خانه » جدیدترین » اراک در دورانِ جنگ جهانی دوم /بخش هفتم

اراک در دورانِ جنگ جهانی دوم /بخش هفتم

یکشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۱  شماره ۱۵۶۶

یوسف نیک فام

نویسنده و پژوهشگر

برخی وقایع و حوادث در زمانِ حضورِ متفقین در اراک
یکی از وقایعِ مهم در زمانِ حضورِ متفقین در اراک جریانِ سگ شدنِ حکیم یونس کلیمی است. ابراهیم دهگان در این باره می-نویسد: «… روز عید فطیر (۲۸ فروردین الی ۴ اردیبهشت) [۱۳۲۳ خورشیدی] شهرستانِ ما تحتِ تصرفِ قوای بیگانه بود. مردم در حالِ التهاب، قوای بیگانه در جنوب و شمالِ شهر صبح تا به شام پایکوبی می کردند و در کناره های شهر قوای نظامی تمرینِ تیراندازی… واقعه ای رخ داد. حکیم یونس با دامادِ خود به نامِ کریم نامی اختلاف پیدا کرده بود. مدتی زدوخورد داشتند. به وقتی که کلیمی ها در معبد مشغولِ اداء وظائفِ دینی بودند کریم در جلوِ معبد داد می زند که مردم، یونس سگ شده شاید یکی دو تا بچه هم بر اثرِ نعره هـای پی درپی متظلم حرفِ او را باور کرده بودند. کم کمک صدا از محیط محلۀ کلیمی ها تجاوز کرده و به شهر پیچید. مردم دسته دسته برای تماشا به آ ن جـا رو می آوردند. یکی می گفت من دُمِ او را دیدم. دیگری می گفت صدایش را شنیدم. سومی می گفت به من حمله کرد. تمامِ کلیمی ها در التهاب بودند. بالاخره قوای تأمینیه به همراهی چند افسر و یک تیپ سربازِ انگلیسی محلۀ کلیمی ها را محاصره و مردم را متفرق کردند…» (کارنامه یا دو بخش دیگر از تاریخ اراک، ۲۶۰). حضورِ متفقین در اراک، مرگِ برخی ساکنینِ شهر را به دنبال داشته است: «… [در ۲۹ خرداد۱۳۲۳ خورشیدی] جمعی از سربازانِ هندی در کرهرود به منزلِ شخصی تهاجم نموده در ضمنِ زدوخورد صاحب خانه کشته شد سیدرحیم مرزیجرانی، محمدحسین نامی در تیرماه زیر ماشین رفتند. کم تر هفته ای است که چند نفر قربانی سربازان متفق نگردد…» (همان، ۲۶۱). تصادفِ شهروندانِ اراکی با کامیون ها و اتومبیل های متفقین که در شهر تردد می کردند از دیگر حوادثِ این روزهای آشفته است. اخبارِ زیادی در جریدۀ نامۀ اراک در این باره درج شده است: «روز ۲۲ شهریور ساعت ۱۰ صبح آمنه نام دختر غلامرضا هنگام عبور در خیابانِ عباس آباد ماشین شماره ۴ کاموا که شماره ۱۵ روسی داشته او را زیر گرفته و استخوانِ سرِ ناحیۀ راستِ پیشانی خرد شده فوراً به بهداری اراک حمل می شود و تا ساعت ۱۶ و نیم تحتِ معالجه بوده و سپس فوت می نماید. پس از تشریفاتِ قانونی اجازۀ دفن صادر و به خاک سپرده می شود. ما انتظار داریم جناب آقای بیات نمایندۀ محترمِ اراک در تغییرِ مسیرِ اتوموبیل ها از داخلِ شهر اقدامِ جدّی نمایند که نظیرِ این گونه وقایع تکرار نشود.» (نامه اراک، شماره ۱۰۱۱، دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۲۳، ۲).
پس از حوادثِ پیش آمده، اعلانی بدین شرح برای پیشگیری از اتفاقاتِ بعدی منتشر می شود: «جناب آقای ماژور لدبیتر، افسر عالی مقام ارتباط نیروی بریتانیا در اراک، اتوموبیل هایی که همه روزه به طورِ عبوری از اراک به سمتِ تهران عبور می نمایند و به وسیلۀ اطفالِ بی اطلاع و شوفرهای کم تجربه رانده می شود با حداکثرِ سرعت که شایستۀ خیابان های شهر نیست، اهالی این شهر را زیر گرفته و بدونِ هیچ گونه بازپرس و کیفر فرار می نمایند. چون به حسنِ نیّتِ شما و سایرِ افسرانِ عالی رتبه بریتانیای کبیرِ مقیمِ اراک اطمینان داریم، خواهش می کنیم به نامِ عواطف و احساساتِ بشری دستور فرمائید با ایجادِ مانع در خیابان ها و با وسـایلِ دیگر از سـرعتِ حرکتِ اتـومـوبیل ها بکاهند و نگذارند همنوعانِ ما قربانی کم تجربه گی چندین شوفرِ بی اطلاع بشوند.» (همان، شماره ۱۰۰۴، دوشنبه ۲ امرداد ۱۳۲۳، ۴).
گویا چندان اهتمامی به این اعلان نمی شود و همچنان حوادثِ بعدی در راه اند.
در خبرِ دیگری: «ساعت ۸ صبح روز سه شنبه ۱۲ دی کرم فرزند علی بابا ۳۲ ساله ساکنِ خان آباد در دو کیلومتری اراک (دو راهۀ کرهرود و ملایر) در حینِ عبور به اتوموبیلِ نیروی انگلیس که رانندۀ آن سربازِ هندی بوده تصادف و در نتیجه استخوانِ جمجمه و رانِ راستِ او می شکند. همان راننده مجروح را به بیمارستانِ انگلیسی ها برده و سپس به بیمارستانِ اراک حمل می نماید و بعد از سه ربع ساعت در بیمارستان فوت می کند. پس از انجامِ تشریفاتِ قانونی او را به خاک می سپارند.» (همان، شماره ۱۰۲۷، دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۲۳، ۴).
و یا: «ساعت ۸ صبح روز پنجشنبه ۲۴ اسفند سیده زهرا دختر سیدکاظم حسینی در حینِ عبور از میدانِ پهلوی [میدانِ باغ ملی یا شهدای کنونی] با یکی از کامواهای عبوری متفقین تصادف و به سختی مجروح می گردد. فوراً به بیمارستانِ اراک حمل و فعلاً تحتِ معالجه است.» (همان، شماره ۱۰۳۷، دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۲۳، ۴).
در خبری دیگر، درشکه ای دچارِ حادثه می شود: «دیروز یک اتوموبیلِ باری آمریکایی در حینِ عبور، درشکۀ شمارۀ ۳۳ را زیر گرفته و یکی از اسب های او دفعتاً مرده و در حدود ۳۵۰۰۰ ریال به درشکه خسارت وارد شده به قرارِ اطلاع افسرِ آمریکایی که برای بررسی به این قضیه مأمور بوده گفته است که خسارتِ وارده را پرداخت و راننده را تحتِ تعقیب قرار دهد.» (همان، شماره ۱۰۲۶، دو شنبه ۱۱ دی ۱۳۲۳، ۴).
حاج قربان ابراهیمی تبار هنرمندی که در نواختنِ کمانچه، تار و سه تار در اراک شهره بود و دسته ای روحوضی را در اراک اداره می کرد، یکی دیگر از قربانی های بی گناه حضورِ متفقین بود: «…زمانی که اراک به اشغالِ متفقین درآمد، چند سربازِ هندی او را به خارج از شهر دعوت کردند و در مستی ناجوانمردانه به قتلش رساندند…» (دنبالۀ تاریخ اجتماعی اراک و برخی موضوعات فرهنگی هنری، ۲۱۸).
در چنین شرایطی، برخی اختلافاتِ داخلی نیز شرایطِ سختی را برای مردم پیش آورده بود. کم آبی یکی از مشکلاتِ شهر بوده است: «تلگرافِ شهری. روزنامۀ اراک، رونوشت فرمانداری، رونوشت شهرداری، رونوشت شهربانی، رونوشت تاون ماژور فرماندهی نیروی متفقینِ پادگانِ اراک، رونوشت آقای سالارحشمت. ای مصادرِ امور! ای بزرگانِ شهر! مدتی است فریادِ العطش را به گوشِ همۀ شما رسانیده و هنـــوز تشنه ایم. آبی که آقای سالارحشمت بیات به مردم اعطا کردند آقا روحی به نامِ متفقین با کمکِ دو سربازِ هندی و در نتیجه باعث شد که دو نفر به خاطرِ آب چاقو خورده سخت مجروح گردیدند. آقا روحی در این حال می خندید و در جوابِ تشنگان که برای گرفتن آب اجتماع کرده بودند گفت دو نیروی آمریکایی می فرستم همه تان را با مسلسل بکشند. ما متفقین را خوب شناخته ایم. هرگز تعدّی، زورگویی و غارت و اجحاف به زیردستان را از آن ها مشاهده نکرده ایم. هیچ گاه ندیده ایم با زور و سرنیزه و مسلسل مالِ کسی را ببرند. آن ها خود طرفدارِ عدالت هستند و همیشه خیرِ آن ها به ما رسیده، اعانۀ ذغال و غلۀ آن ها در سالِ گذشته نسبت به فقرا فراموش شدنی نیست و آقا روحی چرا باید برای استفادۀ شخصی ملّت را نسبت به آن ها به وسیلۀ تهمتِ بیجا بدبین نماید. از مقاماتِ عالی تقاضای رسیدگی و رسانیدنِ آب داریم. سیدباقر سمواتی، ابراهیم میرمؤمنی، محمد ابن جلال، اسد عالم زاده، محمدعلی حاجیان، عبدالله بهرامی، مرتضی هزاوه ای، یحیی میرعبدالحقی، شیرزاد، صادق غیاثی، محمدصادق مهاجرانی، حسین حاتمی، ابوالقاسم هاشمی، محمد آذری، غلامرضا عمرانی، حسن مرندی، عباس مؤمنی، محمدعلی باقری، رضا جلالی، علی اصغر آذری، تقی مصلحی، سیدعلی اکبر مهاجرانی، عطاءالله صادقیان، عباس آزادگان، اسمعیل مصلحی، محمود هزاوه.» (نامه اراک، شماره ۱۰۰۲، دوشنبه ۱۹ تیر ۱۳۲۳، ۴).
برخی اقداماتِ میهنی در مخالفت با حضورِ متفقین نیز در شهر جریان داشته است: «قتل به دستِ سربازانِ هندی: ساعت ۶ صبحِ روزِ ۵/۷/۱۳۲۴ ماژور جاکارنیک افسرِ هندیِ نیرویِ انگلیس به کلانتری اطلاع داده که شبِ گذشته در ۵ کیلومتریِ اراک طرفِ جادۀ ملایر سه نفر مشغولِ قطعِ سیم هایِ تلفن بودند. سربازانِ هندی مراقبِ سیم ها رسیده با اسلحۀ کمری و مسلسل به طرفِ آن ها شلیک در نتیجه یک نفر مقتول و یک نفر زخمی و نفرِ دیگر با شخصِ تیر خورده فرار نموده اند. فوراً به دادسرایِ اراک مراتب اعلام و آقای اسپهبدی بازپرس و سرکار سرهنگ پرتو فرماندارِ نظامی و سرهنگ ۲ زندپور دادستانِ فرماندار نظامی و استوار فریدونی نمایندۀ ژاندارمری و معظمی رئیسِ کلانتری و ملک پور پزشکِ بهداری به محلِ وقوعِ قتل که محاذی کرهرود بود حرکت پس از معاینۀ جنازه و تنظیمِ صورت مجلس چون مقتول شناخته نشد، اجازۀ دفن صادر و بازپرس قرارِ عدمِ صلاحیت صادر و پرونده به فرمانداریِ نظامی ارجاع گردید. اینک اطلاعاتِ ما در هویتِ مقتول: به قرارِ اطلاع، مقتول حسن رشیدی ساکنِ دروازه حاج علینقی کوچۀ احتشام نظام بوده که تا چندی پیش دکانِ بقالی داشته و اخیراً دکانِ خود را فروخته…» (همان، شمارۀ ۱۰۶۳، ۹ مهر ۱۳۲۴، ۴).
به نظر می رسد در آن زمان، آتش سوزی در ایستگاه سمنگان نیز اقدامِ دیگری به منظورِ خرابکاری بوده باشد: «روز ۲۳ مرداد ساعتِ شش صبح در کیلومتر ۳۲۹ بینِ ایستگاه سمنگان و اراک ۲۷ واگنِ موادِ محترقه طعمۀ حریق واقع گردید و تا ساعتِ ۱۶ ادامه داشت. شعلۀ این آتش سوزی به حدّی بود که از ۷ کیلومتری دود و شعلۀ آن در شهر کاملاً پدیدار بود. داداش نوری کارمندِ ناحیۀ جنوب که رئیسِ قطار بوده به کلی سوخته و روزِ ۲۶ جسدِ او را از لای ترمز و شاسیِ مخزن سوخته شده پیدا کرده اند. پس از تشریفاتِ قانونی برحسبِ تقاضای کارمندان حرکتِ جسد به ایستگاه اراک حمل و تشییع جنازۀ او به طورِ شایسته به عمل آمد و دفن گردید. برای حمایتِ بازماندگانِ او ناحیۀ راه آهنی اراک وجوهی جمع آوری و به ناحیۀ جنوب فرستاده اند که به بازماندگانِ او داده شود و ناحیۀ جنوب نیز برای کمک به فامیلِ او همین عمل را در آن جا انجام داده است.» (همان، شمارۀ ۱۰۰۸، ۳۰ مرداد ۱۳۲۳، ۴).

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.