خانه » جدیدترین » خاطرات حاج سیاح

خاطرات حاج سیاح

دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۸   شماره ۱۱۲۷

خاطرات حاج سیاح

بخش هفتاد و یکم

مهرداد یاری

در بخش قبل تا آنجا پیش رفتیم که اهل دربار با موافقت مظفرالدین شاه جهت رسیدگی به امور مملکت و اصلاح مزاج شاهنشاه، از روسیه مبلغ ۲۴ کرور قرض گرفتند که بدون احتساب نرخ تورم طی ۱۱۰ سال اخیر، اگر هر کرور را به طور ثابت ۵۰۰ هزار تومان در نظر بگیریم می شود ۱۲ میلیون تومان!! افسوس که حتی یک قران این پول نیز خرج مملکت نشد و تمام آن در راه پر کردن جیب اهل دربار و متنفذین، حق السکوت دادن به برخی ملاها و سفر شاه و کاروان همراهش به اروپا هزینه شد.
آصف الدوله اینانلو در نبود مظفرالدین شاه و صدراعظم به عنوان حاکم تهران تعیین شد آصف الدوله نیز در اولین اقدام خود با مختارالسلطنه وزیر نظمیه به مخالفت می پروازد تا آنجا که مختارالسلطنه را خانه نشین می کند کسی که حاج سیاح او را فرد نسبتا خوبی می داند.
در ادامه آصف الدوله با سپهسالار که امور سلطنت و صدارت به او سپرده شده بود رابطـه دوستـی برقـرار می کند تا راه برای دزدی هایشان باز شود به این شکل که آصف الدوله به سپهسالار پــول می داده و او در برابر چپاول ها و ظلم های آصف الدوله چشم می بسته است انحصار فروش غله که همواره در دست چند تن بیشتر نبود در آن روزها به دست آصف الدوله می افتد: «صد هــزاران نفـوس، معـذب می شوند و گـرسنه می مانند تا کیسه چند نفر بیرحم خونخوار پر میگردد، یعنی غله فروشی را منحصر بخود می کنند.» این رویه که هزاران نفر نابود شوند تا یک نفر دلال و سلطان سیر شود تا به امروز ادامه دارد. طی این انحصار طلبی ها، آصف الدوله از هر کدام از کسبه و نانواها و قصاب ها و … باج می گرفته تا به آن ها اجازه دهد که کم بفروشند و گران بدهند و هر چه دل شان خواهد با آرد قاطی بکنند و …. حاج سیاح می نویسد در آن مدت نان از خرواری ده تومان به خرواری سی تومان می رسد و مردم ساعت های طولانی در صف می ماندند تا یک نان با خمیر سیاه به دست بیاورند!!
به همین خاطر مردم دهان به شکایت گشوده و به علما متوصل می شوند اما راه به جایی نمی برند چرا که دولتیان اغلب ملاها را با رشوه های کلان با خود همراه می کرده اند حاج سیاح می نویسد مردم حتی به میرزا حسن آشتیانی که در آن زمان بزرگ ترین روحانی تهران بود نیز فحش می دهند که در این روزها چرا به دادشان نمی رسد خلاصه به دستور سپهسالار، سربازها با سرنیزه مردم را متفرق کرده و به آن ها وعده های دروغین می دهند تلگرافی از طرف صدراعظم و شاه نیز به تهران فرستاده می شود که مردم را تا بازگشتن شاه از اروپا به صبر دعوت می کنند. اما همین اعتراضات بهانه ای می شود که در شهر اعلام حکومت نظامی شده و به هر کس که می خواسته اند از شرش خلاص شوند یا زهر چشمی از او بگیرند و … تهمت و افتــرا می زده و دستگیرش می کرده اند  در نهایت نیز به تحریک صدراعظم این آشوب ها را به گردن مختارالسلطنه و دو تن دیگر می اندازند به گونه ای که حاج سیاح می نویسد یک نفر روسی که در زمان اعتراضات در تهران اقامت داشته پس از ملاقات با مظفرالدین شاه و… امین السلطان، مقصران اوضـــاع به وجود آمــده در تهران را آصف الدوله و سپهسالار می داند اما امین السلطان در جواب می گوید: «چون زبان نمیدانی به تو مشتبه کرده اند.» در ماه رجب ۱۲۷۸ بلاخره مظفرالدین شاه و امین السلطان و بقیه پس از گذشت هفت ماه و احتمالا با خالی شـــدن کیسه های شان به بازگشت رضایت داده و بــه وطن بر می گردند.
حاج سیاح می نویسد عده ای بر این عقیده بودند که مظفرالدین شاه پس از صرف آن هزینه گزاف و ماه ها اقامت در اروپا، در زمان بازگشت اصلاحات عمده ای در کشور انجام خواهد داد اما در واقع به جز یکسری اسباب از قبیل عروسک، چیزی با خود نیاورده بود همچنین برای آنکه در سفره ناهار شاهنشاه همواره کره تازه موجود باشد چند ماده گاو خریداری شده بود و به همراه آن ها یک نفر نیز آورده بودند تا از گاوها نگهداری کند که به گفته حاج سیاح هزینه های آن شخص و خانواده اش ماهانه هزار تومان می شده است.
حاج سیاح در ادامه به موسیو نوز بلژیکی می پردازد که در زمان امین الدوله جهت رسیدگی به امور گمرک استخدام شده بود ولی بعدها به دستور امین السلطنه وزیر گمرک شد و توضیح می دهد که پس از بازگشت شاه از سفر فرنگ، وزارت پست و تلگراف را نیز به موسیو نوز می سپارند بیگانه ای که در آن روزها بسیار بیشتر از هر ایرانی در این کشور قدرت و نفوذ و پول و احترام داشت و بیشتر از اینکه عضوی از دربار ایران باشد یک کارگزار برای دولت روسیه بود و در تمامی قراردادها منفعت دولت روسیه و ضرر ایران را لحـاظ می کرد و از آنجایی که صدراعظم امین السلطان سرسپرده روسیه بود روس ها به وسیله ی او تمام خواسته های خود را در ایران عملی می کرده اند در طرف دیگر بانک شاهنشاهی انگلیس و استقراضی روسیه جواهرات ایران را به سرعت خریداری کرده و به کشورهای خودشان انتقال می داده اند: «هر چه سبک وزن و پر قیمت است بروسیه و انگلیس و بلژیک میرود.»
خلاصه موسیو نوز در ایران به چنان قدرتی رسیده بود که به گفته حاج سیاح: «هر کس یک کلمه از این اوضاع ناگوار حرف زد یا اعتراض کرد دچار غضب موسیو نوز و صدراعظم شد و همه چیزش به باد رفت» البته اوضاع گمرک ایران در زمان موسیو نوز به شکل قابل توجهی بهبود یافت اما اختیاراتی که به دست آورده بود و تبعیضی که میان ایرانی ها و خارجی ها قائل بود و اسلام ستیز بودنش برای مردم ایران قابل تحمل نبود در بخش های آینده به طور مفصل درمورد مورد موسیو نوز خواهیم نوشت اجنبی که توانست در ایران به وزارت برسد!! در ادامه صدراعظم، مختارالسلطنه و دو تن دیگر را که پیش تر در قضیه اعتراضات مردم در واکنش به ظلم و جور آصف الدوله و سپهسالار صورت گرفته متهم کرده بود به خراسان و کاشان تبعید می کند البته به سادگی می توان فهمید تمام آن وقایع که در نبود شاه و صدراعظم، آصف الدوله بر مختارالسلطنه سخت بگیرد تا او خانه نشین شود و بعد هم آصف الدوله هر جور که شده مردم را به ستوه آورده تا آشوبی برپا شود که صدراعظم به خواسته خود برسد و مختارالسلطنه را از تهران بیرون کند یک دسیسه و برنامه ای از پیش تعیین شده بوده است.
در همان سال مظفرالدین شاه لقب (اتابک اعظم) را به صدراعظم امین السلطان اعطا می کند. سپس صدراعظم برای آنکه بتواند به حکیم الملک که بسیار مورد احترام و اعتماد مظفرالدین شاه بود ضربه بزند با وجود آنکه خود رابطه خوبی با عین الدوله نداشت او را از حکومت بروجرد و لرستان و خوزستان احضـــار کرده و حاکم تهران می کند چرا که عین الدوله و حکیم الملک با وجود اینکه نزد شاه بسیار عزیز و محترم اند بایکدیگر رابطه خوبی نداشته و احتمال درگیر شدن شان زیاد بود.
حاج سیاح درمورد فعالیت های اتابک می نویسد: «اتابیک همیشه کاری می کرد که برای مردم سرگرمی و شغلی فراهم کرده از کارهای خودشان و تعدیات و خرابی، اذهان را منصرف کند. از جمله کارهای اتابیک، نشر اخبار کاذبه بزبان جمع اوباش بود.»

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.