خانه » جدیدترین » جاده های رهایی

جاده های رهایی

شنبه ۲۱ اردی بهشت ۱۳۹۸   شماره ۱۰۸۰

پرونده ویژه؛ رویاهایت را زندگی کن

بررسی برخی باورهای غلط و رایج جامعه در گفتگو با «نیلوفر موریس» دختری که زندگی اش را با سفر تعریف کرده است

جاده های رهایی

سهراب جان بزرگی

عُرْف، به مجموعه عادات، رفتارها و باورهایی گفته می‌شود که صرف نظر از درستی یا نادرستی آن‌ها از سوی افراد یک جامعه پذیرفته می‌شود. بشر بدوی برای هزاران سال در نبود قوانین مدون، روابط سیاسی و اجتماعی خود را با نگاهی عرفی تنظیم می‌نمود. نخستین پیشرفت اجتماعی و سنگ بنای تمدن امروزین را می‌بایست به کاربردن قوانین مدون به جای سلیقه‌های شخصی، اجتماعی و عرفی در روابط میان آدمیان دانست. عُرْف روش خاصی است که افراد در مسئله معینی پیروی می‌کنند، بدون آنکه در قانون ذکری از آن رفته باشد. عرف قانون نانوشته است. این قوانین نانوشته چندان بر اساس نیاز های روز اجتماع تدوین نشده اند. به خصوص در کشورهایی که سنت بر آنها غالب است. شاید تفاوت اصلی عرف با قانون را بتوان اینگونه در نظر گرفت که قانون با توجه به نیازها و تغییرات جامعه می تواند شناور باشد، اما تغییر در عرف یک جامعه نیازمند زمان بسیار، آگاهی و تغییر در نسل های آن جامعه است. به خصوص در کشورهای کمتر توسعه یافته مانند ایران که بسیاری از مسائل اجتماعی و روابط انسانی همچنان در سایه مفاهیم عرفی پیش می روند. وقتی به رفتارهای پدر تیپیک ایرانی نگاه می کنیم، در بسیاری از موارد و برخوردهایش با فرزندان خانواده هیچ دلیل منطقی ای پیدا نیست. بسیاری از حرف ها، تصمیمات و محدودیت هایی که بر خانواده اعمال می کند بر اساس همان تفکر عرفی از پیش تعیین شده در ذهن خودش است. این اتفاق باعث می شود که نسل ها پی در پی همچنان درگیر آن مسائل بی معنی بمانند. کودکی که از بدو تولد در معرض این تفکرات قرار دارد برای تغییر کار بسیار سختی را در پیش دارد. اما اگر کسی بتواند این مرحله از تغییر را در ذهن خود پشت سر بگذارد، تازه با هیولایی بزرگتر با همان تفکرات و میلیون ها پدر تیپیک ایرانی که جامعه را تشکیل داده اند، روبرو می شود. وضعیت مادران در خانواده هم چندان تفاوتی با پدران ندارد و دامنه نفوذ آنها بر فرزندان به خصوص بر دخترها به همان میزان است. این دست جمله ها را زیاد شنیده ایم که «دختر که این کار را نمی کند؟» یا «مگر پسری که می خواهی فلان کار را کنی؟» اما کافیست که یک چرا در مقابل این سوال ها بگذارید. هیچ جواب درست و قانع کننده ای برای حرف هایشان ندارند، جز جملاتی که عرف زدگی شان را بیشتر نمایان می کند. پاسخ هایی مثل خوبیت ندارد و مردم چه می گویند و این کارها به تو نیامده. معمولا بعد از چند سوال هم جوش می آورند و سر و صدایشان بالا می رود. این تحلیل رفتاری کاملا قابل بسط دادن به جامعه ایرانی نیز می باشد، از دیگر سو بارها بر این نکته تاکید کرده ام که اگر فرزندی داشتم هیچ گاه با فرستادن او به سیستم آموزشی فعلی در حقش خیانت نمی کردم. چرا که آموزش و پرورش ما نیز دقیقا بر پایه همان سیستم عرفی تعریف شده و کتاب ها و معلمان هیچ درکی را در کودکان برای تفکر، تصمیم و انتخاب آزادانه ایجاد نمی کنند و حتی معتقند که هیچ حقی برای آنها وجود ندارد. در همین راستا به پرونده ای فکر می کردم که در آن بتوانم با افرادی صحبت کنم که راه و مسیرشان را جدا از این تفکرات انتخاب کرده اند. بدون شک در این مسیر پیچیدگی های درونی و بیرونی ای وجود دارد اما نهایت آن چیزی جز آرامش نیست. غلبه کردن بر ذهنی که سالها با مبانی و چارچوب های عرفی رشد کرده است و رفتن به سویی جز آنچه برایش از پیش تعیین و تعریف شده همراه با عذاب وجدان است و در مرحله بعد از آن تحمل کردن نگاه و رفتار افرادی که نتوانسته اند بر خود اشتباهشان غلبه کنند.

در اولین شماره از پرونده «رویاهایت را زندگی کن» گفتگویی را با نیلوفر موریس ترتیب داده ایم. دختر ۲۸ ساله اراکی که مسیر آرامش زندگی اش را در سفر یافته است. در رشته علوم ارتباطات تحصیل کرده و از سه سال پیش تصمیم به تغییر سبک زندگی اش گرفته است.
خانوم موریس شما کار ثابت و حتی شغل کارمندی دولتی که شاید در همان باورهای عرفی از پیش تعریف شده، غایت آرزو های طبقه متوسط باشد را رها کردید و تصمیم به سفر گرفتید. چه چیز باعث شد تا بتوانید بر این باور غلبه کنید؟
موریس: «موضوع اصلی این بود که آن سبک زندگی مرا راضی نمی کرد. همیشه انگار گمشده ای در زندگی ام وجود داشت. بی قراری خاصی را احساس می کردم. همین روزهـا هم تکراری شدن روند زندگــی اذیتـم می کند و سعی در تغییر آن دارم. در آغــاز به ایـده سفـر فکـر می کردم ولی یک موضوع همواره نگرانم می کرد که آیا سفر کـردن مـی تـواند آن چیزی بـاشد که دنبـالش می گردم یا نه. اما کافی است شروع کنید تا با دریـای بی انتهایـی مـواجــه شوید که هـر روز تشنه ترتـان می کند.»
همانطور که گفتید زندگی یکنواخت می تواند خیلی غم انگیز باشد. وقتی بعد از سی سال نگاهی به پشت سر بیندازیم و ببینیم که روزهای عمرمان در اداره ای گذشته است، تحملش غیر قابل تصور به نظر می رسد. این موضوع هم برای هرکس می تواند متفاوت باشد، شاید یکی به هنر پناه ببرد، دیگری به ادبیات و کسی مثل شما هم به سفر کردن که گزینه ایده آلی به نظر می رسد. نقطه آغازین فکر کردن به سفر از کجا شروع شد؟
موریس: «برای اولین با دیدن یک فیلم از داستان زندگی شخصی که دائم در سفر به سر می برد، جذب ایـن موضـوع شدم. اما حتـی نمی توانستم به این فکر کنم که من هم بتوانم این ایده را در زندگی خودم عملی کنم.»
این همان نکته ایست که من بر آن تاکید دارم. چرا یک دختر ایرانی نباید بتواند به این موضوع فکر کند که سبک زندگی اش را مثلا بر پایه سفر تنظیم کند، یا هر کار دیگری. وقتی تلقینات ذهنی از کودکی و از سوی خانواده، مدرسه، جامعه و هرجای دیگری یک سیستم تعریف شده با قابلیت انعطاف بسیار پایین را در ذهن افراد بنشاند کار به جایی می رسد که حتی فکر کردن به نوع دیگری از زندگی هم برایمان مشکل شود. خیلی ها هم در همین مرحله بی خیال رویاها و آرزوهایشان می شوند. در واقع آنها بی خیال خودشان می شوند و ماندن در همان تیپ رایج جامعه را می پذیرند.
موریس: «دقیقا همینطور است. این تغییر در جایی ایجاد شد که من در شبکه های اجتماعی با افرادی آشنا شدم که سفرهای طولانی با هزینه کم داشتند. دیدن این افراد این سوال را برایم ایجاد که وقتی دختر دیگری می تواند این کار را انجام دهد، چرا من نتوانم. جوابش هم برایم روشن بود و این کار را انجام دادم. این را هم بگویم این سبک زندگی نسخه ای نیست که بشود برای همه نوشت، شاید دیگری با کارهایی جز سفر حال خوب را داشته باشد. اما نکته مهم این است که هرکسی بتواند رویاهای خودش را زندگی کند، نه رویاها و خواسته هایی که انتظار پدر و مادر، جامعه یا دیگران است. مثل روزهای کودکی که می گفتیم می خواهیم مثلا خلبان شویم. خب الان که بزرگ شدیم باید برویم و خلبان بشویم. چیزی نباید مانع مان شود. -با خنده- البته موانع زیادی وجود دارد مثل پول و … اما بـاز هم می گویم همه چیز شدنی است.»
یکی از ابزارهایی که خانواده و جامعه سعی در منع کردن دختران از سفر دارد، ترساندن آنهاست. به نوعی که خیلی از دخترها اگر شرایط این کار را هم داشته باشند احساس ترس و ناامنی منصرف شان کند. شما چطور با این موضوع کنار آمدید؟
موریس: «سفر کردن هم مانند هر کار دیگری نیاز به تجربه و آموزش دارد. من سفرهای اولم را در کنار افرادی انجام دادم که تجربه شان بیشتر بود. مطالعات بسیاری را داشتم. در ذهنم به مقصد هایم فکر می کردم و اینها کارهای طبیعی است که برای سفر باید انجام داد، فرقی هم نمی کند چه جنسیتی داشته باشید. اما من درطول سفرهـا بر خلاف باورهــای القـا شده آنقـدر آدم های خوبی دیدم که بدون هیچ چشم داشتی به من کمک کردند که بیشتر از آن که احساس ترس داشته باشم از سفر، حس اعتمادم به آدم ها تقویت شده. هرچی بیشتر سفر کنی تجربیـات بیشتـری به دست می آوری و با کارهـایی که خودت انجــام می دهـی می توانی مخاطرات سفر را به حداقل برسانی. در این مدت سه ساله سفرهایم تا به حال برخورد و یا تعرضی را به خاطر جنسیتم احساس نکرده ام.»
تفکر دیگری که در جامعه بدون دلیل و منطق رایج است ضعیف دانستن زنان است. برخوردهایی از سر دلسوزی با آنها که هم باعث بیشتر شدن این باورهای غلط می شود و هم نتیجه ای جز از بین بردن اعتماد به نفس زنان در بر ندارد. ترمیم این اعتماد به نفس و شکست هایی که بر سرشان کوبیده می شود و یا تاکید بر برخی تفاوت های جسمانی هم، هزینه های روحی بسیاری را بر زنان تحمیل می کند.
موریس: «دقیقا بارها برایم پیش آمده است که در سفر مردها به من گفته اند کوله پشتی ات را به ما بده تا برایت بیاوریم. من به شدت با این برخوردها مخالفم. من تنها سفر می کنم تا حس استقلال را تجربه و پیدا کنم. ترجیح من این است که نگاه به من و همه زنان به چشم یک انسان باشد و فارغ از جنسیت. این اتفاق به نفع من است.»
در مورد موانع فکری درونی برای سفر مستقل شما صحبت کردیم، کنار آمدن با تفکرات رایج جامعه را هم امکان پذیر کردید. اما مانع دیگری که به آن اشاره شد موضوعات مالی است. شما در مدت سه ساله ای که کارتان را کنار گذاشتید و تصمیم به سفر گرفتید، بیش از نیمی از زمان تان را در سفر بودید. این موضوع چطور قابل حل شدن است؟
موریس: «هزینه های سفر کاملا متغیر است. شمـا می توانید یک روز سفرتان به خارج از کشور را مثلا با ده دلار بگذرانید یا صد دلار. سه فاکتور مهم سفر که حمل و نقل، خورد و خوراک و محل اقامت است. اگر بتوانید این پـارامترهــا را به نسبت پایین بیــاوریـد، می توانید طول سفرتان را افزایش دهید. مثلا برای کم کردن هزینه های حمل و نقل هیچ هایک و یا بلیط چارتری گزینه های مناسبی اند. اقامت در هاستل ها و مسافرخانه ها در خارج از کشور و یا اقامت های بوم گردی داخلی به جای هتل های گران قمیت، هم هزینه سفر را کاهش می دهد و هم تجربه بهتری از زندگی در کنار دیگران و آشنایی با فرهنگ های مختلف در اختیارتان می گذارد. برای خورد و خوراک هم با آشپزی و امتحان غذاهای محلی هزینه های سفر را بسیار کاهش می دهید و نگرانــی برای سفر کـردن باقـی نمی ماند.»
موضوعی که شاید بسیاری از جوان ها به خصوص دخترها درگیر آن باشند. نگرانی خانواده ها از سفر کردن فرزندانشان است. این نگرانی ها شاید هیچگونه مبنای منطقی نداشته باشند و تحت تاثیر باورهای کهنه شکل گرفته باشند. از آنجایی که در کشور ما حتی قوانین کنترلی سخت گیرانه ای برای جوان ها از سوی خانواده وجود دارد، قانع کردن آنها و به عبارت بهتر آگاهی بخشیدن به نسل های قبلی برای کنار گذاشتن تفکرات دگم شان در مورد احترام گذاشتن به استقلال به تصمیمات و تفکـرات فرزندان کار راحتی به نظـر نمی رسد.
موریس: «این مشکلی است که به جرات درصد بسیار بالایی از جوانان ایرانی با آن مواجه اند. اوایل مقصد برخی سفرهایم را به آنها اشتباه می گفتم. مثلا در سفر بلوچستان با توجه به باور های بسیار غلطی که در مناطق مرکزی ایران نسبت به امنیت آن منطقه وجود دارد، به خانواده گفته بودم که شمال هستم. بعد از آن و با دیدن فرهنگ خوب و مردمان بسیار عزیز آن منطقه و توضیح دادن این نکات برای خانواده سعی در تغییر تفکر آنها داشتم. به مرور با آگاهی بخشیدن و سعی در اصلاح این تفکر و ماندن بر سر حق استقلال و انتخاب شیوه زندگی، آنها نیز با این موضوع کنار می آیند. این مخالفت ها بیشتر جنبه نا آگاهانه دارد تا خصومت. در مورد کردستان و بلوچستان این اتفاق بسیار برایم قابل توجه بود که ذهنیت های ایجاد شده برای ما کاملا متفاوت با حقیقت جاری در آن مناطق است و با هشتگ هایی مثل بلوچستان امن است یا کردستان را باید دید، افرادی که به آن مناطق سفر کرده اند سعی در تغییر این دیدگاه غلط دارند.»
دیدن افرادی که به قول نیلوفر موریس آرزوهایشان را زندگی می کنند، می تواند این ترس ناتوانی درونـی نسل های امروز ما را کاهش دهد و فکر کردن به آرامش و احساس رضایتی که از این اتفاق برایمان باقی خواهد ماند. زندگی کوتاه تر از آن است که ارزش مواجه شدن با ترس هایمان و زندگی در مسیر آرزوهایمان را نداشته باشد. باید با آگاهی بخشیدن موانع اجتماعی که بر سر انتخاب های مستقل مان وجود دارد را کمرنگ کنیم و به این باور برسیم که اگر بتوانیم چیزی را تصور کنیم، می توانیم انجامش دهیم.

۱ دیدگاه

  1. سلام ، این خانم دوست دوران راهنمایی من بود اگر پیجشون رو دارید لطفاً بهم بدید ممنون.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.