خانه » جدیدترین » اراک در دورانِ جنگ جهانی دوم/بخش چهارم

اراک در دورانِ جنگ جهانی دوم/بخش چهارم

چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱   شماره ۱۵۶۲

یوسف نیک فام

نویسنده و پژوهشگر

بازداشتگاه متفقین در اراک
پس از اشغالِ ایران توسط متفقین، گروه هایی موافقِ سیاست های آلمان در کشور فعالیّت هایی را آغاز کردند. این گروه ها عبارت بودند از: «گروه ملیون»، «گروه جهانسوز»، «پیراهن سیاهان»، «حزبِ کبود».
از این گروه ها اغلب به نوعی به عنوانِ ستون پنجمِ آلمان از آنان یاد شده است. دکتر انور خامه ای در مجلدِ اولِ کتابِ «سال های پر آشوب» با شرحِ جزئیات چگونگیِ فعالیّت های این گروه ها از میانِ اسناد، روایت های شفاهی و گزارش های موجود، آن ها را «ستون پنجمِ بالقوۀ آلمان» می نامد و تشریح می کند که هیچ یک از آن ها عملاً نتوانستند و یا نخواستند به صورتِ بالفعل واردِ کارزار شوند.
او می نویسد: «در شهریور ماه ۱۳۲۲، دولتِ علی سهیلی به درخواستِ متفقین گروهی از شخصیت های نظامی، سیاسی و اداری و اجتماعی ایران را بازداشت کرد و تحویلِ متفقین داد که آن ها را در بازداشتگاه انگلیسی ها در اراک زندانی کردند و چند تنِ دیگر از این اشخاص را تحویلِ روس ها دادند که در زندان های شمال محبوس شدند. چون متفقین مدعی بودند که این اشخاص با دولتِ آلمانِ نازی ارتباط داشته و به گونه ای سازمان یافته قصدِ خرابکاری نظامی و اقتصادی را علیه متفقین داشته بوده اند، و همچنین با تبلیغاتِ خود مردم را علیه آن ها می شورانده اند نامِ «ستون پنجمِ آلمان در ایران» بر آن ها اطلاق شد. پیش از آن تاریخ نیز، نیروهای اشغالگرِ انگلیسی اشخاصِ دیگری را در تهران و شهرستان ها گاه توسط دولت و گاه به رأسه بازداشت و در اهواز و شیراز و نقاط دیگر زندانی کرده بودند. آن ها نیز به همین نام خوانده می شدند…» (سال های پر آشوب، ۱۱).
انگلیسی ها پس از اشغالِ ایران، سه بازداشتگاه در ایران ایجاد کردند. بازداشتگاهِ تهران، رشت و اراک. بنا به روایتِ نورالله لارودی یکی از بازداشتی هایِ متفقین، بازداشتگاهِ تهران بیمارستانِ پانصد تختخوابی واقع در محلِ شمالِ غربیِ تهران و ۶۰۰ متری بالایِ جادۀ مخصوصِ تهران- کرج قرار داشت. این بازداشتگاه از سه عمارتِ اصلی و چندین بنایِ کوچکِ فرعی تشکیل شده بود. پیش از این آلمانی ها ساختمانِ این بیمارستان را احداث کرده بودند.
بازداشتگاهِ رشت منزلِ شخصی به نامِ ملکی رمضانی بوده است. این ساختمان واقع در شمالِ شرقیِ شهر و محلی بوده که به «انبارِ نفت» معروف بوده است.
انگلیسی ها دو بازداشتگاه در اراک ایجاد کرده بودند: بازداشتگاهِ تابستانی و بازداشتگاهِ زمستانی. بازداشتگاهِ تابستانیِ اراک در محلِ ۳ کیلومتریِ شرقیِ شهرِ اراک واقع شده بود.


ابراهیم دهگان ذیلِ وقایعِ سال ۱۳۲۲ محلِ بازداشتگاه و عدۀ بازداشتی ها را چنین عنوان می کند: «… یکی از حوادثِ این سال و ماه ورود عده ای از هموطنانِ ما به عنوانِ اسرا و متمرکز کردنِ آنان در باشگاه های عراق است. عدۀ آنان در مرداد ۲۲ ،۱۸۰ نفر بود ولی بر این عده چیزی افزوده گردید و محلِ بازداشتگاه تابستانی آنان در ۳ کیلومتری شهر کمپ ۱۲ در جایی حوالیِ نظم آباد به نامِ گُن گُن بود تا حوالیِ آبان آنان را منتقل به شهر در بازداشتگاه زمستانی حوالیِ پمپِ نفتِ فعلی [روبه روی ادارۀ قند و شکر] بودند تا اواخر خرداد ۲۳٫ شرحِ این داستان را خیلی ها نوشته اند و یادداشت های من در مقابلِ نوشته جاتِ آنان هیچ است بهتر از همه آقای نورالله لارودی در کتابِ خود اسیران از صفحات ۱۶۷ الی ۳۰۴ زیرِ عنوانِ بازداشتگاه اراک مشروحاً آن حادثۀ ناگوار را بیان و اسامی بازداشت شدگان را با هویتِ آنان و کارِ شبانه روزیِ اسیران در آن ذکر شده است…» (کارنامه یا دو بخش دیگر از تاریخ اراک، ۲۵۸- ۲۵۹٫).
بازداشتگاهِ تابستانی در حوالیِ نظم آباد در منطقه ای به نامِ گُن گُن بوده است. لارودی در کتابش دربارۀ این بازداشتگاه می نویسد: «… در ۳ کیلومتریِ شرقیِ شهرِ اراک که میرزا آقاخانِ کرمانی آن را «بهشتِ جهان» نامیده، ولی خلاف به عرضشان رسیده، کنارِ جادۀ شوسۀ اراک- قم محوطه ای چهارضلعی به شکلِ مربع مستطیل با سیم هایِ خاردار محصور و به صورتِ بازداشتگاه درآمده بود و این جا همان بازداشتگاهِ تابستانی یا کمپِ شمارۀ ۱۲ نیرویِ انگلیس در اراک بود. منظرۀ شمالیِ بازداشتگاه از افق رشته کوه هایی ست که کویرِ نمکِ وسیعی را در میان گرفته، از شرق همین سلسله جبال به طرفِ خاکِ فراهان، تفرش، آشتیان ادامه دارد. در جنوب رشتۀ دیگری از کوه ها به نظر می رسید که بازداشتگاه در منتهاالیه دامنۀ آن واقع شده بود. از غرب دنبالۀ کویر به کوه هایِ مرتفعِ لرستان منتهی و محدود می شود. از تمامِ سطحِ کویرِ نمکِ اراک همیشه یک نوع گاز یا بخارِ مواج متصاعد بود و ذراتِ نمک مانندِ خرمنِ وسیعی از بلور که معرضِ آفتاب واقع شده باشد می درخشید. در حواشیِ کویرِ پهناور سیاهی درختان و آبادی هایی به نظر می رسید و در حاشیۀ جنوب کویر (شمالِ بازداشتگاه) فرودگاهِ اراک با چندین ساختمان و هانگارهایِ موقتی و تعدادی ابنیۀ خشت و گلی که آسایشگاهِ مأمورینِ فرودگاه با انبارِ بنزین بود، دیده می شد. جادۀ شوسۀ اراک- قم از دویست متریِ بازداشتگاه می گذشت و یک راهِ فرعی به طورِ عمودی بازداشتگاه را به جادۀ شوسه متصل می نمود که در سه راهیِ آن چند تابلویِ زرد رنگ با متنِ انگلیسی «کامپِ ۱۲ ارتشِ انگلیس» نصب کرده بودند.
در غربِ بازداشتگاه یک بازویِ سنگلاخی از کوه هایِ جنوبی به طورِ مستقیم از جنوب به شمال پیش آمده بود و این بازو در نزدیکیِ جادۀ شوسه قطع می شد. به عبارتِ دیگر، جادۀ شوسه از دامنۀ این بازو و این تپۀ سنگی که بر آن عمود بود، می گذشت و همین مانعِ طبیعیِ ایستگاهِ راه آهن و شهرِ اراک را از نظرِ ما پنهان می نمود.
منظرۀ جنوبِ بازداشتگاه دره یا مسیلِ پهناوری بود که هرچه دورتر می شد، تنگ تر و مرتفع تر می گشت تا به قله کوه هایِ سنگلاخی می پیوست. در بلندترین نقطه و حاشیۀ این مسیل چندین آبادی به نظر می رسید که به بغدادی موسوم و تمامِ این مسیل با خار و خسِ بیابانی پوشیده بود و روی هم رفته به مجموعۀ این خارهایِ صحرایی در فصلِ تابستان رنگِ نیمه سبزِ مایل به زرد و خاکستری و سنگی می داد. این بود مناظرِ خارجیِ بازداشتگاه. اکنون به شرحِ وضعِ داخلیِ آن می پردازیم: چنان که بالاتر نوشته شد، بازداشتگاهِ تابستانیِ ما محوطه ای بود به شکلِ مربع مستطیل به طولِ ۱۹۰ و عرضِ ۹۵ متر که اضلاعِ بلندترِ آن در موازاتِ جادۀ شوسه قرار داشت. در تمامِ محیطِ این مربع مستطیل تیرهایِ چوبی به فواصلِ سه متر به زمین نصب و به وسیلۀ ردۀ سیم خاردار شبکه بندی نموده بودند و یک راهرو به عرضِ یک متر و نیم تمامِ محیطِ این محوطه را محاصره می نمود که اختصاص به سربازانِ مراقب داشت. علاوه بر شبکه هایِ افقی که در بدنۀ پایه هایِ چوبی میخکوب کرده بودند، رشته هایِ مدورِ سیم خاردارِ مضاعفی از سطحِ زمین تا قسمت هایِ فوقانی پایه هایِ چوبی رویِ هم انباشته شده و یک خطِ غیرِ قابلِ عبور در سراسرِ اضلاعِ محوطه تشکیل می داد. یک درِ ورودی که عبارت از چهارچوبه صلیبیِ مشبک و مجهز با سیم هایِ خاردار بود به عرضِ سه متر از راهرویِ خارجی باز می شد و درِ دیگری باز به عرضِ سه متر در خطِ داخلی وجود داشت و این در تنها راهِ خروجیِ بازداشتگاه بود که به فاصلۀ ۳۰ متری زاویۀ شمالِ شرقیِ بازداشتگاه احداث کرده بودند و چادر یا پوشِ دفترِ مدیرِ بازداشتگاه نزدیکِ همین درِ ورودی نصب شده بود. در خارجِ درِ ورودی دو ساختمانِ خشت و گلی برایِ سربازانِ محافظ و پاسدارانِ بازداشتگاه بنا شده بود. بنابر این پاسداران عموماً در خارجِ بازداشتگاه بودند و تعویضِ آنان هم در بیرونِ محوطۀ یازداشتگاه انجام می گرفت.
از پوشِ دفترِ بازداشتگاه به طرفِ زاویۀ شمالِ شرقی سه چادرِ دیگر نصب کرده بودند که در یکی مأمورینِ هندیِ دفتر و در دوّمی و سوّمی لوازمِ بازداشتگاه از قبیلِ بیل و کلنگ، پتو، چادر، طناب، آب پاش، تشک، پشه بند و غیره را جای داده بودند و یک نفر گروهبانِ بدعنق و بدگوشتِ گورکایِ هندی انباردار که ضمناً صاحب جمعیِ اموال را هم داشت در آخرین چادر به سر می برد. از زاویۀ شمالِ شرقی در امتدادِ ضلعِ شرقی سه بنایِ خشت و گلی وجود داشت که یکی آشپزخانه، دیگری انبارِ ارزاق، سوّمی ظرف شویی بود. در وسطِ محوطه در ساختمانِ خشت و گلیِ دیگر که یکی به نامِ حمام و دیگری رخت شوی خانۀ بازداشتی ها بود، دیده می شد.در انتهایِ ضلعِ غربی (زاویۀ جنوبِ غربی) باز یک بنایِ وارفتۀ خشت و گلیِ طویل ساخته بودند که مستراحِ عمومیِ بازداشتگاه بود. در فاصلۀ بینِ این ساختمان ها چادرهایی برپا داشته بودند و به تناسبِ انس و الفت یا آشنایی که بازداشتی ها با یکدیگر داشتند در هر یک از ۲ تا ۵ نفر، گاهی بیشتر یکجا در آن ها به سر می بردند و تدریجاً که بر عدۀ بازداشتی ها افزوده می شد، چادرهایِ جدیدی می زدند…» (اسیران، ۱۸۴- ۱۸۵).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.