خانه » پیشنهاد سردبیر » به بهانه سالروز مرگ فریدون مشیری، شاعر عاشقانه ها/نام تو مرا همیشه مست می کند

به بهانه سالروز مرگ فریدون مشیری، شاعر عاشقانه ها/نام تو مرا همیشه مست می کند

دوشنبه ۳ آبان ۹۵ شماره ۴۴۶

وقایع استان:
کسی باور نخواهد کرد/ اما من به چشم خویش می بینم/که مردی پیش چشم خلق بی فریاد می میرد
سوم آبان ماه سالروز مرگ شاعری است که دلنوازترین عاشقانه های تاریخ معاصر ایران را سروده است، فریدون مشیری، با لطافت کلام و صداقت شاعرانه اش یکی از مهم ترین و برجسته ترین شاعران دهه ۳۰ و تاریخ معاصر ایران است.
بیشتر مــردم فــریدون مشیری را با شعر «کوچه» اش می شناسند و این عاشقانه او بارها و بارها از زبان مردم زمزمه شده است.
بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
مشیری شاعری بود که با عاطفه مردم آشنا بود و اشعارش بر دل و جان مردم می نشست و به گواه آمار و ارقام موجود محبوب‌ترین شاعر معاصر است. نفوذ شعر او در لایه‌های مختلف اجتماعی نشان می‌دهد که بخش زیادی از خوانندگان شعر در ایران با شعر او انس و الفتی دیرینه دارند. هر چند قبول شعر از سوی عامه مردم همواره نشانه موفقیت شاعرانه نیست و نفوذ شاعر در بین مردم و قبول شعر او از سوی خوانندگان صرفاً به دلیل شعریت شعر نیست؛ ولی بی شک رواج شعر در بین مردم یکی از عوامل موفقیت شاعر است.
دیدگاه های مختلفی در مورد شعر مشیری وجود دارد و شعر او موافقان و مخالفان بسیاری دارند گروهی که او را شاعر بزرگ معاصر می دانند و گروهی بر خلاف گروه اول معتقدند او درک درستی از شعر نیمایی نداشته است؛
موافقان او معتقدند مشیری، نه اسیر تعصبات سنت گرایان شد، نه مجذوب نوپردازان. راهی را که او برگزیده، تعادلی در شعر نوین ایران بود. به این معنا که، او شکستن قالبهای عروضی، و کوتاه و بلند شدن مصرع ها و استفاده بجا و منطقی قافیه را پذیرفته و از لحاظ محتوی و مفهوم هم با نگاهی تازه و نو به طبیعت، اشیا، اشخاص و آمیختن آنها با احساس و نازک اندیشی های خاص خود، به شعرش چهره ای کاملا مشخص داده بود.
اما بر خلاف این دیدگاه عبدالعلی دستغیب نیز یکی از منتقدان این شاعر به ایبنا گفته است: من معتقدم که مشیری اصلا شاعر نو نبود. یعنی نه فرم تازه ای را به وجود آورده نه تغییراتی را در شعر صورت داده است. وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم تمام این چهارپاره‌های فریدون مشیری فقط وصف است. دلالت ندارد اصلا، اگرچه معنا دارد اما معنای مضاعف ندارد. وقتی می‌گوید «ای باغ پر سخاوت اندیشه‌های ناب»، خب این، هیچ پیچ و خمی ندارد و به هیچ چیزی غیر از خودش هم اشاره نمی‌کند، در واقع دلالت ضمنی ندارد.»
شاید یکی از دلایل عمومیت شعر مشیری زبان ساده و قابل فهم او باشد مسئله ای که باز موافقان و مخالفان در موردش مناقشه دارند.
بعنوان نمونه دکتر عبدالحسین زرین کوب، این چنین گفته است: «با چنین زبان ساده، روشن و درخشانی است که فریدون، واژه به واژه با ما حرف می زند، حرفهایی را می زند که مال خود اوست، نه ابهام گرایی رندانه، شعر او را تا حد هذیان، نامفهوم می کند و نه شعار خالی از شعور آن را به وسیله مریدپروری و خودنمایی می سازد. شعر او، زبان در سخن شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه خاص، مکتب خاص و دیدگاه خاص خود را از اهل عصر جدا سازد. او بی ریا عشق را می ستاید، انسان را می ستاید و ایران را که جان او به فرهنگ آن بسته است دوست دارد.»
ولی در مورد همین زبان مولف کتاب « ترانه آبی زندگی» محمدرضا محمدی آملی می گوید: «زبان برای مشیری ابزاری برای بیان انتقال پیام‌های نهفته درون اوست. آنچه در زبان او به شکل‌های مختلف با استفاده از کارکردهای مختلف تجلی می‌کند؛ نشان دهنده تلقی خاص مشیری از نظام هستی است و اگر زبان او به روزانگی و سادگی میل می‌کند، از اندیشه ای نشان دارد که از درک پیچیدگی هستی گریزان است.»
اما با تمام این ها نمی توان از جایگاه و اقبال مشیری در میان مردم و محبوبیت عاشقانه های او گذشت. هر چند در همین کتاب باز مولف معتقد است: جهان عاشقانه مشیری کشفی کاملا خلاق و فعال نیست و نمی‌توان در همه عرصه ها عاشقانه ها را در مرز کمال دید، زیرا زبان ادبی شاعر که بهره مند از تفکر اوست فرصت کندوکاو در عمق هستی را ندارد و نمی تواند همه اجزای هستی را به شکلی شاعرانه در زبانی عاشقانه تجلی دهد بنابراین تفکر عاشقانه در شعر مشیری ناشی از نوعی ادراک شاعر از هستی است و او نمی تواند به درون عناصر وجود و هستی نفوذ کند.
ولی با همه این اظهار نظرهای صریح نمی توان وجود مشیری در ادبیات معاصر این کشور را انکار کرد و به زعم بسیاری او یکی از بزرگان شعر و ادب فارسی است که با زبان خوش آهنگ خویش، واژه های گرم و موزون را در میان سروده هایی دلنشین جای می دهد و خوبی ها و عواطف انسانی را ستایش می کند. ادیبی بنام که با پیروی از سبک شعر سنتی و معاصر شاعری میانه گرا نام گرفت.
به طوریکه درمیان منتقدین خارجی ردلف گلیکه، نویسنده وپژوهشگر سویسی که دررشته ادبیات فارسی دری تحصیل وتحقیق کرده در مقاله ای درباره شعر فریدون مشیری چنین داوری کرده است: «چنین به نظر می رسد که فریدون مشیری چون معدودی از شاعران رسالت دارد که به شکرانه وسعت دانشش و اطمینان و حساسیت درجمله بندی اش آن شکاف مصنوعی را که درگذشته ی نزدیک کشمکش هایی میان نوپردازان و سنت گرایان ایجاد شده بود ،ببندد.»
فریدون مشیری در سی ام شهریور سال ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد و از دوران نوجوانی به شعر علاقمند شد و ازهمان سالها شعر سرودن را آغاز کرد بطوری که دراولین سالهای دوران دانشجویی دفتری از غزل و مثنوی داشت و از ۱۳۳۰ به بعد آثارش را انتشار داد و علاقمندان بسیاری پیدا کرد.
تشنه توفان، گناه دریا، نایافته، ابر، ابر و کوچه، بهار را باور کن، ریشه در خاک، پرواز با خورشید، از خاموشی، برگزیده شعرها، کوچه و… از جمله اثرهای ارزنده ی این شاعر برجسته به شمار می رود.
وی علاوه بر فعالیت های ادبی به خبرنگاری و نویسندگی می پرداخت و پس از مدتی توانست مسوولیت صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر و تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه را برعهده بگیرد و به همکاری با مجله سخن به سردبیری پرویز ناتل خانلری بپردازد.
او توجه خاصی هم به موسیقی ایرانی داشت. بنابراین به عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو درآمد و سهم بسزایی را در پیوند شعر با موسیقی ایفا کرد و در سال های پایانی عمر خود به شرکت مخابرات ایران انتقال یافت و در ۱۳۵۷ هجری خورشیدی از خدمت دولتی بازنشسته شد.
سرانجام «فریدون مشیری» خالق شعر کوچه، پس از سال ها سرودن اشعاری ناب، در سوم آبان ۱۳۷۹ هجری خورشیدی در ۷۴ سالگی در تهران رخ در نقاب خاک کشید.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.