خانه » پیشنهاد سردبیر » از شهرستان تا پایتخت

از شهرستان تا پایتخت

یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۰  شماره ۱۴۶۸

از شهرستان تا پایتخت

روایت مهدی محمدی کارگردان تئاتر از پشت پرده نمایش

فاطمه چاپاری

این روزها فضای حاکم بر تئاتر کشور هنرمندان بسیاری را طرد کرده، مهدی محمدی کارگردان خوشنام تئاتر استان نیز از جمله این هنرمندان می باشد، گرچه شیوع بیماری کرونا و تعطیلی بسیاری از سالن های نمایش را نمی توان در این مساله بی تاثیر دانست، اما به گفته وی علل سرخوردگی هنرمندان را می توان درنبود زیرساخت های سخت افزاری در شهرستان ها و رانت در پایتخت جست و جو کرد، با استناد به صحبت های این هنرمند می توان گفت، عدم درک اهمیت مطالعات تئوریک و دانش اندک برخی هنرمندان نیز موضوع قابل توجهی است که در این بررسی نباید آن را از نظر دور داشت. مهدی محمدی، فعالیت خود را از سال ۱۳۷۸در رشته های کارگردانی و بازیگری تئاتر آغاز کرده، وی که دانش آموخته دانشگاه های تربیت مدرس و سوره تهران می باشد، در این روزها در شهرهای مختلفی چون خمین که زادگاه وی است، کاشان و تهران به کار تدریس بازیگری و کارگردانی مشغول است. محمدی در جشنواره های بین المللی مختلفی در کشورهای هلند، گرجستان، ترکیه حضور داشته و در ده دوره حضور خود در جشنواره تئاتر بین المللی فجر، سه دوره کاندید جایزه کارگردانی در این جشنواره بوده است، کسب جوایز مختلف کارگردانی، بازیگری و طراحی صحنه و نور در جشنواره هایی چون تئاتر دانشگاهی، تئاتر دفاع مقدس، تئاتر تک، تئاتر لاله های سرخ اندیمشک، تئاتر ایثار، تئاتر استانی و منطقه ای از جمله موفقیت های هنری وی می باشد. در ادامه گفت و گوی وقایع استان با این هنرمند را می خوانید:

در گفت و گوهای قبلی خود به پیوندی که تئاتر با دیگر انواع هنری دارد اشاره کرده بودید، چگونه از این هنرها در صحنه تئاتر بهره برده اید؟
همه هنرها، مخصوصا هنرهای نمایشی با ادراکات بصری مخاطب بسیار درگیر می باشد، مخاطب تئاتر در وهله اول، قبل از اینکه بشنود می بیند و با تصویر روبرو می شود، این مساله در فیلم هم صادق است، در این هنرها وجه تصویری نسبت به دیگر وجوه از اهمیت بیشتری برخوردار است، از همین رو من در مینیاتورهای ایرانی به طور مشخص به دنبال مینیاتورهای کمال الدین بهزاد رفتم چرا که این نقاش در دوره معاصر خود سرآمد هنر مینیاتور ایران بوده است، عناصری که در این مینیاتورها موجود است را می توان مبانی و پایه تمام هنرهای تصویری از جمله تئاتر، سینما، نقاشی، گرافیک و … دانست. این مبانی به عنوان یک سری اصول باعث ارتقا سطح تصویری و معناپردازی در اثر می شوند، مدتی طولانی به همراه اساتید نقاشی چون ابوتراب رضایی و محسن غلامی در خمین روی این مباحث کار کرده و گپ و گفت های تحیقیقاتی داشتیم با این هدف که چطور می توان از این مبانی روی صحنه تئاتر بهره برد و تاثیر گرفت و در اجراهایی که روی صحنه می بردم این مباحث تمرین شد و خوشبختانه مخاطبان ارتباطی قوی با این آثار گرفتند.

برای انجام این کار چه روشی را اتخاذ نموده اید؟
ممکن است این سوال مطرح شود که در یک کار فرمالیستی چنین تصویرپردازی هایی ممکن است اما در یک کار رئالیستی چگونه می توان چنین کاری را انجام داد، از نظر من در یک کار رئالیستی هم می توان در چیدمان و طراحی صحنه، حرکت بازیگر، قاب بندی های کارگردان برای اثــر از این مبانی بهره برد، همان طور که می توان گفت به نوعی نقـاشی ها در سبک های مختلف رئالیستی یا سورئال، کوبیسم یا اکسپرسیونیسم به گونه ای در مبانی مشترک اند بنابراین از این مبانی تصویری می توان در انواع سبک های نمایشی در صحنه تئاتر هم بهره برد. بهره گیری از دیگر هنرها را می توان در نوع دیالوگ پردازی در برخی آثار نمایشی همچون نمایشنامه های بهرام بیضایی که فرم در ادبیاتش معنا پیدا می کند هم دید، و به گمانم از همین روست که همکاری من و رضا شاهبداغی نویسنده ای که در فرم نگارش آثار خود از موسیقی و ریتم در کلام استفاده می کند رقم خورد، به نوعی می توان گفت این نویسنده در دیالوگ همان کاری را می کرد که من در صحنه با تصویر انجام می دادم و این همکاری در سال های ۹۱ تا ۹۶ باعث ایجادآثار موفقی در تئاتر شد.

از نظر شما مطالعات تئوریک در اجرای تئاتر چه تاثیراتی می تواند داشته باشد و هنرمندان استان در این زمینه چگونه عمل کرده اند؟
ضعف تئوریک و عدم مطالعه مساله ای است که در فضای تمام شهرهای ایران در حوزه های مختلف کارگردانی، نوشتار، بازیگری، طراحی صحنه، نور و صدا و.. به آن برمی خوریم و فعالان حوزه تئاتر در استان مرکزی به این مسائل به شکل علمی نپرداخته اند و تنها به صورت تجربی این موارد را دنبال نموده اند. به واسطه اینکه من دو سال را نائب رئیس انجمن تئاتر در اراک بوده ام، در سال های ۹۵ تا ۹۷ شاهد بودم کـه طیف هنرمندان تئاتری که از کتابخانه انجمن نمایش استان استفاده می کردند بسیار پایین بود، به طوری که از صد نفری که در روز برای تمرین مراجعه می کردند تنها ۵ نفر برای مطالعه یک نمایشنامه یا کتاب به ما مـراجعه می نمودند. پیشکسوتان تئاتر همچون افق ایرجی، رضا یونسفرد، خلیل خسروبیگی، خدادادخدام و …کم و بیش مطالعه داشته اند اما در طیف جوانتر مطالعه تئوریک به طور مقطعی و نه مستمر دنبال می شود.

از چه راهی می توان به تغییر این نگاه در بین هنرمندان استان پرداخت؟
به هنرمندان تئاتر آموزش داده نشده که سرمایه گذاری علمی و تئوریک روی آثار خود داشته باشند، در واقع هنرمندان تئاتر ضرورت مطالعـات تئوریک را درک نکرده اند، به نظر من قبل از هر چیز در تئاتر استان مرکزی و شهر اراک باید به ایجاد این ضرورت در انجمن پرداخت، چرا که قبل از شناخت و ایجاد این ضرورت کسی به دنبال مطالعه نخواهد رفت، وضعیت شتابزده و جشنواره ای تئاتر کشور و تعریف و تمجید های الکی خانواده ها و دوستان نزدیک از هنرمندان نیز در این عدم مطالعه بی تاثیر نیست، فرد احساس نیاز نمی کند و گمان می برد با همین اندک سواد هم مخاطب دارد و به دنبال مطالعه و کار بیشتر نمی رود. یک هنرمند وقتی با اندیشه ها و نظریه های هنری کلاسیک و معاصر آشنا می شود با وسعت نگاه بیشتری با دنیای تئاتر روبرو شده و دست از تکرارکلیشه ها برمی دارد چون هنرمند با مطالعه متوجه می شود در گذشته ده ها مورد مشابه از کاری که او به انجام رسانده موجود است و این مطالعه مانع از توهم فرد مبنی برای ارائه یک اثر خلاقانه و جدید خواهد شد، از طرفی می توان از تجربیات دیگران استفاده نمود و اشتباهات و شکست های دیگر هنرمندان را تکرار نکرد و تمامی این موارد باعث خواهد شد هنرمند با وسواس بیشتری به کار بپردازد و هر متن یا کاری را روی صحنه نبرد، من منکر این نیستم که گاهی ایده های نابی به ذهن هنرمند می رسد که ربطی به هیچ مطالعه ای ندارد اما این استثنا است و به زعم من شاید تنها یک یا دو درصد چنین توانایی هایی داشته باشند و ۹۸درصد هنرمندان نیازمند مطالعه در حوزه کاری خود هستند، چرا که هیچ ایده ای ناخودآگاه نخواهد بود بلکه ته نشین شدن تمام مطالعات و تجربیات است که آبشخور ایجاد ایده های جذاب را فراهم می کند.

شما در گذشته حضور موفقی در تئاتر داشته اید، علت کم کاری تان در سال های اخیر چیست؟
از سویی متاسفانه در پی بیماری کرونا در دوسال اخیر تئاتر به کلی تعطیل شد و این اتفـــــاق در این مساله بی تاثیر نبوده است، من در این مدت در تهران در حال آماده سازی کاری بودم که به علت بیماری یکی دو نفر از هنرمندان کار به تعویق افتاد، از جهتی من در چند سال اخیر از جشنواره هایی همچون جشنواره های استانی کناره گیری نموده ام و بیشتر زمان خود را برای تدریس در انجمن های نمایش در خمین و موسسه هنری یکی از دوستانم در شهر کاشان گذاشته ام ولی عمده کم کاری من به فضای هنری حال حاضر کشور باز می گردد که به شدت باعث بی انگیزگی هنرمندان شده است.
مشکلات در پایتخت و شهرستان ها متفاوت است، در شهرستان نبود امکانات سخت افزاری چون پلاتوهای استاندارد مهم ترین مشکل بوده و علاوه بر آن مسائل مالی و ممیزی هم از دیگر مشکلات است و متولیان فرهنگ و هنر در شهرستان ها هم نمی توانند در این زمینه کاری را پیش ببرند چرا که بودجه و اعتباری به آن ها تخصیص نیافته است در وهله اول گروه نمایشی باید با دست خالی دست به تولید بزند و پس از آن به علت عدم زیرساخت های تبلیغاتی کار مخاطب و تماشاگر نخواهد داشت و با کمی افزایش قیمت بلیت، نمایش همین اندک تماشاگر خود را نیز از دست می دهد.

اما در تهران…
اما در تهران سالن های بسیاری وجود دارد و حتی در برخی نقاط به تازگی سالن های خصوصی بسیاری تاسیس شده اما مشکل اصلی در تهران رانت و باندبازی است، افراد بسیاری به واسطه روابطی که با مدیران مختلف تئاتر دارند و به واسطه مدارک تحصیلی نصفه و نیمه ای که دارند به راحتی آثار خود را روی صحنه می برند و گروهی به دلیل عدم این ارتباطات با مدیران تئاتر در پشت درهای بسته سالن ها سال ها در حال دویدن هستند و نتوانستند کار خود را روی صحنه ببرند. در حالی که افرادی در سال به جای یک کار سه کار روی صحنه می برند، من با پوست و گوشت خود این مساله را درک کردم که هنرمند در تهران بدون ارتباط با مدیران و تنها با اتکا به هنر خود نمی تواند کار کند و قطعا نابود خواهد شد. البته در شهرستان ها هم این روابط وجود دارد اما نقش شان به پررنگی آنچه در تهـران می باشد نیست و همان طور که گفتم نبود زیرساخت های سخت افزاری عمده مشکل هنرمندان شهرستانی است و حل این مشکل هم دست مسئولان هنری را می بوسد تا بسترهایی را برای جذب هنرمندهای بومی فراهم آورند و حداقل اگر حمایتی ندارند مانع نتراشند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.