سه شنبه ۱۳ اسفند ۹۵ شماره ۵۳۶
وقایع استان
سمیه انصاری فر
خوب، بد، جلف از آن دست فیلم هایی بود که به واسطه نام کارگردان و بازیگران آشنای طنز تلویزیون بسیاری از مخاطبان سینما انتظار داشتند در جشنواره فیلم فجر در اراک به نمایش دربیاید. این فیلم در لیست فیلم های فجر استان نبود؛ ولی به فاصله کمتر از ده روز در سینما فرهنگ اراک به روی پرده رفت. این فیلم دیپلم افتخار بهترین فیلم مردمی را دریافت کرد. داستان این فیلم در مورد یک کارگردان هنری سینما است که از طرف تهیه کنندهاش تحت فشار است تا از دو بازیگر تجاری برای بازی در نقشهای اصلی فیلمش استفاده کند. از نظر کارگردان آنها بدترین انتخابهای ممکن هستند؛ اما اگر میخواهد که فیلم را بسازد مجبور است در مدت کوتاهی آنها را به نقشهایشان نزدیک کند و این کار آسانی نیست. اولین تجربه کارگردانی پیمان قاسمخانی نشان می دهد که او بیشتر برای اهالی سینما و آن ها که فیلم را می شناسند بعنوان همان نویسنده طناز و خلاق مورد توجه و مقبول تر است؟ تا یک کارگردان. اما آنچه در مورد اولین تجربه کاری او باید گفت این است که یک فیلم متوسط که توانست برای دو ساعت مخاطب را بخنداند و انتخاب این فیلم بعنوان یکی از فیلم های مردمی جشنواره نشان از رضایت مخاطب از فیلم داشته است. البته منظور از مخاطب افرادی هستند که گیشه به آن ها متکی است و این فیلم طبق گفته کارگردان از همان آغاز برای گیشه ساخته شده بود و به نظر می آید بتواند عنوان یکی از پرفروش های امسال سینمای ایران را به دست آورد.
این فیلم درست است که قوی نبود و در آن نگاه نو و یا خلاقیت کارگردانی دیده نمی شد و همان تکرار قاسمخانی سریال های تلویزیون بود ولی نکته قوتش ایجاد مرز بین شوخی و ابتذال بود یعنی برخلاف بسیاری از فیلم های کمدی این روزهای سینما که بر شوخی هایی غیرمتعارف استوار است این فیلم با ایجاد موقعیت و البته تکه کلام ها بدون هیچ ابتذالی سراغ موضوعی می رود که بی ارتباط با دنیای سینما نیست.
قاسمخانی در این فیلم سینما و مسائل مربوط به آن را وارد دنیای طنز خود کرده است و چالش اصلی فیلم همانطور که گفته شد اجبار یک کارگردان هنری به استفاده از دو بازیگر تجاری است.
در خوب، بد، جلف کلیشههای فیلمهای ایرانی، بازیگرها، کارگردانها و هرچیزی که در کوچکترین ارتباط با این مساله است مایه طنز است البته برخی معتقدند این ها شوخی هایی محفلی است که بیشتر برای اهالی سینما قابل درک است و مخاطب دیگر نمی تواند با آن ارتباط برقرار کند؛ ولی برخی دیگر معتقدند قاسمخانی با شوخی با سینمای ایران در این فیلم، به وضوح رویکردهای سینمایی ما را نشان میدهد در حدی که وی از شوخی با خودش هم واهمهای ندارد، خوب، بد، جلف با تمام سنت فیلمسازی ما شوخی میکند، از ملودرامهای پر از اشک و آه تا فیلمهای هنری و حتی هنری نما. حضورمانی حقیقی در نقش فیلمسازی که میخواهد یک فیلم هنری بسازد و اسیر این دو نابازیگر شدهاست نهایت طنز فیلم است. چه کسی است که نداند پشت «۵۰ کیلو آلبالو» خالق «اژدها وارد میشود» و «کنعان» قرار داشته است.
درست است که قاسمخانی با هوش و درایت توانسته از ظرفیت هایی چون مجید مظفری، مانی حقیقی و رضا رویگری با نام خودشان در نقش های این فیلم استفاده کند؛ ولی بیم این هم می رفت که اهالی سینما در برابر این نگاه و رویکرد واکنش نشان دهند که خوشبختانه اینطور نشد.
مساله دیگر در مورد فیلم استفاده از بازیگرانی است که مخاطب از آن ها تجربه بازی طنز دارد و همین باعث می شود تا این نگاه به فیلم نیز تعمیم پیدا کند. پژمان جمشیدی که با سریال پژمان معرفی شد همچنان همان بازیکن سابق پرسپولیس است که حالا بازیگر شده است و سام درخشانی هم در این فیلم در نقش یک بازیگر سینما است.
این زوج در سریال پژمان موفق عمل کرده بودند و همان ظرفیت موجب شده بود که برای این فیلم باز هم به عنوان یک زوج ولی این بار هر دو در نقش بازیگر مطرح بشوند. حمید فرخ نژاد تکمیل کننده نقش این دو بازیگر است. وی سروان اداره آگاهی است که در این فیلم همکاری غیرمتعارفی با این دو بازیگر در حل یک پرونده دارد. آن ها در جریان بررسی یک پرونده جنایی که قتلی در آن صورت گرفته باند تولید کننده مواد مخدر هولناکی به نام حکم لازم را پیدا می کنند که می توانند از آن طریق به باند دیگری برسند که با پوشش فعالیت در یک موسسه سوار کاری جعل اسکناس می کنند.
یکی از نقطه اتکاهای این فیلم این است که با وجود حضور یک زوج بازیگر شناخته شده در تلویزیون برخلاف بسیاری از فیلم هایی که بازیگران یک سریال در آن جمع می شوند شوخی های تکراری ندارد و به دنبال خلق موقعیت های جدید است و اینکه اگر مخاطبی پژمان و سام سریال پژمان را نشناخته باشد باز با مشکلی رو به رو نیست زیرا دارد با موقعیت های متفاوت و تازه تری مواجه می شود همانطور که برای مخاطبی که سریال را دیده این شخصیت های تکراری و ملال آور نیستند.
این فیلم یک داستان ساده دارد و قرار نیست نه معضلات اجتماعی امروز و نه یک ماجرای پیچیده و قابل تامل را برای مخاطب بازگو کند تکلیف فیلم آنقدر با خودش مشخص است که باید بدانی از ابتدا می روی تا برای لحظاتی جدای از قیل و قال های این دنیا بخندی و باز از سینما که بیرون می آیی ماجراهای عنوان شده در فیلم را به راحتی فراموش کنی.
آنچه در مورد قاسمخانی در مقام کارگردان سینما با این تجربه اولی باید گفت این است که او می دانسته قرار است چه فیلمی بسازد فیلمی که گیشه را تسخیر کند و مخاطب را آنقدر درگیر مسائل خود نکند، او هیچ کدام از ادعاهایی که برخی کارگردان ها در مورد فیلم خود دارند را ندارد، در حالیکه با وجود بالا نبودن سطح فیلم باز هم از بسیاری از فیلم های حاضر در جشنواهر فجر موفق تر بوده است.
این روزها در کنار ساخت فیلم های جدی و مطرحی که اتفاق مخاطب خود را نیز پیدا کرده است حضور فیلم های کمدی و طنز نیز ضروری است.