خانه » پیشنهاد سردبیر » به یک همخانه نیازمندیم

به یک همخانه نیازمندیم

پنجشنبه ۲۵ آذر ۹۵ شماره ۴۸۴
روشنک مشتاق
وقایع استان

آگهی هایی از این قبیل که در روزنامه ها، اینترنت ، پل‌های هوایی و دیوارهای شهر به وفور دیده می شود و گاهی با کلماتی مثل ترجیحا خانم، دانشجو، مجرد و… برای آن مرزهایی در نظر می گیرند . همخانه شدن دو یا چند فردی که هیچ آشنایی قبلی با یکدیگر ندارند، مطمئنا مشکلاتی را به دنبال خواهد داشت.
در سن ۲۵ سالگی از یکی از شهرهای جنوبی کشور برای ادامه تحصیل در مقطع ارشد در یکی از بهترین دانشگاه های ایران، به تهران آمدم، بعد از یک سال مطالعه و تلاش شبانه روزی بالاخره در رشته و دانشگاهی که همیشه آرزویش را داشتم قبول شدم. به همراه پدر و برادرم برای ثبت نام به تهران آمد اما در روز ثبت نام متوجه شدم که به علت اینکه قبولی ام به صورت شبانه است، علاوه بر پرداختن شهریه به من خوابگاه نیز تعلق نمی گیرد. با اصرار توانستم دوهفته مهمان خوابگاه شوم تا جایی را برای زندگی پیدا کنم. در طی این دو هفته هر روز بعد از دانشگاه به دنبال خانه ای مناسب در نزدیکی دانشگاه گشتم اما به علت گران بودن و به پیشنهاد مشاور املاک تصمیم گرفتم که آگهی هم خانه را در دانشگاه پخش کنم، اما در طی دو هفته نتوانستم کسی را پیدا کنم در نتیجه در روزنامه و در خیابان هم برای پیدا کردن همخانه آگهی زدم . تا اینکه چند نفری با من تماس گرفتند و از بین آن ها دختری ۲۳ ساله که دانشجو بود را انتخاب کردم و قرار شد تمام هزینه ی رهن و اجاره را با هم تقسیم کنیم. به نظر دختر خوبی می آمد، پدر و مادرم در روزی که می خواستیم خانه را بگیریم به تهران آمدند و وقتی مرجان را دیدند او را تایید کردند، یک ماه اول هیچ مشکلی با هم نداشتیم به نظر دختر منطقی و مذهبی می آمد. اما بعد از یک ماه هرچند شب یک بار دوستانش به خانه می آمدند، به نظر دانشجو نبودند، همیشه همراه خود مشروب و سیگار می آوردند و به من هم تعارف می کردند اما من سعی می کردم شب هایی که دوست های مرجان می آمدند به خانه برادرم در شهر ری بروم چراکه خانه ی ما یک اتاق بیشتر نبود و سر و صدای آنها نمی گذاشت درس هایم را بخوانم. یک روز که نزدیک امتحان های ترم بود وقتی از دانشگاه به خانه رفتم، مرجان نبود من هم شام نخوردم و خوابیدم. شب ساعت دو با صدای خنده مرجان از خواب بیدار شدم به هال رفتم و دیدم مرجان با یک مرد که تقریبا همسن پدرش بود مشغول صحبت کردن و سیگار کشیدن است، سریع به اتاق برگشتم و در را قفل کردم. مهمان مرجان تا صبح آنجا بود و من صبح ساعت ۶ از خانه بیرون رفتم و تا یک هفته خانه برادرم ماندم، جرات گفتن ماجرا را برای هیچ کس نداشتم. بعد از یک هفته به خانه رفتم مرجان و دو تا از دوستانش آنجا بودند، وقتی به رفت و آمدهای مرجان و ماجرای آن شب اعتراض کردم سه نفری مرا زدند. به قدری که از آن روز یکی از کلیه هایم در اثر ضربه مشکل پیدا کرده است و بعد از آن روز دو هفته مهمان دوستانم در خوابگاه شدم چراکه افسردگی شدیدی گرفتم و نتوانستم خودم را برای امتحانات ترم آماده کنم در نتیجه به شهرمان بازگشتم و قید مدرک و درس را زدم، الان هم در یک مدرسه راهنمایی مشغول تدریس هستم.
در سال های اخیر، پدیده هم خانگی در برخی از اقشار جامعه ایرانی دیده شده است .تقسیم اجاره و رهن اولیه دلیلی است که با دیدن آگهی‌های هم خانگی به ذهن می‌رسد. توان مالکیت و یا حتی اجاره ی یک واحد آپارتمان به علت گرانی از یک فردسلب می شود در نتیجه افراد برای رفع نیاز سکونت مجبور به همخانگی می شوند. اغلب آگهی‌دهندگان دانشجویان و افراد مجرد شاغلی هستند که به فرد دیگری برای تقبل بخشی از هزینه‌ها نیاز دارند‌. اما دلیل پیدایش این نوع زندگی تنها مشکلات اقتصادی نیست بلکه تحصیل دختران دانشجو دور از خانواده خود، بالا رفتن سن ازدواج، تمایل به مستقل بودن از دلایل دیگر رواج این نوع زندگی است.این همخانگی گاهی موجب زندگی دو فرد غیر همجنس در یک خانه می شود. این روزها زمزمه ها و حرف های درگوشی درباره شکل جدیدی از ازدواج و نوعی همزیستی می شنویم که اسم آن را ازدواج سفید گذاشته اند. پدیده ای که در سال های اخیر در جامعه دیده شده است و کمتر رسانه ای به آن می پردازد چراکه صحبت از پدیده ای که با عرف جامعه همخوانی ندارد قبح مسئله را از بین می برد. ازدواجی که زن و مرد در آن بدون هیچ سند، مدرک و تعهدی در کنار هم زندگی می کنند. در این نوع ازدواج زن و مرد تشکیل خانواده نمی دهند بلکه یک خانوار را تشکیل می دهند که با هم همزیستی دارند. در این ازدواج هریک از زن و مرد بدون دغدغه طلاق می توانند هر لحظه که اراده کنند خانه را ترک کنند. این نوع ازدواج به دلایل مختلفی صورت می گیرد، از جمله نداشتن شناخت کافی از یکدیگر برای ازدواج، عدم مسئولیت پذیری دختران و پسران برای زندگی مشترک ، نبود امکانات برای ازدواج رسمی و قانونی از جمله مسکن و بیکاری. عواقب این ازدواج بیشتر از آنکه متوجه مردان باشد، زنان را درگیر می کند. در این نوع ازدواج افراد معمولا بچه دار نمی شوند چراکه افرادی که از زیر بار مسئولیت ازدواج شانه خالی می کنند زیر بار مسئولیت بچه دار شدن هم نخواهند رفت و اما در صورت بچه دار شدن، گرفتن شناسنامه برای آنان با مشکل همراه است و در صورت جدا شدن زن و مرد، مسئولیت بچه را هیچ کس قبول نمی کند. پژوهش هایی در سطح بین المللی نشان داده که درصد پایینی از این ازدواج سفید تبدیل به ازدواج رسمی می شود و با گذشت چند سال این روابط از هم می پاشد که ترک این زندگی افراد به ویژه زنان را با مشکلات جدی رو به رو می کند چراکه در روابط زن و مرد زنان بیشتر از مردان درگیر احساسات می شوند و در صورت ترک کردن این همزیستی زنان کمتر از مردان شانس ازدواج را خواهند داشت و تا پایان عمر مجبور می شوند ازدواجی در همین سبک و سیاق انجام دهند. به عبارتی با پایان یافتن این نوع ازدواج مرد ممکن است با مشکلات محدود و قابل جبرانی مواجه شود اما زن آسیب بیشتری خواهد دید. به گفته مسئولین این پدیده در حال حاضر جمعیت قابل توجهی را تحت پوشش ندارد و به بخشی خاصی از جامعه تعلق دارد، اما به هر حال این پدیده می تواند قابلیت توسعه و گسترش را در دراز مدت در بین لایه های مختلف جامعه پیدا می کنند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.