خانه » جدیدترین » درباره خشونت خانگی و راه‌های مقابله با آن در گفتگو با میلاد قمی دکترای تخصصی مشاوره

درباره خشونت خانگی و راه‌های مقابله با آن در گفتگو با میلاد قمی دکترای تخصصی مشاوره

یکشنبه ۵ تیر ۱۴۰۱  شماره ۱۵۷۶

زخمی بر پیکر خانواده

نورآفاق یوسفی راد: امروزه خشونت خانگی منشاء بسیاری از آسیب‌های فردی و اجتماعی محسوب می‌شود. شکایت از کتک زدن همسر، ندادن پول، اعتیاد همسر، محدود کردن روابط و… همه مصداقی از خشونت خانگی هستند. بسیاری از قربانی‌های خشونت خانگی از حقوق خود اطلاعی ندارند یا به دلیل ملاحظات خانوادگی و اجتماعی در مقابل آن سکوت می‌کنند. خشونت خانگی به ترتیب علیه کودکان، زنان و مردان فراوانی بیشتری دارد و هر کدام به نوعی از این مسئله آسیب می‌بینند. در حال حاضر، یکی از اساسی‌ترین مسائل و مشکلات خانواده ها مربوط به خشونت‌های خانگی بوده و سالانه افراد زیادی با این مسئله دست و پنجه نرم کرده و مجبور به سکوت و تحمل هستند، به طور کلی تعداد کمی از افراد سکوت نکرده و به مقابله با این نوع خشونت‌ها می‌پردازند، اما عکس‌العمل صحیح و مقابله درست با چنین خشونت‌هایی از ضروریات است چرا که چه بسا عکس‌العمل‌های ناشیانه و نادرست در مقابل خشونت، اتفاقات ناگواری را پیش آورد.
خشونت خانگی به معنی رفتار خشونت‌آمیز و سلطه‌گرایانه یکی از اعضای خانواده علیه عضو یا اعضای همان خانواده است، این خشونت‌های خانگی می‌تواند بر علیه تمامی اعضای خانواده باشد. به طور مثال از طرف والدین علیه فرزندان و یا زن و شوهر نسبت به یکدیگر خشونت صورت می گیرد. از دسته عوامل مستعدکننده خشونت در خانواده از طرف زنان معمولاً به دلیل عدم تمکین در روابط جنسی با شوهر، ایرادگیری و… بوده و خشونت از طرف مردان معمولاً به دلیل بیکاری، اعتیاد، دخالت اطرافیان، پیروی از الگوهای مردسالارانه، غرور و لجبازی و تعدد زوجات است. رفتارهایی چون مقابله به مثل، قهر به مدت طولانی و ترک منزل از جمله روش‌های مقابله‌ای غیرموثر و غیرکارآمد است و رفتارهایی مانند سکوت یکی از طرفین، گفت‌وگو و صحبت پس از آرامش، کمک و راهنمایی خواستن از بزرگان خانواده و مراجعه به مراکز مشاوره از بهترین کارها در زمینه مقابله با خشونت بوده است.
به گزارش روزنامه وقایع استان خشونت خانگی (به انگلیسی: Domestic violence) به عمل و یا برخوردی اطلاق می‌گردد که بر اساس آن، شخصی بر شخص دیگری، عمداً، در حومه و یا چارچوب خانواده، ‌صدمه‌ی فزیکی و یا اخلاقی وارد می نماید. این نوع برخورد، که از دید حقوقی ‌صدمه‌ی فیزیکی یا معنوی تعریف شـــده است، می تواند به گونه های مختلفی تبارز نماید. شایع ترین انواع خشونت را ضرب و شتم، تجاوزات جنسی، تحقیر، تهدید، توهین و در برخی از حالات اِعمال محدودیت اقتصادی بر افراد، تشکیل می دهد. دانشمندان حقوق، تعریف های متفاوتی از خشونت خانوادگی ارائه کرده اند. تا سده ی پیشین، تعداد زیادی از حقوقدانان، خشونت خانوادگی را مترادف با خشونت در برابر همسر تعریف می کردند. پس از جنگ دوم جهانی و راه اندازی ریفورم های خانوادگی در برخی از کشور های تأثیرگزار جهان، این تعریف گسترده تر گردیده است. خشونت خانگی به معنی رفتار خشونت آمیز و سلطه گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. بر اساس مطالعات جامعه‌شناسی، هدف اصلی خشونت خانگی کودکان خردسال هستند. دومین نوع خشونت معمول در خانواده، خشونت علیه زنان است. خشونت درون خانواده بازتاب الگوهای کلی‌تر رفتار خشن است. بسیاری از مردانی که زنان و کودکانشان را از نظر فیزیکی مورد تعرض قرار می‌دهند در زمینه‌های دیگر سابقه خشونت دارند. پذیرش فرهنگی شکل‌هایی از خشونت خانگی مانند تنبیه بدنی؛ از عواملی است که میزان خشونت خانگی را افزایش می‌دهد.
مردان نیز قربانی خشونت خانگی از سوی همسران خود می‌شوند. بر اساس آماری که در بریتانیا ارائه شده، از هر سه قربانی خشونت خانگی، دو نفر زن و یک نفر مرد هستند. بر این اساس، برخی فعالان معتقدند برای مقابله موثرتر با معضل خشونت خانگی و جنسی باید از آن جنسیت‌زدایی کرد. در میان خشونت ها هم متأسفانه خشونت کلامی و روانی، بیشترین درصد را به خود اختصاص داده است. بررسی ها و تحقیقات آسیب شناسان مسائل اجتماعی نیز نشــان می دهد که از هر ۲۰ زن در کشورمان، یک نفر دچار آزار و اذیت فیزیکی همسرش قرار می گیرد که این موضوع گاهی از سوی خود زنان پنهان می شود یا در صورت اعتراض و شکایت، راه به جــایی نمی برد به طوری که مطرح است، در ایران کمتر از ۳۵ درصد از خشونت های خانگی به پلیس یا اورژانس اجتماعی گزارش می شود و گاهی اصلا این تصور وجود ندارد که این رفتار درستی نیست و نباید آن را تحمل کرد. گاهی این افراد راضی نمی‌شوند از روانشناسان و روانپزشکان کمک بگیرند، در این صورت باید بهترین زمان را انتخاب کرد، آنها را متوجه رفتارشان کرد و از آنها خواست به متخصص مراجعه کنند. در چرخه خشونت، مرحله‌ای هست به نام عذرخواهی از قربانی، درست در این مرحله است که کسی که مورد خشونت واقع شده باید از همسرش بخواهد که برای تکرار نشدن چنین مواردی، از مشاور کمک بگیرد.
خشونت خانگی چیست؟
خشونت خانگی یک رفتار خشونت آمیز، تخریب گر و دیکتاتوری توسط یک عضو خانواده نسبت به عضو یا اعضای دیگر خانواده است. هدف اصلی خشونت خانگی، اعمال انــواع خشونت به کودکان خردسال و سپس زنان هستند. طبق تحقیقات، امروزه خشونت علیه مردان نیز گسترش پیدا کرده و از هر ۲ زن قربانی خشونت خانگی، یک مرد نیز قربانی خشونت خانگی قرار می‌گیرد. رفتارهای خشونت آمیز اکثرا در مردان دیده می‌شود که در اغلب اوقات ریشه در گذشته و سبک تربیتی آنان دارد. در صورت نادیده گرفته شدن خشونت خانگی همسر، این رفتار به نسل‌های بعد نیز منتقل می‌گردد.
بزرگترین اشتباه در مورد خشونت خانگی سکوت فرد قربانی است که در اکثر اوقات فرد قربانی به دلیل حجب و حیا و جلوگیری از آبروریزی در مقابل خشونت همسرش سکوت می‌کند اما نکته اصلی این است که ســلامت روان اعضای خانواده مهمترین مسئله می‌باشد که در رشد و تربیت کودکان نیز بسیار تاثیر گذار است و این سلامت روان در اعمال خشونت خانگی بسیار آسیب می بیند.
انواع خشونت خانگی
خشونت خانگی به دلیل در دست گرفتن قدرت در خانواده توسط یک فرد به وجود می‌آید. این قدرت ممکن است توسط خود قربانی، جامعه، اعضای خانواده و… به او داده شود. خشونت خانگی علاوه بر بعد فیزیکی شامل مواردی مانند خشونت جنسی، خشونت مالی و اقتصادی، روانی، عاطفی نیز می‌شود.
۱٫ خشونت فیزیکی
شاید خطرناک ترین نوع خشونت خانگی، ضرب و شتم مهاجم باشد. اعمالی مثل تــنبیه بدنی کودکان، مشت زدن، لگد زدن، گاز گرفتن، هل دادن، خفه کردن، زخم کردن، غرق کردن، کشیدن مو، سوزاندن و حتی تهدید به حمله فیزیکی از جمله این خشونت‌هاست.
قطع کردن نیازهای فیزیکی مثل تغذیه، بهداشت، کمک به درمان جراحت یا بیماری و زندانی کردن نیز از خشونت‌های فیزیکی محسوب می‌شود.
پرتاب اشیا، شکستن و آسیب زدن بـــه وسایل خانه و حتــی آسیب زدن به حیوانات خانگی نیز از این جمله است.
در این مورد لازم است که اقدامات فوری از طریق مراکز و منابع حمایتی صورت گیرد تا از آسیب‌های جدی پیشگیری شود.
۲٫ خشونت جنسی
سو استفاده‌ جنسی به هر نحوی جزء این دسته قرار می‌گیرند. شایع ترین آن انجام رابطه جنسی به زور یا انجام اقدامات جنسی آسیب زا و نامعمول است.
۳٫ خشونت روانی
بیشترین و بدترین نوع خشونت روانی این مورد است. توهین و فحاشی، تهدید، ترساندن، تحقیر، شک، انتقاد بی رحمانه، تخریب شخصیت، شستشوی مغزی، نادیده گرفتن، تخریب عزت نفس، مجبور کردن به مصرف الکل یا مواد و…
این نوع خشونت رایج ترین نوع خشونت خانگی است. قربانی در این مورد معمولا سکوت کرده و فشار زیادی را متحمل می‌شود. به همین دلیل فرد در معرض ابتلا به افـسردگی، سوء مصرف مواد یا حتی خودکشی قرار می‌گیرد.
۴٫ خشونت عاطفی
تفاوت خشونت عاطفی با خشونت روانی این است که فرد معمولا با انجام ندادن کاری به فرد دیگر آسیب می‌زند. عدم توجه، عدم انجام رابطه جنسی، دوری عاطفی و روانی و اهمیت ندادن به نیازهای عاطفی فرد مقابل و همسرآزاری از جنبه‌های خشونت عاطفی محسوب می‌شود.
۵٫ خشونت اقتصادی
این مورد شامل محروم کردن قربانی از نیازهای مادی یا استقلال مالی اوست. سوء استفاده‌های مالی از طریق دستکاری منابع مالی قربانی نیز از این دسته است. کنترل درآمد‌های فرد، محدودیت اجازه دسترسی به پول و بودجه خانواده، جلوگیری از اشتغال و استقلال مالی زنان، تحت کنترل گرفتن جواهرات یا پس اندازها از انواع خشونت اقتصادی است. همچنین فروختن لوازم منزل یا مصرف کردن موارد ضروری خانواده برای تهیه لوازم غیر ضروری مثل الکل، مواد مخدر یا تجهیزات تجملی نیز می‌تواند از این دسته باشد. شاید بتوان زندگی و ازدواج با آدم خسیس را نمونه بارزی از قرار گرفتن در معرض خشونت اقتصادی دانست. چرا که خساست همسر موجب ایجاد تنش های روانی بسیاری می شود. تا جایی که امروزه شاهد نمونه های بسیاری از طلاق به خاطر خساست هستیم.
۶٫ خشونت اجتماعی و محدود کردن
این نوع خشونت معمولا با کنترل رفتارهای قربانی و محدود کردن آزادی در خانواده صورت گرفته و معمولا همراه با سایر انواع خشونت‌های خانگی اتفاق می‌افتد. محدودیت در خروج از منزل، ارتباط با اعضای خانواده و دوستان، تنظیم و کنترل رفت و آمدها و همچنین کنترل فکر و احساس او نیز می‌تواند شامل این دسته از خشونت‌ها باشد. زیر سوال بردن علایق یا افراد مورد علاقه و اعتقادات نیز جزء خشونت‌های اجتماعی است.نکته مهمی که در مبحث خشونت خانگی باید مورد توجه قرار بگیرد، همپوشانی انواع خشونت خانگی با هم است. اما مسئله اصلی چگونگی برخورد با آن می‌باشد. در واقع در بعضی مواقع والدین کنترل گر ناخواسته موجب اعمال خشونت خانگی در حق فرزندان خود می شوند و شدیدا به سبک تربیتی محدود و آزاردهنده اصرار دارند.
با خشونت خانگی چه کنیم؟
کسانی که در معرض خشونت خانگی قرار می‌گیرند معمولا با این فکر که اوضاع بدتر نشود، از آن صحبتی نمی‌کنند. زنان به دلیل ترس از طلاق، معمولا به سمت شکایت کردن یا در خواست حمایت نمی‌روند.
به دلیل اینکه خشونت خانگی فقط خشونت فیزیکی تلقی شده و از طریق پزشک قانونی قابل تایید است، برای حل انواع دیگر خشونت معمولا تدبیری اندیشیده نمی‌شود و اثبات آن دشوار است. اما در نهایت مسئله ترس از آبرو، ترس از فروپاشی زندگی، ترس از طلاق و ترس از آینده فرزندان طلاق اصلی ترین دلایلی است که افراد در مقابل خشونت خانگی سکوت می‌کنند و سعی در کنار آمدن با آن دارند. باید بدانید که برای درمان و پیشگیری از خشونت خانگی بهترین راه استفاده از جلسات مشاوره روانشناسی و مشاوره گرفتن از یک فرد متخصص در زمینه مشاوره خانواده است.
پیشگیری از بروز خشونت خانگی
راه‌های مختلفی برای پیشگیری از خشونت خانگی وجود دارد. باید بدانید که فرد مهاجم به دلیل عدم آگاهی از مهارت‌های زندگی، عدم توانایی در روابط زناشویی، اعتیاد، فشارهای زندگی و اقتصادی، عدم توانایی تربیت فرزند و اختلالات روانی دست به اعمال خشونت زده و با استفاده از جلسات مشاوره روانشناسی قابل درمان است.
بهترین راه برای جلوگیری از خشونت خانگی این است که در ابتدا از انجام کارهایی که سبب شکایت و تحریک فرد مهاجم می‌شود، جدا خودداری نمایید. از حقوق خود دفاع کنید و در مقابل خشونت وی سکوت نکنید. سکوت در مقابل تهاجم تنها سبب بدتر شدن شرایط می‌گردد. حتما از یک فرد متخصص در زمینه مشاوره خانواده و روابط زناشویی مشاوره بگیرید.
تشخیص نشانه‌های خشونت خانگی و کمک به آن‌ها
معمولا افرادی که تحت خشونت خانگی قرار می‌گیرند، به دلایل مختلف سعی در پنهان آن دارند یا از ترس نمی‌توانند آن را ابراز کنند. اما در هرحال خشونت خانگی نشانه‌هایی دارد و اگر شما متوجه این علائم در یکی از نزدیکان خود شدید، می‌توانید به او کمک کنید. این نشانه‌ها عبارتند از:
۱٫ همواره دچار اضطراب و بی قراری هستند و برای ناراحت نشدن همسرشان هرکاری انجام می‌دهند. مثلا تمام قرارهای خود را به سرعت به او اطلاع داده و هر خواسته‌اش را بی چون و چرا اطاعت می‌کنند.
۲٫ به طور کاملا مشهودی تحت سلطه همسسرشان هستند؛ مثلا دائما تماس‌های غیرضروری و آزاردهنده از طرف او دارند.
۳٫ بدنشان همیشه زخمی است و با بهانه‌هــــای مخــتلف آن را بی اهمیت جلوه می‌دهند. همچنین برای مخفی کردن آن از لباس‌های پوشیده و عینک آفتابی استفاده می‌کنند.
۴٫روابط اجتماعی بسیار محدودی دارند و بدون همسر خود جایی نمی‌روند. همچنین معمولا دسترسی محدودی به پول و کارت‌های اعتباری خود دارند.
۵٫ تغییرات شخصیتی بسیار چشمگیری دارند. مثلا فردی که قبلا اعتماد به نفس زیادی داشت یا بسیار اجتماعی بود، به ناگهان منزوی و مضطرب شده و به دلیل انتقادها و سرزنش های مداوم دچار خود کم بینی شده است.
حال سوال این است که در صورت مشاهده این علائم چه باید کرد؟ شاید فکر کنید که به شما ربطی ندارد یا در بیان آن مردد باشید. کارهایی که باید بکنید عبارتند از:
۱٫ به او فشار نیاورید و با نصیحت و قضاوت، درد و ناراحتی‌اش را چند برابر نکنید.
۲٫ صبر نکنید تا او به شما حرفی بزند و خودتان بحث را پیش بکشید.
۳٫ نگرانی خود را بیان کرده و بگویید که نگرانش هستید.
۴٫ به او بگویید که حمایتش می‌کنید و برای کمک به او آماده هستید.
۵٫ او احتمالا به دلیل محدودیت‌های خود امکان صحبت با فرد متخصص را ندارد. به او بگویید که می‌توانید از طرف او با یک روانشناس صحبت کنید.
در نهایت اینکه همیشه تحمل و صبر بهترین گزینه نیست و ممکن است تغییری اتفاق نیافتد. در این صورت فرد باید آرامش و سلامت روانی و جسمی خود را در اولویت قرار داده و با غلبه بر ترس خود تصمیمات دیگری بگیرد. استفاه از جلسات مشاوره روانشناسی و مشاوره گرفتن از یک فرد متخصص در این زمینه بهترین راه حل برای درمان و پیشگری از خشونت خانگی می‌باشد. متخصصان مرکز مشاوره حامی هنر زندگی می توانند در این زمینه یاریگر شما باشند.
خانواده مهم ترین نهاد اجتماعی در جوامع انسانی است
وقایع استان با میلاد قمی دکترای تخصصی مشاوره درباره خشونت خانگی علیه کودکان به گفتگو پرداخته است که در ادامه می خوانید.
وی گفت: خانواده مهم ترین نهاد اجتماعی در جوامع انسانی بوده و اهمیت آن، ازین روست که نه تنها محیط مناسبی برای همسران است، بلکه وظیفه جامعه پذیری و تربیت نسل های آینده را نیز برعهده دارد.
قمی تصریح کرد: امروزه خانواده درگیر انواع آسیب ها و بحران هایی چون طلاق، اعتیاد، خشونت خانگی، خودکشی، کودکان کار و… هستند که یکی از مهم ترین آسیب های اجتماعی در جامعه امروز، خشونت خانگی است. خشونت خانگی بلایی جهانی است که پیکر خانواده و جامعه را تخریب و سلامتی افراد را تهدید می کند و شمار بسیار زیادی را مجروح و به مشکلات جسمی و روانی مبتلا می کند. خشونت های به وجود آمده در خانواده مسائل و مشکلاتی را در سطوح فردی، نهادی و اجتماعی به وجود می آورد. این خشونت ها در محیط خاصی رخ می دهند و معمولا زنان و کودکان قربانیان طراز اول آن به شمار می روند.
وی ادامه داد: خشونت خانگی علیه کودکان، از جمله مشکلات رفتاری است که حاصل خانواده های مشکل دار و ناسالم و ارتباط نامطلوب والدین با فرزندان است و در این خانواده ها معمولا یک محرک استرس زا، مانند اعتیاد پدر، خشونت های فیزیکی و کلامی پدر و مادر و رابطه ناسالم اولیا با فرزندان، شیوه های رابطه با فرزندان و امثال آن وجود دارد.
این روانشناس افزود: خشونت خانگی علیه کودکان، از مباحث مهم سلامت همگانی و حقوق بشر است که با سلامت افراد، خانواده و جامعه در ارتباط است. خشونت اغلب در محیط خانواده و یا در اثر ارتباط نزدیک با همسایگان اتفاق می افتد. کانون خانواده برای اعضای آن باید منبع آرامش و امنیت باشد، اما بسیاری از کودکان در محیط خانواده با ترس و خشونت مواجه می شوند. قربانیان خشونت خانگی رنج های جسمی و روانی بسیاری را متحمل می شوند. آن ها قدرت تصمیم گیری، اظهار نظر یا حمایت از خود را ندارند. آمارها نشــان می دهند که در سراسر جهان ۸۰-۹۸ درصد از کودکان از تنبیه بدنی در محیط خانواده رنج می برند.
وی اضافه کرد: هرساله میلیون ها کودک و نوجوان در آمریکا در معرض خشونت در خانه، مدرسه و جامعه قرار می گیرند و متاسفانه این پدیده آشکار و در عین حال نهان و محدود به محیط خانگی در بسیاری از کشورهای جهان از جمله کشور ما هیچ جایگاه ویژه یا متولی تعریف شده ای ندارد. از این رو کسب اطلاعات و آمارهای دقیق در این رابطه بسیار دشوار است؛ اما تکرار کودک آزاری و آمار و گزارش های غیررسمی در این زمینه حکایت از افزایش میزان کودکان قربانی دارد، قربانیان خشونت خانگی نه تنها عوارض پزشکی و روانی-اجتماعی بیشتری را تجربه می کنند، بلکه اغلب آنان ممکن است برای درمان بیماری ها و پیامدهای ناشی از خشونت همچون افسردگی، اختلال خوردن، اختلال استرس پس از حادثه، و سندرم درد مزمن نیازمند خدمات مراقبتی، اورژانسی و بیمارستانی شوند.
قمی خاطرنشان کرد: در بیشتر کشورها خشونت علیه کودکان به عنوان یک پدیده عادی در زندگی پذیرفته شده به طوری که به عنوان «عادی شدن خشونت» توصیف شده است. طبق اظهارات جوردن، تنبیه بدنی به طور گسترده از سوی والدین امریکایی مورد استفاده قرار می گیرد. اغلب آمریکایی ها براین باورند که گاهی تنبیه بدنی برای کودکان لازم و ضروری است. تحقیقات در ایران نیز نشان می دهد که عموم خانواده ها براین باورند که استفاده از تنبیه بدنی در تربیت کودکان، ضرورت دارد. نگرش والدین به تنبیه بدنی، تابع ارزش ها و معیارهای فرهنگی است، طبق پژوهشی که به صورت کیفی صورت گرفته است، کودکان به نمودهای مختلفی از آثار خشونت خانگی اشاره کردند از قبیل: درد جسمانی و کتک خوردن، باقی ماندن آثار تنبیه بر روی بدن مثل کبودی و …، خودسرزنشی (خودمو سرزنش می کنم که نباید کاری کنم که پدر و مادرمو ناراحت کنم)، سرزنش شدن توسط والدین، عدم احساس ارزشمندی و احساس خوب نبودن، احساس کینه و نفرت (وقتی خواهر بزرگترم می زنم آنچنان نفرت و کینه وجودم رو می گیره که دلم می خواد تیکه تیکه اش کنم). ترس و اضطراب، احساس حقارت، احساس دوست داشته نشدن و احساس گناه، احساس خشم وعصبانیت، محدودیت و عدم استقلال فردی، زود رنجی، احساس تنهایی، احساس غم، خواب آشفته، گوش به زنگ بودن. کودکان به آثار مختلفی از خشونت خانگی اشاره کردند، آزارهایی که علاوه بر درد و رنج جسمانی، با احساساتی منفی نسبت به خود و یا دیگران همراه است که سلامت روان کودکان را به شدت در معرض آسیب قرار می دهد. آزارهای روانی احساس بسیار ناخوشایندی در آنان ایجاد می کند و بـــاعث می شود آنان احساس کنند که فردی خوب و شایسته نیستند و یا اینکه دیگران آنان را دوست ندارند.
وی اظهار کرد: با توجه به اینکه خشونت خانگی علیه کودکان در محدوده و فضای خانه به وقوع می پیوندد، اما پیامدهای آن به محیط اجتماعی نیز انتقال می یابد، به طوری که بسیاری از کودکان در معرض خشونت خانگی دارای ترس ها و اضطراب هایی هستند که مانع فعالیت و پویایی انان در اجتماع می گردد. در واقع اثرات خشونت محدود به فضای خانه نیست و در محیط اجتماعی نیز خود را نمایان می سازد. خشونت خانگی علیه کودکان با منزوی شدن، ترس از اظهار نظر در جمع، نگرانی از عدم تایید دیگران، مشارکت نداشتن در مدرسه و احساس خود کم بینی در میان دوستان همراه است. کودکان به دلیل فقدان قدرت و ناتوانی بیشترین آسیب را از این پدیده شوم متحمل می گردند. خشونت خانگی به دلیل آن که در محیط خانه صورت می گیرد و از سوی والدین و اعضای نزدیک و صمیمی خانواده واقع می گردد، در بسیاری از مواقع پنهان می ماند و به دلیل خصوصی بودن حریم خانواده بسیاری از شاهدان خارجی، قادر به مداخله نیستند اما باهمه اثرات زیان باری که این پدیده برجای می گذارد.
این مشاور تاکید کرد: کودکانی که دارای تجربه خشونت خانگی هستند، خشونت را به عنوان پدیده ای مملو از آزار درک می کنند و علایمی همچون ترس، اضطراب، افسردگی و سایر اختلالات روانی را در سطح وسیعی تجربه می کنند. این کودکان از اعتماد بنفس و عزت نفس کافی برخوردار نبوده و عملکرد اجتماعی آنان به شدت پایین می آید و احساساتی نظیر خشم، نفرت، بی اعتمادی، احساس درماندگی و حقارت در آنان شکل می گیرد. تحقیقات نشان می دهند کودکانی که مورد خشونت واقع شده یا شاهد خشونت هستند ممکن است به طرق مختلف آسیب‌پذیری خود را بروز داده و واکنش نشان دهند. آن‌ها به عنوان نمونه ممکن است در سنین بالا، رفتارهای مناسب سنین پایین‌تر را از خود بروز دهند. ترسیدن از چیزهایی که پیش از این موجب هراسشان نمی شده، از دست دادن اعتماد به بزرگترها، بی ثباتی عاطفی و حس درماندگی، تغییرات رفتاری، مشکل تمرکز، بازی های تکراری و مشکل خواب و کابوس دیدن نمونه هایی از اینگونه واکنش ها هستند. البته چندان روشن نیست که سن و جنسیت کودک چقدر در میزان تأثیر‌پذیری او نقش دارد.
وی بیان کرد: مطالعات بسیاری نشان داده اند که تجربه خشونت در کودکان و نوجوانان همراه با آسیب های عمیق جسمانی، عاطفی و اجتماعی است؛ به گونه ای که بر رشد آنان تاثیر منفی می گذارد، درک و تجربه خشونت خانگی در میان کودکان به شیوه های مختلف صورت می گیرد. خشونت خانگی سلامت رفتاری و عـــاطفی، توانایی های شناختی و نگــرش کودکان را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد و در مقایسه با کودکانی که در محیط های سالم و بدون خشونت رشد یافته اند، سلامت رفتاری و عاطفی کمتری دارند. کودکانی که دارای تجربه خشونت خانگی بوده اند در بسیاری از کارکردهای روانی، عاطفی، ذهنی و تحصیلی، رشد اجتماعی و رشد جسمانی دارای مشکلات بسیاری هستند و رفتارهایی چون تمایل به خودکشی، افسردگی، اعتماد به نفس پائین، ترس، اضطراب، بی خوابی و بدخوابی در آنان شایع است.
قمی در خصوص آسیب به اعتماد به نفس کودکان گفت: سوء رفتار با کودکان شامل طردکردن، بی اعتنایی، انتقاد کردن، منزوی ساختن با ایجاد وحشت در کودکان همراه است. در سوء رفتار که شایع ترین آن سوء رفتار بیانی است، غالباً اعتماد به نفس کودک صدمه می بیند. مورد تسخر قرار دادن کودکان از سوی اعضای خانواده و نیز سرکوفت و تحقیر آنان و به کاربردن اصطلاحات ناصحیح، فحش و ناسزا خود باعث برانگیختگی خشونت و تیرگی روابط و در نتیجه از میان رفتن اعتماد به نفس و احساس حقارت کودک می گردد، به ویژه اگر این قضیه در حضور سایرین صورت گیرد، گاهی موجب گوشه گیری و کناره جویی می شود.
وی افزود: تاثیر اجتماعی خشونت خانگی بر کودکان خشونت خانگی اثرات بسیاری بر زندگی کودکان دارد و این تاثیرات صرفا محدود به محیط خانه نمی گردد، بلکه آثار آن در روابط اجتماعی کودکان نیز می توان مشاهده کرد. ترس از اظهار نظر در جمع، نگرانی از عدم تائید دیگران، عدم مشارکت اجتماعی و مواردی از این قبیل همگی از آثار زیان بار خشونت خانگی بر کودکان است. کودکان دارای تجربه خشونت خانگی الگوهای نامناسب و ناکارآمدی از تعاملات اجتماعی را فرا می گیرند که در آینده آنان را در زمینه روابط میان فردی دچار مشکل می کند. کودکان قربانی خشونت خانگی احساس انزوا، کناره گیری اجتماعی، احساس بی پناهی و درماندگی عمیقی از خود نشان می دهند و علائم کناره گیری و پناه بردن به انزوا و تنهایی را ظاهر می سازند.
قمی ادامه داد: خشونت خانگی مساله ای است که علاوه بر آموزش، با سلامت، قانون، اقتصاد، توسعه و حقوق انسانی ارتباط داد. حمایت از کودکان در صورتی موفق است که با پیشگیری آغاز شود. از این رو در کاهش یا کنترل این پدیده، شایسته است به افزایش آگاهی در سطوح مختلف جامعه، آموزش برای ایجاد فرهنگ بدون خشون و نیز تربیت عاری از خشونت، آموزش مهارت های کنترل خشم در کودکان، بهبود رفاهی خانواده ها، تدوین اصلاح و بهسازی قانون حمایت از کودکان و شناسایی خانواده های آسیب زا و ارائه خدمات بازتوانی برای قربانیان کودک آزاری مورد توجه قرار گیرد.
این دکتر روانشناس اضافه کرد: طی سال های اخیر فرصت مداخلات حرفه ای برای پیشگیری از صدمات ناشی از خشونت علیه کودکان فراهم شده است. کودکان در سنین پائین تر به طــرز شگفت انگیزی ظرفیت بهبودی را از خود نشان می دهند. اگر امکان مداخله برای کودکان در معرض خشونت خانگی در سنین پائین تر فراهم باشد، می توان زمینه بهبودی آنان را تقویت کرد.
وی در پایان اظهار کرد: برخی از ویژگی های کلیدی برای بهبود کودکان شامل داشتن والدین شایسته، ارتباط با بزرگسالان دارای صلاحیت فردی و اجتماعی و نیز خلق و خوی آسان کودک است. همچنین فاکتورهایی مانند کیفیت بالای خدمات مراقبتی، مراقبان پایدار و محیط مناسب در بهبود هرچه سریع تر این کودکان موثر است. در این راستا مددکاری اجتماعی با استفاده از مداخلات حرفه ای به خوبی قادرند بر رشد و بهزیستی کودکان قربانی خشونت تاثیر مثبت برجای بگذارند و زمینه و امکانات رشد در مسیر صحیح و مناسب و آموزش مهارت های فردی و اجتماعی به کودکان قربانی خشونت خانگی، بهبودی آنان را تسریع بخشند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.