خانه » جدیدترین » برای سینما در اراک

برای سینما در اراک

شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲  شماره ۱۷۰۶

مسعود سلامی
فیلمبردار و فارغ التحصیل رشته کارگردانی سینما

اراک‌ به غیر از آب و هوا حالا سینما هم ندارد.  خانه مادرجون و آقابزرگ در حیاطی قدیمی پشت سینما قصر طلایی بود. اولین مواجهه من با سینما و پرده نقره ای دیواری بزرگ و عریض و طویل اما آجری، درست پشت پرده سینما بود . هر وقت از جلوی درب شیشه ای سینما و پوسترهای رنگارنگش رد می شدم، با خودم فکر می کردم داخل چه غوغایی است؟ بعد از اینکه اولین بار فیلم «شعله »را با پدر و مادرم در اون سالن دیدم بیشتر از اینکه به فیلم توجه کنم به پشت پرده و دیوار حیاط مادر جون فکر می کردم و هر روز که به خونه مادر جون می رفتیم کار من زل زدن به دیوار آجری بزرگ بود و تصویر رقص بسنتی روی شیشه و جبار سینک نامرد دست از سرم بر نمی داشت .
بعد از رفتن مادر جون از اون خونه ارتباط من با سینما قطع نشد چراکه در طبقه بالای سینما قصر طلایی دفتر انجمن سینمای جوان اراک دایر شد و پاتوق همیشگی ما عاشقان تازه نفس سینما شد. اراک غیر از این، دو سینمای دیگر داشت. بله داشت، چرا که هر سه سینما با درایت مسئولین یا به سالن کنسرت تغییر کاربری دادن، یا به زوال و نابودی کشیده شدن و منتظر تغییر کاربری هستن. بیشترین و بهترین فیلم های زندگیمون را ما اراکی ها در دهه ۶۰ زیر بمباران و موشک بارون در سینما فرهنگ دیدیم ، جایی که بارها و بارها جلوش صف کشیدیم تا «بگذار زندگی کنم » و« قلعه عقابها» ، « کانی مانگا» ببینیم. هر بار که از مدرسه فرار می کردیم پاتوق همیشگی مون سینمای گوشه ی دنج میدان باغ ملی، سینما عصر جدید قدیم و یا کاپری قدیم تر بود تا برای بار ششم«تاراج»و «قانون»را تماشا کنیم. ما عاشقان شهرستانی سینما به غیر از مجله فیلم ماهیانه و فیلم های جدید روی پرده که کپی دست چندم پوزیتیوهای خط وخش دار از تکرار لوپ شدن در آپاراتخانه های سینماهای تهران به دستمون می رسید، دلخوشی دیگه ای نداشتیم و با همین فیلم ها بود که من و امثال من «هامون» وار شیفته سینما شدیم و به هر زحمت و مشقتی بود راه به پشت صحنه سینما پیدا کردیم .
بالاخره بعد از سال ها دستیاری و ممارست در این شغل، اولین فیلم سینمایی من در مقام مدیر فیلمبرداری در یک چهارشنبه آخر سال به اکران نوروزی رسید و من چندین دور باغ ملی رو پیاده گز کردم و از زوایای مختلف دوران کودکی و نوجوانی و جوانی ام به پوستر فیلم «بیست- عبدالرضا کاهانی» و اسم خودم در سر در سینما خیره شدم و فریم به فریم در ذهنم این روزگاران را مرور و بی وقفه اشک می ریختم و به سال های سخت پشت سر و شاید سخت تر پیش روی فکر میکردم.
اما عید امسال که به اراک رفتم به دنبال برنامه اکران نوروزی بودم که متوجه شدم تنها سینمای باقی مانده شهر، «عصر جدید» هم به سرنوشت سینما فرهنگ و قصر طلایی در اومده و تعطیل شده .این بار با ماشین چندین بار دور باغ ملی گشتم و با بغض از pov (نمای نقطه نظر) راننده ای عاشق سینما، آهنگ سکانس آخر «سینما پارادیزو» محبوب ترین فیلم عمرم را سرچ کردم و تمام مدت با رجوع به حافظه بصریم و دیوار آجری پشت خونه مادر جون، پلان های مختلف فیلم هایی که در این سینماها دیده بودم را کنار هم کات می کردم و به یاد صف های طولانی جلوی آنها برای اکران خصوصی «فرار از تله – غلامرضا رمضانی» با حضور «داوود رشیدی» عزیز و یا اکران «جوانمرد- جمشید آهنگرانی» و «زندان زنان – منیژه حکمت» از فیلمسازهای همشهریم چرخیدم و چرخیدم…
امروز که این متن را می نویسم یکی دیگه از فیلم هایم «سه کام حبس» در کشور اکران شده، من و کارگردان فیلم «سامان سالور» و تهیه کننده «ساسان سالور» که تمام نوجوانی و جوانی مون را در این شهر گذروندیم شوکه ایم از اینکه نمی تونیم در اراک فیلم را روی پرده سینما اکران کنیم چرا که، اراک به غیر از آب و هوا حالا دیگر سینما هم ندارد. شاید خیلی از دختران و پسران اراکی با دیدن یک فیلم حتی یک سکانس می تونست سرنوشت و راه زندگیشون مثل من عوض بشه و سر از بی راهه در نیارن و ای کاش می شد حداقل با وجود حدود ۸۰ مرکز ترک اعتیاد در کلانشهر اراک که بیشترین سرانه اعتیاد در بین استان های کشور را داره، حداقل بر روی یک تلویزیون چند اینچ فیلم «سه کام حبس» را نمایش میدادن تا شاید خیلی ها دیگه مثل مجتبی «محسن تنابنده» به فکر سه کام فقط سه کام نباشن…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.