیوی، هند و … ساخته شده! از این‌رو، شما در فیلم نام‌بُرده، تنوع سبک‌های معماری جهان را از چین و آمریکای جنوبی تا هند و حتا همین ایران خودمان می‌بینید.کارگردان هم البته در به کارگیری تصاویر زیبایی‌شناسانه از بناهای موجود در فیلم و تکنیک فیلم‌برداری، آن‌قدر ماهرانه و با ذکاوت عمل کرده که نمی‌توانید از هیچ پلانی در فیلم بگذرید. تمام صحنه‌های فیلم به نوعی منحصر به‌فرد و جالبند. ترکیب رنگ‌ها و قاب‌بندی‌ها، چیدمان وسایل صحنه و جای‌گیری بازیگران در هر نما، هوش از سر شما خواهد برد؛ تا حدی که می‌توان «سقوط» را به یک شعر تصویری تعبیر کرد. می‌دانیم که برای شما جالب شده تا با کارگردان چنین شاهکاری آشنا بشوید. خالق این اثرِ روح‌نواز،«تارسِم سینگ» از دیار هند است. او در سه‌سالگی هم‌راه با پدر و مادرش به ایران مهاجرت کرد و اندکی بعد برای ادامه تحصیل، ابتدا به هیمالیا، سپس به آمریکا رفت تا آن‌جا درس سینما بخواند. نخستین فیلم سینگ (محصول سال ۲۰۰۰)، «سلول» نام داشت که درامی جنایی‌پلیسی بود با حضور «جنیفر لوپز» و چندان جدی گرفته نشد. چهار سال بعد، او شروع به ساخت فیلمی یک‌سره متفاوت با اثر پیشین کرد که تولید این فیلم، سال‌ها وقت و سرمایه‌ی شخصی‌اش را گرفت. هرچند که سینگ نشان داد آن‌ها را بیهوده هدر نداده و بر آن‌چه در ذهنش جوشیده،کاملن واقف بوده است.
افسانه‌ی یک بدل‌کار
اما داستان «سقوط» درباره‌ی چیست؟ شنیدن آن خالی از لطف نیست و شما را بیش‌تر برای تماشای فیلم، سرِ ذوق می‌آورد:«در دهه‌ی ۲۰ میلادی، در بیمارستانی واقع در لُس‌آنجلس، دختر پنج‌ساله‌ی شاداب و بازیگوشی به نام «الکساندریا» به خاطر شکستگی دست بستری است. او در سرکشی‌هاش به گوشه و کنار بیمارستان، با «روی والکر» آشنا می‌شود؛ بدل‌کاری که حین عملیاتِ بدل‌کاری خطرناکی (البته برای دل‌بری از دختر مورد علاقه‌ش)، از روی پلی سقوط کرده و از کمر به پایین فلج شده! والکر ناخواسته شروع به بازگویی داستانی برای دخترک می‌کند که او شیفته‌ش می‌شود و پس از آن هر روز برای شنیدن ادامه داستان به والکر سر می‌زند اما «روی» به دلیل از دست‌دادن معشوقه‌ش ـ که اکنون به هنرپیشه‌ی معروف فیلم دل باخته ـ فقط به خودکشی فکر می‌کند. او برای رسیدن به این مقصود از قرص‌های مورفین استفاده می‌کند و برای دست‌یابی به آن‌ها، الکساندریا را طعمه می‌کند تا در ازای شنیدن ادامه‌ی قصه، قرص‌ها را براش بدزدد».
البته آن‌چه از داستان فیلم شنیدید، فقط شاخه‌ی فرعی ماجرای فیلم است. داستان اصلی،که بیش‌ترین بخش فیلم را شامل می‌شود، شرحِ حال شش مرد با ملیت‌های گوناگون است که برای کشتن «اودیوس»، حاکم سنگ‌دلی که به هر کدام‌شان آسیبی رسانده، هم‌قسم شده‌اند. در روایت این افسانه،کم‌کم حقیقت و رویا با هم تلفیق و در نهایت یکی می‌شوند. فلاش‌بک‌های فیلم (به قصه‌ی والکر) از فضایی سوررآل تبعیت می‌کند. رنگ و نورهای فیلم آن‌قدر خوب در هم آمیخته‌اند که نمی‌توان منکر مرز باریک رویا و بیداری شد. شاید به نظر این توصیف‌ها کمی اغراق‌آمیز به نظر برسد، ولی تا خودتان فیلم را نبینید، نمی‌دانید درباره‌ی چه سخن می‌گوییم. نام فیلم (The Fall) نیز با آن‌که «پاییز» هم معنا می‌دهد اما این‌جا مفهوم دیگرش یعنی «سقوط» مد نظر بوده. این واژه، نمودهای عینی و ذهنی بارزی در فیلم دارد که از همان نمای ابتدایی و آغاز تیتراژ، به آن اشاره می‌شود؛ جایی که «روی والکرِ» بدل‌کار از بالای پل سقوط می‌کند و پس از آن، مدام سقوط‌های کوچک و بزرگی در فیلم دیده می‌شوند: سقوط الکساندریا از لبه‌ی میز کمد حینِ دزدیدنِ قرص‌ها،که منجر به شکستن سر و پایش می‌شود، سقوط پرنسس محبوبِ مردِ هندی که در هزارتوی قلعه «اودیوس» اسیر شده و …
شش مردی که در داستان حماسی فیلم با یک‌دیگر هم‌سفرند، عبارت‌اند از: مردِ نقاب‌دار، یک ایتالیاییِ متخصص در مواد منفجره، یک برده‌ی فراری، مرد هندی، چارلز داروین (دانش‌مند شهیر) هم‌راه با میمون دست‌آموزش «والاس» و سرانجام یک صوفیِ بی‌زبان با دهانی پُر از پرنده که از دلِ یک درخت بیرون می‌آید!
قهرمانان نمی‌میرند!
دختربچه‌یی که در «سقوط» نقش «الکساندریا» را بازی کرده، بی‌شک از نقاط قوت فیلم است.«کاتینکا اونتارو» (Catinca Untaru) در واقع یک مهاجر رومانیایی و این نخستین‌باری است که کودکی اهلِ رومانی در یک فیلم بین‌المللی هنرنمایی کرده. او با حضور خوبش در فیلم، آینده‌ی درخشانی برای خود رقم زد. معصومیت کودکانه‌یی که در بازی‌ش خلق کرده، پیش‌تر در هیچ فیلم دیگری تکرار نشده. نگاه بکنید به لحظه‌های پایانی فیلم و گریه‌های الکساندریا برای نجات قهرمان‌های داستان. عکس‌العمل‌های او به شرایط و هم‌بازی‌هایش در فیلم،‌کاملن متناسب با روحیات هر کودک پنج‌ساله است. این موضوع وقتی جالب‌تر می‌شود که بدانید «اونتارو» دارد همه‌ی این احوال را بازی می‌کند. از این منظر، قدرت کارگردان و احتمالن بازیگردان فیلم در هدایت بازیگر خردسال «سقوط» اهمیتی دوچندان می‌یابد. تک‌تک صحنه‌های فیلم، در نوع خود خلاقانه و تازه‌اند، ولی صحنه‌یی در فیلم هست که می‌توانید مشابه‌ی آن را در فیلم دیگری به یاد بیاورید. زمانی که الکساندریا سقوط می‌کند و به کما می‌رود، عمل جراحی و درمان خود را در خواب و رویا به شکلی فانتزی،کارتونی و حتا مسخره می‌بیند. تصویرهای ذهنی او از عمل جراحی در این فیلم، به شدت یادآور سکانسی در فیلم «فریدا» ساخته‌ی «جولی تایمور» (۲۰۰۲) است که در آن، فریدا کالو پس از تصادف با اتوبوس، در اغما تصاویری فانتزی از پزشکان را می‌بیند که معالجه‌ش می‌کنند. با این‌حال، چنین تشابه‌یی هیچ لطمه‌یی به ساختار فیلم نمی‌زند، چون در روایت و پیش‌بُرد داستان،کارکردی مناسب و موثر می‌یابد.
نکته‌ی بانمک دیگر در فیلم این‌که، داستانی که والکر برای دختر روایت می‌کند، به تدریج برای او تبدیل به امری حیاتی می‌شود. سرشت و سرنوشت شخصیت‌های آن داستان ساختگی، برای الکساندریا همان‌قدر اهمیت می‌یابند که زندگی حقیقی. او هنوز معنای خیلی چیزها را نمی‌داند. افسردگی، اشتیاق به مرگ، خودکشی، روابط پرستار بخش با دکتر و دندان‌مصنوعی پیرمرد بیمار، برای او موضوعاتی گنگ و مبهم‌اند. با این‌همه، او یک مساله را به‌تر از هر چیز دیگر می‌داند:«قهرمانِ داستان نباید به هیچ قیمتی بمیرد».
نگاه بکنید او برخلاف نظرِ راوی قصه که قهرمان اصلی قصه را شکست‌خورده و ضعیف جلوه می‌دهد، چه تلاش و خواهشی برای تغییر پایان داستان و ادامه‌یافتن تا پیروزی قهرمان می‌کند. با آن‌که شاید پیوند فضای سوررآلیستی یک داستان با حقایق تلخ زندگی در فیلم‌های سینمایی، اغلب نتایج نه چندان جالبی به بار آورند اما در «سقوط» به جهت بهره‌گیری استادانه تارسم سینگ از اِلِمان‌های سینمایی، با فیلمی بی‌اندازه احساسی مواجه‌ییم که پنهان‌ترین لایه‌های انسانیِ مخاطب را قلقلک می‌دهد.
در نهایت شاید برای مخاطب شگفت‌انگیز باشد که بداند پوستر زیبای فیلم بر اساس نقاشی معروفی از هنرمند بزرگ سوررآلیست،«سالوادور دالی» طراحی و اجرا شده؛ اثری به نام:
«Face Of Mae West Which May be Used as an Apartment».

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.