سه شنبه ۱۶ شهریور ۹۵ شماره ۴۱۱
وقایع استان:
بسیاری از نوجوانان دهه هفتاد با مجموعه ای تلویزیونی انس گرفته بودند که همچون خودشان ساده و بی آلایش بود، قصه های مجید زندگی پسر نوجوانی بود که با مادربزرگش در یکی از محله های قدیمی شهر اصفهان زندگی می کرد، پسرکی با طبع شعر و رویاهای نوجوانی که بی بی با خون دل او را بزرگ کرده بود این سریال به کارگردانی کیومرث پوراحمد خیلی زود جای خود را در میان مخاطبان پیدا کرد؛ اما باید دید خالق اصلی این اثر که بوده است. این مجموعه الهام گرفته و بر پایه کتابی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی قصه نویس کودکان و نوجوانان نسل معاصر است. شانزدهم شهریور سالروز ولادت مردی است که با تمام وجود دنیای زیبای کودکان و نوجوانان و دغدغه های به ظاهر کوچ ولی بزرگشان را به تصویر می کشد.
هوشنگ مرادی کرمانی در کنار چند نام دیگر بار اصلی ادبیات کودکان و نوجوانان در ایران را بر دوش می کشد. از زمانی که اولین جرقه های داستانی در ادبیات معاصر زده شد و در کنار شعر با سابقه ای هزار ساله، داستان هم به تشخص قابل احترامی رسید، تا بر آمدن هوشنگ مرادی کرمانی و قصه های مجید چندان زمانی طولانی نگذشت.
مرادی کرمانی در داستان هایش جای دوری نمی رود شخصیت های او همان کودکان و نوجوانانی هستند که شبیه ما بوده اند فقر مشکلات مالی همه این ها بخشی از مضامین کارهای اوست؛ ولی با نگاهی متفاوت در قصه های او حتما انسان هایی که مشکل مالی دارند دچار ناهنجاری نیستند بلکه در قصه های او همیاری و دوستی پررنگ تر است. خمره، آب انبار، معصومه، من غزال ترسیدهای هستم، قصه های مجید، بچه های قالیبافخانه، نخل، چکمه، داستان آن خمره، مشت بر پوست، تنور، پلو خورش، مهمان مامان، مربای شیرین، بخند انار (مجموعه داستان)، مثل ماه شب چهارده، نه ترو نه خشک، شما که غریبه نیستید (خاطرات)، ناز بالش، کبوتر توی کوزه، هوشنگ دوم و ته خیار و فیلمنامه هایی چون کاکُلی، تیک تاک، کیسه برنج و مهمان مامان در کارنامه کاری خود دارد.
مرادی کرمانی در سینمای کودک و نوجوان نیز شناخته شده است و بسیاری از داستان ها و کتاب هایش تبدیل به فیلم های سینمایی شده اند، این نویسنده کرمانی در اغلب داستان هایش به نوعی خاطرات کودکی خود را از دریچه یک نوجوان به روی مخاطبش می گشاید. شاید بتوان اذعان کرد، یک نوع ادبیات روستایی و صاف و ساده در نوشته های کرمانی ساری و جاری است؛ ادبیاتی بدون پیچش های گفتاری و پُرتکلف با تصویر سازی و جزیی نگری های ملموس که فیلمسازان را برای مصور کردن قصه هایش ترغیب می کرد. بنابراین آثاری چون خمره، چکمه ، تنور، کیسه برنج و مهمان مامان که در ژانر بزرگسال است از آثار او اقتباس شده اند.
البته به این نکته باید اشاره کرد که در اغلب قصه های مرادی کرمانی نوعی فقر فرهنگی و اقتصادی در بستر روایت و مناسبات آدم های آن حضور پر رنگی داشته و دارند؛ اما این نویسنده با زیرکی و توانمندی نوشتاری خود این تلخی و سیاهی قصه ها را با رگه طنزی که به رخدادهای داستان رسوب می دهد به نوعی تعدیل می کند. برخی منتقدان معتقدند طنز، یکی از عناصر برجسته و تاثیر گذار در آثار هوشنگ مرادی کرمانی است. نویسنده طنز را به دنیای کودکان ونوجوانان آورده است. او با بیانی ساده و روان، با بهره گیری از شیوه هایی مانند بزرگ نمایی، کوچک نمایی، طنز موقعیت، طنز درگفتار، مبالغه و اغراق، تضاد و بازی های زبانی- بیانی، مقایسه و تشبیه و دیگر شیوه ها، نه تنها توانسته است آثاری برای نوجوانان ایران بیافریند بلکه قصه هایش، به دنیای کودکان ونوجوانان، خانه ها، مدرسه ها و کتابخانه های بسیاری از کشورهای جهان راه یافته اند. طنز ملایم و نسبتا تلخ مرادی کرمانی، هم خنده را برلبان می نشاند وهم خواننده را به درنگ وتفکر وا می دارد. درآثاری مانند قصه های مجید، بچه های قالیبافخانه، خمره، لبخند انار، مهمان مامان، مربای شیرین و تنور بیش از سایر آثار از زبان طنز استفاده شده است. البته طنز درقصه های مجید با تنوع و فراوانی بیشتری به کاررفته است. طنز ژرف و تلخ موجود در آثار مرادی کرمانی مهم ترین مولفه آثار این نویسنده به شمار می رود نویسنده ای که قصد دارد ضمن حفظ هویت فردی، محرومیت های اجتماعی را نیز به تصویر بکشد.
شهرام اقبال زاده نویسنده و مترجم در مورد آثار مرادی کرمانی می گوید: « مرادی کرمانی سبک جدیدی از ساده نویسی، صمیمی نویسی و در عین حال عمیق نویسی همراه با طنز گزنده در آثارش وجود دارد. من معتقدم مرادی کرمانی بشدت از چخوف تاثیر گرفته ولی هرگز ادای چخوف را در نمی آورد. فلوبر می گوید سبک یعنی نوع زندگی انسان و مرادی کرمانی از خودش و زندگی اش نوشته است. بچه های شهری امروز با قصه های روستایی مرادی کرمانی ارتباط برقرار می کنند چرا که او از رنج خودش، رنج نسلش و رنج ایرانی ها نوشته است. مرادی کرمانی از نقد اجتماعی بدون شعار نوشته و در عین حال هرگز بی آنکه ادای شهروندان غربی را درآورد او هم شهری شده است.
مرادی کرمانی در ظاهر زبانی بسیار ساده و روان دارد و به مسائل روزمره و آشنا می پردازد، اما نوع نگاه متفاوتش این رویداد های روزمره را به ادبیات تبدیل می کند. او نویسنده ای است که روی مرز خطیر عامیانه نویسی و نگارش ادبی جولان می دهد و می شود گفت که ریسک حرکت روی لبه های تیغ را با جسارت پذیرفته است و به همین دلیل می تواند هم عوام را جذب کند و هم دچار عوام زدگی نشود.»
مرادی کرمانی نسبت به موضوع های مختلف، دیدگاههای گوناگونی دارد. که در ادامه به بخشی از آن اشاره می کنیم.
نگاه کودکانه در داستان نویسی: «ذهن من یک ذهن کودکانه است. من هنوز هم در دوران کودکی سیر می کنم. شاید به این دلیل که من کودکی نکردم. فرصت نیافتم شیطنت کنم یا کودکی جالبی داشته باشم. شاید به همین سبب در دوران کودکی ماندهام. همه چیز را ساده میکنم اصلا تلاش نمیکنم برای کودکان بنویسم. سعی میکنم حرف خودم را بزنم.»
نام گذاری: «به نظر من یک موضوع مهم این است که نام کتاب باید سوال ایجاد کند. اگر با شنیدن نام کتاب، یک تصویر به ذهن ما آمد موفق نیست. اگر ذهن را پیچاند و به فکر وا داشت موفق است. نام اثر هنری تاثیر زیادی در موفقیت و عدم توفیق آن دارد»
عناصر اصلی آثار مرادی: «چند عنصر در قصههای من تکرار میشوند، که اینها به نوعی از زندگی خودم، به ویژه در کودکی نوجوانی، نشات میگیرد. یکی موضع بی کسی و یتیمی است و مقاومت در برابر تقدیر و مشکلات زندگی، یعنی پرداختن به زندگی بچه هایی که پدر و مادر ندارند که به طور مشخص ، در قصههای مجید، این موضوع اصل است. دوم موضوع فقر شرافتمندانه و سپس روستاست و در کنار این سه عنصر، از عنصر طنز هم باید یاد کنم که نوشتههایم را از یک نواختی و تلخی نجات میدهد. تقریبا در تمامی قصه هایم این چهار عنصر حضور دارند و خیلی کم اتفاق میافتد که یکی از آن ها در قصه ای غیبت داشته باشد. اینها چیزی نیست جز بازتابی از زندگی خودم.»
آغاز نویسندگی:« نویسندگی من از زمانی آغاز شد که توانستم اطرافم را نگاه کنم. به نظر من نویسندگی از آن زمان شروع نمیشود که مطلبی چاپ شود؛ نویسنده حتی زمانی که از پنجره به بیرون نگاه میکند مشغول نوشتن است.»
صداقت:« صداقت معجزه می کند. من وقتی مینویسم به هیچ چیز توجه نمی کنم؛ نه به چاپ شدن اثر، نه به ترجمه آن، نه به فیلم شدن و نه به چیز دیگر. حسی در من هست که می گوید باید بنویسم . حتی به این موضوع هم فکر نمیکنم که قبلا کتاب نوشتهام. اولین چیزی که برای هنرمند مهم است این است که خودش باشد و دوم این که اسیر شعارها و ظاهر دنیا نشود.»
انتخاب صحنه:« نویسنده باید از میان صحنه های بی شماری که می بیند، صحنه ای روایت کند و از کنار صحنه ای دیگر به آسانی بگذرد. آن چه را که همه می بینند، نباید نوشت.»
استعداد:« به نظر من استعداد چیزی نیست جز حافظه و طرز نگاه کردن به زندگی.»
واقعیت و تخیل در داستان:« داستان باید پا بر زمین و دست بر آسمان داشته باشد. باید بر واقعیت سخت پا بکوبد و بلند شود و دست بر آسمان داشته باشد و از تخیل بهره ببرد.»
بهترین داستان:« بهترین داستان آن است که وقتی تمام میشود تازه در ذهن خواننده آغاز شود و یک داستان جدید در ذهن او شکل گیرد.»
شعار زدگی در ادبیات و هنر:« کتاب باید به اندازه تمام خوانندگانش پیام داشته باشد، اما من هیچ وقت پیام را برای خوانندگان کتاب هایم دسته بندی نمیکنم. فرهنگ بدی در ایران به وجود آمده، مردم انتظار دارند همه چیز مثل انشاهای مدرسه نتیجهگیری شود. من تا جایی که بتوانم جانبداری نمیکنم و قضاوت را به خواننده میسپارم . ادبیات ما بشدت شعار زده شده است. این مشکل در فیلم ها و سریالهای ما هم وجود دارد؛ آن قدر در آن ها بیننده را نصیحت می کنند که حوصله همه سر میرود.»