خانه » جدیدترین » حمله به قلب حقیقت

حمله به قلب حقیقت

دوشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۹  شماره ۱۳۴۱

حمله به قلب حقیقت

دروغ با ما و آرامش انسان چه می کند؟

محمدهادی جعفرپور

انسان به ما هو انسان بنا بر اتفاق نظر فلاسفه به جهت دارا بودن قوه تعقل و تکلم از سایرموجودات متمایز شده است. بنا بر قول باریتعالی اشرف مخلوقات لقب گرفته اما در غالب مواقع همین قوه تعقل و تکلم که از قضا در جهت سعادت و آرامش بشر در وجود وی نهادینه شده سبب تخریب روح و روان او می شود، به این مفهوم که انسان با بهره از قوه تعقل و تفکر خویش بعضا در مواجه با برخی چالش ها در صدد فریب و قلب حقیقت برآمده در این مسیر بیشترین بهره را از قوه تعقل می برد (مستی و راستی/حرف راست را از بچه بشنو مثال هایی است در تایید این ادعا).
تفاوت ظاهر با واقعیت همانی است که در شکل دروغ و فریب نمود عینی می یابد حتی اخلاقی ترین انسان ها نیز در برخی موقعیت ها آگاهانه به جهت حصول موقعیتی خاص تن به فریب و قلب حقیقت میدهند اما میان این شکل برخورد تفاوتی آشکار است آنجا که ما بدون سوء نیت سخنی می گوییم و حقیقتی را وارونه به دیگری انتقال میدهیم بی آنکه به وی صدمه ای بزنیم گرچه مرتکب رفتار ناپسند فریب و دروغگویی شده ایم اما نظر به اینکه این حرف ما صدمه ای به مخاطب وارد ننموده،رفتار ارتکابی چندان مستحق نکوهش نیست.
مثال روشن این شکل رفتارها را دراحوالپرسی های روزمره و مصادیقی از این دست بسیارمی بینیم، اینکه علیرغم ناملایمات روزگار در پاسخ به دیگری اظهار می کنیم که اوضاع خوب است یا علیرغم کسالت جسمانی و خستگی به خانواده اعلام می کنیم سرحال و قبراق هستیم، گرچه حقیقتی را قلب نموده و خانواده را فریب داده ایم اما درگیر امری غیر اخلاقی نشده وبرای بیان چنین دروغی از قوه تعقل خویش کمترین بهره را برده بیشتر بنا بر احساسات و در جهت عدم انتقال ناراحتی خویش به شخصی که روحیات وی برایمان مهم است درگیر چنین موضوعی شده ایم(اساسا چنین سخنی در قالب دروغ محل ندارد).
در مقابل سخنان دروغین و فریب هایی هستند که با برنامه ریزی قبلی در قالب حقه های ساخته و پرداخته هدف دار مطرح میشود که علاوه بر ایذا روح و روان شخص فریبکار به محض فاش شدن سبب سلب اعتماد مخاطب وتخریب شخصیتی که وی ازما در ذهن خویش ساخته می گردد.انسان ها غالبا درگیر این چالش هستند تا آنچه باور دارند را با آنچه که قصد دارند به دیگری انتقال دهند تفکیک کنند و این مقدمه ی خطرناک فریبکاری و آغاز تخریب آرامش آدمی است. تا پیش از فاش شدن حقیقت قلب شده فرد دروغگو همواره کابوس فاش شدن راز مگوی خود ر ا تحمل می کند و چه بسا در جهت رفع این حس و حال مدام به قلب حقیقت بپردازد و این ضربات سهمگین روح و روان وی را به چالش می کشد.
خطاهای انسانی را میتوان در دو قالب عمده تعریف نمود:اعمال بدی که انجام می دهیم و کارهای خوبی که انجام نداده ایم.اینکه گفته شد قوه تعقل بشر بعضا سبب زایل شدن شرایط متعارف روحی اوست در این نکته است که انسان برای انجام ندادن کاری عمدتا نیرویی صرف نکرده از تعقل و تفکر کمتری بهره کشی می کند به عبارتی در عالم بی تفاوتی خرد جایگاه کمی دارد، اما برای اتخاذ رفتاری ولو زشت و ناپسند با نیتی آگاهانه زحمتی را به جان میخرد که همان حقه بازی و مقدمه دروغ و فریب و مستلزم طراحی نقشه ای ظریف است تا مخاطب قلب حقیقت لااقل در همان لحظه مواجه متوجه تقلب ما نشود بهترین مثال چنین کنش و واکنشی را میتوان در این تعبیر دید که غالب انسان ها نگفتن حقیقت یا به عبارتی پنهان کاری (انجام ندادن کار یا حرف نزدن)را در قیاس با دروغگویی بهتر میدانند.
کانت معتقد است دروغ گفتن در هر حالتی امری است زشت و ناپسند حتی اگر آن دروغ برای پیشگیری از وقوع یک قتل باشد(همانی که به دروغ مصلحتی به غلط مصطلح شده چراکه در هیچ امر ناپسندی مصلحتی نیست.)باور کانت به عنوان یک فیلسوف تنها مورد اقبال اشخاصی قرار گرفته که به قطع و یقین صلح دوست و آرامش طلب هستند چرا که روح و روان انسان دروغگومدام درگیر حسابرسی دروغ هایش است تا مبادا دستش برای دیگری رو شود!!
عبارت دروغ دروغ می آورد بهترین دلیل برای درگیری ذهنی فرد دروغگوست برخلاف راستگویی که بنا بر آموزه های دینی و اخلاقی رهایی را ارمغان می آورد.(راستی و رستگاری)
دروغ های بزرگی که در تاریخ بشر ماندگار شده اند بهترین مثال برای زایل شدن حس آرامش انسان ها در ابعاد گسترده ای در کنار از بین رفتن اعتماد آنها است .
اینکه امریکا به بهانه مبارزه با سلاح های کشتار جمعی به عراق حمله کرد و بعدها مشخص شد دولتمردان امریکا اهداف دیگری را دنبال می کردند موجب شد تا شمار زیادی از مردم که اقدامات ایالت متحده را موجه می دانستند نسبت به سیاست خارجی امریکا هر چه بیشتر بدبین شوند، فاش شدن دورغ های حاکمان و مقامات حکومتی آنچنان دیوار اعتماد شهروندان را فرو میریزد که انها حتی اخبار پیش بینی اب و هوا و…هم باور نکنند.
بنا بر نظر روانشناسان، یک حقیقت ناخوشایند در مورد روانشناسی انسان ها که سبب میشود زدودن دروغ ها پس از آنکه حقیقت قلب شده فاش گردید، دشوارباشد این است که ما آمادگی زیادی داریم تا حرف هایی را که به عنوان حقیقت به خاطر سپرده ایم را حتی پس از انکه جعلی بودن حقیقت برایمان فاش شده از ذهن خویش دور نکنیم و این مورد نیز از جمله هجمه های ناشی از دروغ است که حتی پس از فاش شدن حقیقت قلب شده ذهن انسان برای پذیرش فریب بودن آن رویداد مقاوت می کند!!
دروغ گفتن به تدریج مانعی میسازد برای ما در همکاری با دیگران. دروغ بی اعتمادی و غیرقابل اعتماد بودن را در عملی واحد خلاصه میکند.
دروغ هم ناتوانی از فهم دیگران است هم بی اشتیاقی به فهمیده شدن.دروغ گفتن نوعی دوری جستن از ایجاد رابطه است.
ما با دروغگویی امکان نگاه به جهان را آنچنان که هست از دیگران دریغ میکنیم.نداشتن صداقت در رفتار ما نه تنها بر تصمیم هایی که دیگران میگیرند اثر میگذارد بلکه غالبا معین میکند آنها اساسا چه تصمیم هایی میتوانند بگیرند آن هم به شکلی که ما همواره نمیتوانیم پیش بینی کنیم لذا دروغ یک حمله مستقیم آگاهانه به طرف کسی است که فریبش میدهیم و در حین این عمل به دیگران اذن میدهیم بنا بر قاعده کنش و واکنش(عمل و عکس العمل) به ما دروغ بگویند و این همان سلب آرامشی است که محصول خودمان و همیشه همراهمان است.

۱ دیدگاه

  1. عالی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.