یکشنبه ۱۱ تیر ۹۶ شماره ۶۱۹
***
وقایع استان
سحر یاری
***
امروز یکی از روزهایی است که در تقویم ادبیات جهان قابل توجه است. دوم جولای( یازدهم تیر) سالروز و سالمرگ چند چهره مشهور نوبلی است. «ویسلاوا شیمبورسکا»، «هرمان هسه» و «ارنست همینگوی» سه چهره نامداری هستند که دو تن از آن ها در این روز به دنیا آمدند و یکی از آن ها در همین روز به زندگی خود پایان داد. در ادامه نگاهی کوتاه داریم به زندگی و فعالیت این سه چهره شاخص ادبیات جهان که برای آثارشان نوبل نیز دریافت کرده اند.
دیالوگ نویس قهار
«ارنست همینگوی» را حتی آن ها که کتابخوان و داستان خوان حرفه ای نیستند هم با «پیرمرد و دریا» می شناسند. «همینگوی» قبل از اینکه یک نویسنده باشد یک خبرنگار بود و از میدان های جنگ جهانی گزارش تهیه می کرد و شاید برای همین است که بسیاری از داستان هایش از جمله رمان «وداع با اسلحه» را تحت تاثیر مستقیم حضورش در جنگ نوشته است. «همینگوی» بعد از آن شروع به نوشتن داستان و پاورقی برای روزنامه ها و مجله ها کرد. او از همان ابتدا ساده می نوشت و شهرت داستان هایش به ساده بودن و دیالوگ های روانش است. داستان های روان، روشن، بی ابهام و در عین حال عامیانه و ساده «همینگوی» خیلی زود مورد توجه قرار گرفت. شاید اهمیت «همینگوی» برای مردم از آنجا بود که داستان هایش شبیه زندگی مردم بود؛ ولی در عین سادگی به مفاهیم عمیقی اشاره داشت. سال ۱۹۲۵ همینگوی مجموعه داستان با اهمیت «در زمان ما» را منتشر کرد. «همینگوی» یک سال بعد با انتشار خورشید همچنان میدرخشد توجه بسیاری را به خود جلب کرد. انتشار مجموعه داستان مردان بدون زنان که داستان کوتاه و معروف «آدمکشها» از جمله داستانهای آن است، شهرت «همینگوی» را به اوج رساند. بدین ترتیب «ارنست همینگوی» در مدت چهار سال از یک نویسنده گمنام به یکی از مهم ترین نویسندگان نسل خود و شاید مهم ترین نویسنده قرن بیستم مبدل شد. «همینگوی» اعتقاد داشت در نوشتن داستان باید فقط بخشی از آن را نشان داد بخشی که در واقع معرف یک بخش عمیق و مهم تر دیگری است و بر همین اساس همینگوی سبک شخصی خود را به نام «تئوری آیسبرگ» جمع بندی کرد. او معتقد بود داستان مانند کوه یخ است که نویسنده فقط یک هشتم آن را باید نشان دهد و هفت هشتم اصلی آن در زیر آب قرار دارد. در واقع او معتقد بود داستان درست در بخش هایی که نوشته نمی شود گفته می شود و نمونه بارز آن را در داستان کوتاه «تپه های چون فیل سفید» می شود دید که به مکالمه زن و مرد جوانی در ایستگاه قطار می پردازد مساله آن دو سقط جنین است ولی دیالوگ های بین آن ها خیلی به این موضوع نمی پردازد و در عین حال آن تکانه و تلنگر در داستان وجود دارد. همینگوی یکی از بهترین نویسندگان داستان کوتاه در جهان است ولی رمان «پیرمرد و دریا» همچنان یکی از مشهورترین رمان های معاصر است. از جمله آثار او مجموعه داستان های کوتاهی چون «سه داستان و ده شعر»، «در زمان ما»، «مردان بدون زنان»، «برنده هیچ نمی برد»، «ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه دیگه»، «برف های کلیمانجارو» که در ایران نیز مجموعه داستان های او در کتابی با عنوان مجموعه داستان های کوتاه «همینگوی» ترجمه «احمد گلشیری» در اختیار علاقمندان قرار دارد. رمان های «خورشید هم چنان می دمد»، «وداع با اسلحه»، «داشتن و نداشتن»، «زنگ ها برای که به صدا در می آیند»، «در امتداد رودخانه به سمت درخت ها»و «پیرمرد و دریا» از جمله آثار اوست. «همینگوی» در سال ۱۹۵۴ موفق به کسب جایزه نوبل شد. این نویسنده چیره دست و ماجراجو در دوم جولای ۱۹۶۱ در ۶۲ سالگی در اوج شهرت با خالی کردن فشنگ اسلحه شکاری در دهان خود به زندگی اش پایان داد. مرگ او پایانی بود بر برترین دیالوگ های دنیای ادبیات.
شاعری اصیل
اما این روز سالروز تولد یک شاعر برجسته نیز هست. «ویسلاوا شیمبورسکا» دوم جولای سال ۱۹۲۳ میلادی به دنیا آمد؛ شاعر، مترجم و مقالهنویسی که نخستین دفتر شعر خود را با عنوان «من واژه میجویم» در سال ۱۹۴۵ منتشر کرد و حدود نیم قرن بعد نامش در سراسر جهان بر سر زبانها افتاد. بانوی شعر لهستان در سال ۱۹۹۶ از سوی کمیته نوبل برای اثری با نام طولانی «شعری که با دقتی آهنین اجازه میدهد متون تاریخی و زندگینامهای به سطح روشنایی برسند و ذرات واقعگرایانه انسانی عیان شوند» به عنوان برنده این جایزه انتخاب شد. او پنجمین چهره لهستانی بود که موفق شد با دریافت این مدال ارزشمند نام خود را در تاریخ ادبیات جهان ثبت کند. ضیا موحد درباره شعر او می گوید: «امیدوارم اغراق نکرده باشم اگر بگویم شعر ویسلاوا شیمبورسکا در این سطر خلاصه میشود: «من آدمها را بیشتر از بشریّت دوست دارم.» این سطر برگرفتهای کوتاه شده از شعر «امکانات» شاعر است (آدمها روی پل، ص ۳۸).
هر شاعر اصیلی معیارهای شعر خود را خود میآفریند. شیمبورسکا چنین شاعری است. شعرش را در ترجمه هم که میخوانی، بر خلاف بسیاری شعرها، شعر بودنش را حفظ میکند و حیرت میکنی که مگر میشود با چنین تصویرها و حرفهای معمولی شعر گفت. اما به آخر شعر که میرسی حس میکنی که واقعاً شعر خواندهای. گسستی آشکار از آنچه معمولاً شعر می دانی. در شعر شیمبورسکا عاطفه و اندیشهی فلسفی در هم تنیده شدهاند. در شعر «هیچ چیز دوبار اتفاق نمیافتد» این حکم معروف کتاب جامعه را که: هیچ چیز در زیر آفتاب تازه نیست، شاعرانه نفی میکند. چه مثال نقضی بالاتر از اینکه شیمبورسکا نه پیش از خود وجود داشته، نه پس از خود وجود خواهد داشت. وجود این شاعر تنها یکبار اتفاق افتاده است.»
شیمبورسکا فیلسوف نیست، اما شعرش عمیقاً فلسفی است. سیاست پیشه نیست، اما شعرش عمیقاً سیاسی است. جنگ و استبداد و ترور را خوب میشناسد. در لهستان سالیانی با فاشیسم و کمونیسم زندگی کرده است. شعرش ساده مینماید اما از کنار آن ساده نمیتوان گذشت. آثار شیمبورسکا به چهل زبان دنیا ترجمه شده اند. از مجموعه های شعر او چون «برای این است که زنده ایم»،«سوالاتی مطرح در خویش»، «ندایی به yeti» ، «طفلک بازیگوش»، «عدد عظیم»، «آدمها روی پل»، «عکسی از یازده سپتامبر» و « هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد» تنها سه مجموعه آخر به فارسی ترجمه شده اند.
رمانتیک آلمانی
«هرمان هسه» نویسنده آلمانی نیز در این روز به دنیا آمده است. او برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۴۶ است. هسه از آن دست نویسندگانی است که هر کسی نمی تواند با آثارش ارتباط برقرار کند و این به دلیل رویکرد رمانتیک او در رمان ها و داستان هایش است البته در ایران هرمان هسه نویسنده ی پر خواننده و محبوبی است. هرمان هسه در دوران حکومت نازی ها در آلمان مورد قهر رژیم هیتلر قرار گرفت. چنان که خوانندگان از خرید آثارش امتناع کردند و او در این دوران از لحاظ مالی مورد فشار قرار گرفت. هسه از معدود روشنفکرانی بود که همراه با رومن رولان با جنگ مخالفت کرد. و تجربه دو جنگ جهانی بسیار در روحیه و منش او موثر بود چنان که دوره ای طولانی دچار افسردگی شد.
در سال ۱۹۴۶ هسه به دریافت جایزه نوبل نائل گردید و در همان سال جایزه گوته ی شهر فرانکفورت به او اهدا شد. هرمان هسه در سال ۱۹۶۲ در سوئیس درگذشت.
شاهکارهای او در داستان نویسی عبارتند از: گرگ بیابان، نارتسیس و گلدموند، سیذارتا و بازی مهره شیشه ای که همه ی آنها به فارسی ترجمه شده اند.