کلام حافظ سال هاست که با زندگی ایرانیان عجین شده است و تفال به دیوان او یک رسم ایرانی است که همیشه در مقاطع حساس زندگی به آن پناه برده ایم. اینکه حافظ در زندگی ما ایرانیان اینقدر نقش پررنگ و ماندگاری دارد سال هاست مورد بحث است، چرا امکان دارد در خانههایمان شاهنامه و مثنوی معنوی نداشته باشیم اما دیوان حافظ در هر خانهی ایرانی باشد و چرا حافظ را محرم اسرار خود میدانیم و گاه در تردیدهای زندگی میخواهیم که ما را راهنمایی کند؟
یکی از دلایل ماندگاری حافظ در میان مردم ایران بعد از چند صد سال شاید این باشد که حافظ به عنوان هنرمندی برجسته روایتگر ناخودآگاه جمعی ایرانیان است و هر مخاطبی با هر مشرب و سلیقهای، پاسخ خود را در شعر او مییابد.
اگر از حافظ بپرسیم که چه شد به اینجا رسیدی و مقبول طبع مردم صاحب نظر شدی؟ چه شد که پس از سالها شعر تو آرامش روح و روان ماست و حال ما را خوب میکند؟ چه شد که وقتی میخوانیم “یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور/کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور” آرام میشویم؟ وقتی میخوانیم “بیا! که قصر اَمَل سخت سُست بنیادست/ بیار باده! که بُنیاد عمر بر بادست” انگار درس زندگی میدهی! صدها سال از تو گذشته اما هنوز زندهای. هنوز در جریان زندگی ما حضور و ظهور داری و فراموش نمیشوی، باز خود اینگونه به ما پاسخ می دهد:
“بر سر تربت ما چون گذری همت خواه /که زیارتگه رندانِ جهان خواهد بود” حافظ میدانسته چه کار کرده و چه جایگاهی دارد که خاک او در آینده زیارتگاه مردمانی نه تنها از شیراز و ایران بلکه مردمانی از سرتاسر جهان خواهد بود که پای سخن او مینشینند..
یکی از مهمترین وجوه اهمیت و رازهای ماندگاری حافظ این است که او فقط شخصیت ادبی نیست. بسیاری از بزرگان شعر کلاسیک ما فقط شخصیت ادبیاند.حافظ با همه فرق دارد او با بیان فصیح و بلیغ و کاربرد آرایهها در نهایت استادی، به مسایل ابدی هم میپردازد. مسایلی چون؛ عشق، حدیث وصل و هجران، مهر و وفا، دوستی، شادی، شادخواری و حدیث از مطرب و می گفتن. الهام گیری از قرآن، هم در صورت کم انسجام غزلها، هم در معانی، تلمیحات فراوان داشتن به قصص قرآنی و کمتر از آن به اسطورهها و شخصیتهای افسانهای ایران باستان، یا شاهنامه، پرداختن به دعا، درس و دلزدگی از قیل و قال مدرسه از دیگر ویژگی های حافظ است.
و اما عشق، عصاره اصلی شعر حافظ است، موهبتی که او را بزرگ کرده، به ابدیت رسانده است و هالهای از ابدیت بر او پوشانده است و مفاهیم ادبی او را ابدی کرده و باعث شده که فراموش و کهنه نشود.
از دیگر عناصر مؤثر در ماندگاری شعر حافظ میتوان به زیباییآفرینی او اشاره کرد. سخن حافظ چه در وصف طبیعت و باغ و بهار باشد چه انتقاد از تباهی روزگار و چه بیان حکمت و اخلاقیات، زیبا بیان میشود. زیبایی شعر حافظ نه طبیعی است نه مصنوعی و نه خیالین. طنز کمرنگ ویژگی دیگر شعر حافظ است
دو نکته مهم هم در شعر حافظ هست که یکی خاص حافظ است و دیگری در اشعار دیگر شعرا هم دیده میشود. طربناکی شعر حافظ ویژگی شعر او و برخی شاعران دیگر است که حتی یک وزن نامطبوع در اشعار او دیده نمیشود و نکته انحصاری درباره حافظ این است که او اسطورهساز است. حافظ تنها شاعری است که نه فقط واقعیتهای روزگار خود را به زیبایی بیان کرده، بلکه با طبع خلاق خود اسطورههای رند، پیر مغان، خرابات مغان و. . . را ساخته است.
حافظ تنها در میان ایرانیان محبوب نیست و اشعارش شهره جهانی دارد. گوته یکی از چهار ستون بنای ادبیات اروپا و نامآورترین ستایشگر شعر حافظ است این که چرا ادیبان و هنرمندان آلمانی زبان نسبت به حافظ این توجه را نشان دادهاند؟ خود موضوع مهمی است. دلبستگی گوته به حافظ چنان بود که «دیوان غربی-شرقی» خود را با الهام از حافظ سرود. و در آن تماماً با حافظ سخن میگوید و او را میستاید و از عظمت و جذابیت شعر او و از محبوبیت او سخن میگوید بنابراین شعر حافظ فراتر از ساختار زبانی و زیبایی واژهها که ما فارسی زبانها آن را میفهمیم، یک عنصر عام و جهانی دارد که آن را مقبول همگان میسازد. حتا «نیچه» هم که ارادتی به فرهنگ ایران داشت، دربارهی حافظ گفته است: «اعجاز توست که از طبع بشر فانی چنین اثر جاودانی پدید آورده است».
و در نهایت اینکه حافظ حافظه ماست به این معنی که حافظ سخنگوی ضمیر ناخودآگاه جمعی اقوام ایرانی و فارسیزبان است.
گروه فرهنگی- سحریاری
شماره ۳۱۱ تاریخ: ۱۳۹۴/۰۷/۱۸