چهارشنبه ۱۸ مرداد ۹۶ شماره ۶۵۰
امروز نهم اوت است. سالمرگ شاعر و نویسنده فلسطینی که مقاومت مردم فلسطین را با تشبیهات و استعاره هایش تصویر کرد. او یکی از مهم ترین شاعران ادبیات پایداری است. ادبیات پایداری معمولا به آثاری اطلاق می شود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانون گریزی و قانون ستیزی با پایگاههای قدرت، غصب قدرت و سرزمین و سرمایه های ملی و فردی و… شکل می گیرند. بنابراین جان مایه این آثار با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همه حوزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ایستادگی در برابر جریانهای ضد آزادی است.
صرف نظر از ویژگیهای کلی این نوع ادبیات، آنچه وجه تمایز آن از سایر مقوله های ادبی است، در پیام و مضمون آن نهفته است. بدین معنا که آثاری از این دست اغلب آیینه دردها و مظلومیتهای مردمی هستند که قربانی نظامهای استبدادی شده اند. این آثار ضمن القای امید به آینده و نوید دادن پیروزی موعود؛ دعوت به مبارزه و ایستادگی در برابر ظلم و ستم، ستایش آزادی و آزادگی، ارج نهادن به سرزمین مألوف و شهیدان و جان باختگان وطن را در بطن خود دارند.
نام محمود درویش با نام فلسطین و مقاومت هایش گره خورده است. او را سمبل مقاومت فلسطین می دانند. درویش متولد ۱۳ مارس ۱۹۴۱ در منطقه «البروه» شهر جلیله است. هنوز هفت ساله نشده بود که به سبب جنایات رژیم اشغالگر قدس به همراه خانواده از فلسطین به لبنان گریخت. روستای «البروه» یکی از ۴۰۰ روستایی بود که اسراییل در آن زمان تخریب کرد. به سال نرسید که دوباره بطور مخفیانه به فلسطین بازگشتند. اما فلسطین تحت قوانین حکومت نظامی اشغالگران صهیونیسم بود.
اوایل دهه ۱۹۵۰ بود که نشان داد چگونه شاعر میتواند «تهدیدی برای شمشیر (ظلم و خشونت)» باشد. فرماندار وقت اسراییل، سخنان تیز و رعدآسای درویش در اشعارش که نشانگر هویت فلسطینی او بود را تاب نیاورد و شدیدا وی را مورد آزار قرار داد. این آزار و اذیتها آنقدر ادامه یافت که شاعر بناچار در سال ۱۹۷۰ فلسطین را به مقصد شوروی سابق ترک کرد. سپس به مصر رفته و بعد از آن در بیروت لبنان سکنی گزید. سال ۱۹۸۲ با حمله اسراییل، بیروت را هم ترک کرد و پس از آن تبدیل به تبعیدی سرگردان از این دیار به آن دیار شد. تا روزگاری که پس از اقامت در پاریس و امان (اپیتخت اردن) در «رام الله» سکنی گزید. حالا دیگر به خانه نزدیک شده بود. دل شاعر در تپش دیدار یار و چنین سرود درویش: کنون این شکل مدور به تکامل نرسیده است/ آنگاه که هراس از باقیمانده عمر میلرزاندم/ باشد که از این پایان به آغازی روشن فراز آیم.
مهاجرت اجباری، آتش شاعرانه درویش را بیشتر برانگیخت و تبعید مبدل شد به چشمه خلاقیت ادبی وی. درویش از وطن دور بود اما آتش سوزان شعرهایش رژیم اشغالگر قدس را از درون شعلهور ساخته بود.
عشق و سیاست که خود همان پایداری در برابر صهیونیسم و سیاستهای تجاوزگران اسراییل است، محور اصلی شعرهای او را تشکیل میدهند. شعر او با آن روح حماسی که دارد در یک جهت سلاحی است در امر پاسداری سرزمین فلسطین و در جهت دیگر، فریاد دادخواهانۀ ملت آوارۀ فلسطین است که صهیونیسم آنان را از سرزمین شان برون رانده است. شعرهای او نه تنها حنجره رسای فلسطین برای آزادی است؛ بلکه حنجرۀ اندوه آوارهگان فلسطین نیز هست. شاعر همیشه در تبعید، که خود تجربههای تلخ آوارگی را از همان هفتسالگی تا روزهای آخر زندهگی تجربه کرده است.
میشود گفت محمود درویش با آگاهی و با صداقت شاعرانه، تمام هستی و زندگی، شعر و شعور اش را در خدمت آرزوها و آرمانهای آزادیخواهانۀ مردم فلسطین قرارداده بود. در شعر او فریاد مظلومانۀ فلسطینیان، اندوه آوارگان و امید به پیروزی و آزادی، پژواک بلند و رسایی دارد. شعر او در کلیت، آیینۀ تمام نمای این همه اجزای بزرگ است.
اندیشهها و عاطفههای گرهخورده در شعرهای او بیداد صیهونیسم را فریاد میزند. مردم را به بیداری و پایداری فرامیخواند. تاجایی که می توان از ترجمههای شعرهای او دریافت او داعیهای آزادیخواهانۀ فلسطین را با اسطورهها، روایتهای دینی، تاریخ و سرزمین پیوند می زند و گونهای از ناسیونالیزم فلسطینی را در شعر خویش پرورش میدهد. چنین است که گاهی این شگردهای شعری، شعرهای او را بیشتر رمزآلود میسازد. با اینحال شاید شاعر میخواهد که با چنین نقب زدنهایی فلسطینیان را با هویت استورهای، مذهبی و تاریخی شان بیشتر آشنا سازد و فریاد دادخواهانۀ فلسطین را بر بنیاد ریشههای استوره و تاریخ استوار سازد. او در نهم اوت ۲۰۰۸ از دنیا رفت.