شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹   شماره ۱۳۷۴

ترس های ناشناخته

بخش اول

مبینا سوخته زار

عضــو انجمن مشاوره ایران

تــرس کلمه ای هیجان آور است. عکس العمل افراد نسبت به آن متفاوت است بعضی آن را دارای جنبه مثبت و بعضی آن را دارای جنبه منفی می پندارند. بسیاری از ترس های ما در پاسخ به نیاز های برآورده نشده مان شکل گرفته اند، این نیازها شامل امنیت، عشق، ارتباط هیجانی و توجه است وقتی که نیاز ما در دوران کودکی برآورده نشود منجر به ترس های ناشناخته یا تله زندگی می شود این ترس ها الگوهای خود تخریب گری هستن که در طول زندگی مدام آن را تکرار می کنیم اینگونه برایتان شرح دهم که همه ی انسان ها در دوران کودکی به شیوه های مختلف آسیب دیده اند مانند: رها شدن/ بد رفتاری/ بی توجهی و…هر کدام از این برخورد ها اثر قابل توجی در آینده آن ها گذاشته زیرا باعث به وجود آمدن یکسری چارچوب و قانون در زندگی فرد می شودکه اگر بخواهد خارج از این چارچوب حرکت کند ادامه زندگی برایش نفس گیر است به عنوان مثال فردی که در دوران کودکی مدام در معرض رها شدن قرار گرفته این موضوع در بزرگسالی منجربه یک ترس پنهان در زمینه ناهشیار ذهنش شده به این گونه که باورش این است اگر دوستانش یا فرد مورد علاقه اش او را ترک کنند دچار نقص شده و دیگر قادر به ادامه زندگی به تنهایی نیست.
جملاتی که این افراد در این شرایط بـه کــار می برند این هست: خواهش میکنم نرو اصلا هرچی تو بگی، منو تنها نزار من بدون تو میمیرم و اینگونه جملات. این افراد تلاش های زیــادی می کنند تا دیگران از آن ها راضی باشند و در کنارشان بمانند ولی این را می دانند کـه این تلاش ها آتش زیر خاکستر است دیر یا زود دیگران آنها را تـرک می کنند و محکــوم بـــه شکست می شوند. در این بین افرادی هم هستن که با این ترس دست و پنجه نرم می کنند اما به گونه ای دیگر این افراد از ترس اینکه مبادا دوباره در روابطشان شکست بخورند وارد رابطه با افراد نمی شوند و ترجیح می دهند با تنهایی خود بسوزند و بسازند، جمله ای که این افراد معمولا به کار می برند این هست که عشق هیچ وقت وجود ندارد و باورشان بر این است که می توانند تنهایی زندگی کنند بدون آنکه دچار دردسر شوند.
ازجمله دلایل به وجود امدن ترس رها شدگی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱٫ فوت یکی از اعضاء خانواده در دوران کودکی
۲٫ طلاق والدین از یکدیگر در دوران کودکی
۳٫ فرستادن کودک به مناطق دور جهت تحصیل
۴٫ اعتیاد والدین به مواد مخدر
۵٫ یک مراقب ثابت نداشتن و بزرگ شدن فرد توسط پرستار
۶٫ خانواده ای که بیش از حد از کودک مراقبت کرده و به او یاد نداده که به تنهایی از پس مشکلات خود بر آید ترس از رها شدگی مملو از احساس های متناقض و طاقت فرسا است که در دوران کودکی قبل از اینکه کودک بتواند از کلمات برای برقراری ارتباط استفاده کند شکل می گیرد به گونه ای که اگر در بزرگسالی در دام این ترس گرفتار شود نمی تواند تجارب مریوط به شکل گیری آن را به خاطر آورد برای همین فرد می گوید از اول همین جوری بودم هیچ وقت شانس نداشتم در اصل این فرد دچار ترس از رهاشدگی شده و این موضوع که مبادا طرف مقابل من را ترک کند یا به من خیانت کند مدام به طرف مقابل می چسبد به گونه ای که حریم خصوصی طرف مقابل را حریم خصوصی خود پنداشته و در آن دخالت می کند، در نهایت این موضوع باعث آشفتگی طرف مقابل گشته و باعث می شود کم کم فاصله بگیرد و در آخر همه چیز را بگذارد و برود.
ازجمله نشانه های این افراد نیز می توان به موارد زیر اشاره کرد :
۱٫ همیشه نگران ازدست دادن یکی از نزدیکان هستند
۲٫ بدون هیچ دلیلی نگران خیانت طرف مقابل هستند
۳٫ از ترس رها شدن وارد رابطه نمی شوند
۴٫ همیشه ترس تنها ماندن دارند
۵٫ مدام نگران این هستن که همسرشان در حال انجام چه کاری است باور این افراد بر این موضوع هست که دنیا جای ناامنی هست ودیگران ماندنی نیستن بخوام بهتر براتون بگم این افراد مدام در حال باج دادن به دیگران هستند تا آن هارا ترک نکنند و نکته قابل توجه این هست که به همان اندازه که به فردی باج میدهد به همان اندازه هم نسبت به آن فرد خشم دارند زیرا می دانند با این کار خود را کوچک میکنند اما چون به شدت به وجود دیگران وابسته هستن به این حقارت تن می دهند.
زمانی که این ترس فعال می شود به گونه ای وقایع را پیش می بردکه جدایی به عنوان نتیجه نهایی نمایشنامه رغم بخورد. ابعاد این پدیده با احساس هایی نظیر ترس/ سوگواری و خشم پیچیده تر می شود. افرادی که در دام این ترس گـرفتار می شوند گاهی آنقدرزندگی برایشان دشوار می شود که فرد را از ادامه دادن زندگی باز می دارد، برای رهایی از این ترس و بهبود زندگی یک مشاور آگاه و متخصص می تواند بهترین گزینه باشد.