شنبه ۱۱ دی ۹۵ شماره ۴۹۴
روشنک مشتاق
وقایع استان
گاهی گزارشگران در خیابان جلوی مردم را میگیرند و از کتاب و کتابخوانی میپرسند، همه شروع به خیالبافی می کنند و جواب های فوق فرهنگی می دهند، مثلا می گویند«من شب ها بدون خواندن کتاب خوابم نمی برد یا کتاب یار مهربان است، بهترین دوستم است» و حرف هایی از این قبیل. اگر فردی در خارج از کشور برنامه را ببیند به حال ما غبطه می خورد که چه مردم کتابخوانی هستند اما خدا نکند که گزارشگر شیطنتش گل کند و بپرسد «آخرین کتابی که خواندهای، چه بوده؟» اینجاست که دستشان برای مخاطب رو می شود و آلزایمر می گیرند که «اسمش را به خاطر ندارم، ای وای نوک زبانم است و…» میشوند همان کودک در مقابل معلمش که سوال جغرافی را نمیداند. وضعیت سایر کالاهای فرهنگی نیز بهتر از این نیست، اما هر کس در ذهنش کاری را فرهنگی میداند و انجام دادنش را ارزش میداند. براساس آمار رسمی مرکز آمار و بانک مرکزی؛ سرانه تفریحی و امور فرهنگی کشور از سال ۸۳ تاکنون روند نزولی را پیموده است. در سال ۸۳ رقم این سرانه نسبت به سایر هزینههای خانوار ۳.۴ درصد اعلام شد و این رقم در ۱۰ سال بعد به ۲.۵ درصد تنزل یافت. یعنی در طی ۱۰ سال گذشته شیب تند سقوط سرانه فرهنگی ایرانیها به چشم می خورد. بر اساس بررسی های اداره کل کتابخانه های استان مر کزی در سال ۹۴، سرانه مطالعه کتاب غیر درسی چاپی در استان مرکزی روزانه ۱۱ دقیقه و ۳۰ ثانیه است در حالی که سرانه کشوری مطالعه حدود ۱۳ دقیقه است اگر چه سرانه کشور هم نسبت به دیگر کشورها حال و روز خوبی ندارد اما شرایط استان مرکزی بسیار اسف بار تر از میانگین کشوری است. عمدهترین کار فرهنگی و شاید سادهترین آن برای بیان کتابخواندن است، هر چند همهاش این نیست، روزنامه، مجله، فیلم، تاتر، کنسرت و بازدید از موزه یا مکانی تاریخی هم حتما در تقسیمبندیها قرار میگیرد.
این شماره «وقایع استان» خیلی ساده ۵۰ نفر در اراک را به طور تصادفی مورد سوال قرار داد. ۲۵ زن و ۲۵ مرد در اراک لحظهای متوقف شدند تا بگویند آخرین کار فرهنگی که انجام دادهاند چه بوده و چه زمانی بوده است. هر کدام در ذهن تعریفی برای خود داشتند، اما همه تاکید داشتند یکی از کارهای فرهنگی که انجام میدهند یا میتوانند انجام دهند، مطالعه است. در نهایت نتیجه پاسخهای آنها نشان داد که میانگین مطالعه روزانه این جمعیت ۵۰ نفره اراکی، حدود ۱۲ دقیقه است.
پرس و جو و سوال و جواب از ۵۰ شهروند اراکی نشان میدهد پرطرفدارترین کالای فرهنگی در بین تلویزیون، سینما و تئاتر، کنسرت، کتاب، روزنامه، رادیو و نمایشگاه ها و شرکت در سمینارها، تلویزیون و کم طرفدارترین کتاب است. این در حالی است که از دید پاسخگویان با ارزش ترین کار فرهنگی خواندن کتاب و تشویق افراد به مطالعه است. شهروندان اراکی مطالعه را به این دلیل ارزشمند میدانند که نیاز به احترام دارند و در عین حال میخواهند اطلاعات و دانستههای خود را افزایش دهند. نیاز به احترام، را عمدتا افرادی به کار میبرند که دارای تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی هستند. به هر حال مطالعه برای آنان یک ارزش محسوب میشود و به گفته برخی از آنها مطالعه مداوم موجب میشود جامعه اطراف احترام بیشتری برای آنان قایل شود. مثل داشتن یک کتابخانه پر و پیمان در یک خانه که ناگهان مهمان تازه وارد را شوکه میکند و گاهی به او این احساس را میدهد: «واااای ایشون چقدر آدم آگاه و چیز دانی است.» و اگر خجالت نکشد بپرسد: «شما همه این کتابها را خواندید؟» و صاحب کتابخانه پرغرور بگوید: «اینها فقط بخشی از کتابخانهاش است و باقی کتابها را مجبور شده در کارتن در زیرزمین خودش یا فامیل جا دهد.»
بین میزان تحصیلات و مطالعه کتاب و روزنامه رابطه مثبت وجود دارد یعنی هرچه تحصیلات افزایش پیدا میکند، میزان ساعات مطالعه بیشتر میشود، همچنین بین جنسیت و مطالعه کتاب رابطه وجود دارد و نتایج نشان میدهد مردان بیشتر از زنان در طول روز مطالعه میکنند.
احمد ۲۴ سال دارد، کارگر ساختمان است و این روزها در ساختمانی در جنت آباد مشغول کار است. او تا سوم ابتدایی درس خوانده است و به علت نیازهای اقتصادی از ادامه تحصیل بازمانده می گوید: «ارزشمندترین کار فرهنگی از نظر من کتاب خواندن است، از زمانی که ترک تحصیل کرده ام یک کتاب هم به دست نگرفته ام.»
احمد آجرها را بالا میبرد و وقتی پایین میآید سیمان و آب را مخلوط میکند. زندگی که همهاش کار است و بعد از آن هم آن قدر خسته است که به خانه میرود تا برای فردا آماده شود:«از نظر من تنها خانواده و مدرسه است که می تواند حس کتاب خوانی را به وجود آورد. تنها کار فرهنگی که میکنم دیدن تلویزیون و گوش کردن موسیقی است. البته سه ماه پیش در شهرستان خمین یک کتابخانه ساختیم که فکر می کنم این یک کار فرهنگی به حساب می آید .»
روی پل عابر بساطش را پهن کرده و مشغول سی دی فروشی است. ۱۷سال دارد و تا دوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده است، اولین چیزی که در چهره اش جلب توجه می کند مدل موهایش است که تمام اطراف سرش را تراشیده و قسمت جلوی سرش به صورت راه راه شده است. ادعا می کند که تاکنون بیش از چهار هزار فیلم دیده است و می تواند همانند یک استاد سخنرانی کند و تمام این مهارت ها را مدیون تماشای فیلم ها می داند. نزدیک به ۲۰۰ سی دی دارد که بیشتر آنها فیلم های هایوودی و بالیوودی است. او میگوید: «ارزشمندترین کار فرهنگی از نظر من آگاهی دادن به مردم درباره این است که در جهان اطراف ما چه می گذرد، یکی از بهترین راه ها هم دیدن فیلم های کشورهای مختلف است که اگر نمی توانیم به آنجا سفر کنیم با دیدن این فیلم ها با فرهنگ آنها آشنا شویم.»
رضا با دست به سرش وموهایش اشاره میکند و کمی هم گردنش را خم میکند تا همه سرش خوب در چشم باشد: «همین مدل موهایم را نگاه کن، کلی وقت گذاشتم تا به آرایشگر بفهمانم چطوری کوتاه کند، این مدل مو را از یکی از بازیگرها تقلید کردم.» در همین لحظه پسر بچهای ۱۲ – ۱۳ ساله می آید و از او سی دی بازی میخواهد با هیجان اسم تمام بازی هایی که در بساطش دارد را می گوید و بالاخره موفق می شود سه تا از سی دی ها را به او بفروشد. رو به من می کند و می گوید:«در بساطم علاوه بر فیلم، سی دی آموزش زبان انگلیسی و کامپیوتر و بازی هم دارم. بیشتر مشتری هایم پسر بچه هایی همسن و سال این هستند که سی دی بازی میخرند. البته بعضی وقت ها سی دی هایی که به سن و سالشان نمی خورد را هم می خواهند، اما به امام حسین قسم به آنها نمی فروشم. احساس می کنم در برابر پدر و مادرشان مسئول هستم، البته چون همیشه اینجا هستم، میدانم که اگر خانواده شان بفهمند اینجا را روی سرم خراب می کنند. به نظر من کار فرهنگی که فقط رفتن به کتابخانه نیست شاید با دیدن یک فیلم چندین برابر خواندن کتاب بتوانیم اطلاعات دریافت کنیم. هدف یادگیری است، که سی دی و کتاب می تواند این کار را انجام دهد. »
لیلا دانشجوی سال آخر رشته نقاشی است و چند سالی است که در مهدکودک کار می کند. او می گوید: «ارزشمندترین کار فرهنگی آگاه سازی کودکان است، شعار «کتاب خواندن خوب است» هیچ فایدهای ندارد، بلکه تنها راه این است که ما این فرهنگ را در کودکانمان نهادینه کنیم.»
لیلا ۲۳ سال دارد، یک عینک بزرگ طبی با قاب مشکی زده که حسابی شبیه خانم معلمها شده است:” من هر هفته در مهدکودک ها کلاس نقاشی برگزار می کنم، اما کلاس من با کلاس های دیگر متفاوت است. در آنجا ایده را از بچه ها می گیرم، یعنی بچه ها ایده نقاشی را از اتفاقات روزانه اشان می گیرند. آنها نقاشی اشان را می کشند و بعد بهترین نقاشی را به صورت نمایش باهم اجرا می کنیم. این کار باعث می شود بچه ها هر روز زندگی شان را در صحنه نمایش اجرا کنند و دغدغه هایشان را با یکدیگر در میان بگذارند، جالب است که آنها عاشق مطالعه هستند و در نقاشیهایشان هر روز چندین مورد نقاشی از روزنامه و کتاب خواندن دیده می شود، اما اینها همان کودکانی هستند که وقتی بزرگ می شوند چندان مایل به کتاب خواندن نیستند این موضوع می تواند ناشی از نگاه به کتاب به عنوان یک تکلیف درسی باشد.”
هادی روزنامه فروش است و فوق دیپلم دارد، ۳۰ ساله است و چهار سال است که به این کار مشغول است و عاشق کارش است . هادی می گوید: «ارزشمندترین کار فرهنگی مطالعه است، اما کار من از مطالعه کردن هم با ارزش تر است. من هر روز بیشتر از ۱۲ ساعت کار فرهنگی می کنم، مردم به روزنامه بیشتر از کتاب علاقمندند. هر روز بیش از ۲۰۰ نفر می آیند و از من روزنامه می-خرند و خیلی ها هم هستند که فقط می ایستند و تیترها را می خوانند.»
داخل دکهاش نشسته و برای این که سوالات را بشنود، کمی سرش را جلو آورده و تا نزدیکی شیشه آمده است، موقع جواب دادن هم صدایش را کمی بالاتر میبرد تا جوابها را بشنوم: «بیشتر مشتری هایم مردها هستند. خودم روزی بیشتر از سه ساعت مطالعه می کنم. این شغل درآمد چندانی ندارد، اما با این کار احساس میکنم برای جامعه ام مفید هستم. حالا هم که میزان مطالعه کاهش پیدا کرده، به نظرم به دلیل عدم تبلیغ درست کتاب خوانی است.»
گرایش زنان و مردان در خواندن کتاب ها و صفحات روزنامه متفاوت است، زنان علاقه بیشتری به خواندن کتابهای روان شناسی و رمان و مردان طرفدار کتاب های مرتبط با شغلشان و کتاب های تاریخی هستند. زنان در بین صفحات روزنامه گرایش بیشتری به صفحه حوادث و حل جدول و مردان به صفحات ورزشی و سیاسی علاقه دارند.