خانه » جدیدترین » اراک در دورانِ جنگ جهانی دوم/بخش اول

اراک در دورانِ جنگ جهانی دوم/بخش اول

سه شنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱ شماره ۱۵۵۹

یوسف نیک فام، نویسنده و پژوهشگر

ورودِ متفقین به اراک
با وقوعِ جنگِ جهانیِ دوم، ایران اگرچه در جبهۀ یکی از طرف هایِ درگیر قرار نمی گیرد و حتی اعلامِ بی طرفی نیـــز می کند، اما با این حال، شعله هایِ ویرانگرِ جنگ، در کشورِ ما نیز زبانه می کشد و چنگالِ بی رحمِ اشغال گران بر گلویِ مردمِ ایران فشار آورده و راهِ تنفس آنان را مسدود می کند.
جنگِ دومِ جهانی در سپتامبرِ ۱۹۳۹ (شهریور ۱۳۱۸ خورشیدی)، با اعلانِ جنگِ کشورهای فرانسه و انگلیس به آلمان آغاز شد.
در سحرگاه روزِ سومِ شهریورِ ۱۳۲۰ ایران از طرفِ شمال و جنوب موردِ تجاوزِ ارتشِ کشورهای روس و انگلیس قرار می گیرد و بارِ دیگر مانندِ جنگِ جهانی اول، علی رغمِ بی طرفی به اشغالِ نیروهای خارجی درمی آید.
یکی از شهرهایی که موردِ اشغالِ نیروهایِ نظامیِ متفقین (روس، انگلیس، آمریکا و فرانسه) درمی آید، اراک است. اراک نیز مانندِ اغلب شهرهایِ اشغــالی دچارِ هرج و مرج و نابسامانی هایی در زندگیِ مردم می شود.
زنده یاد ابراهیم دهگان، نویسنده و تاریخ نگارِ اراک دربارۀ ورودِ نیروهایِ انگلیسی و چگونگیِ اشغالِ اراک در شهریورِ ۱۳۲۰ خورشیدی می نویسد: «…۲۰ شهریور [۱۳۲۰ خورشیدی]: چه خبر بود که رنگ ها همه پریده، مردم منتظر حوادث غیرمترقبی بودند. حوالی غروب به یکی از آشنایان که دارای رادیو بود برخورده و به منزل او رفتم. سوئیچ رادیو باز شد. خبر بمباران ده پانزده شهر از شهرهای مرزی ایران شنیده شد. در حین مراجعت می دیدم که پاها قدرت راه رفتن نداشت. رنگ هــا پریده و زانوها سست شد. نمی شد با آن ها حرف زد. ۲۵ شهریور: در این دو سه روزه دسته به دسته به طرف دهات فرار می کردند. یکی از خانم های معلّم از الاغ افتاد و پهلویش شکست. به اتاق رئیس فرهنگ رفتم. به کسانی که فرار می کردند بد می گفت. شرحی در خطرات فرار و مزایای استقرار بیان می کرد. خیلی خوشم آمد که کارها را در جریان خود نگه می داشت. روز ۲۴ شهریور: در گوشه ای از میدان پهلوی در مطب آقای دکتر ملک (جایی که دفتر شماره ۶ قرار گرفته) تماشا می کردم که قوای جنوبی متفقین از اراک به تهران می رفتند با نظم و دیسیپلین به اطراف خـود نگـاه نمی کردند، با کسی کار نداشتند. خوب ثابت می کردند که به گفتۀ سیاستمدار فقید می آیند و خواهند رفت. ۲۵ شهریور: خبر استعفای شاه فقید و واردات این ایّام پی در پی به ارعاب مردم می افزود. خبر صلح رسید تا اندازه ای مردم از حالت تحیّر بیرون شدند. سر ظهر بود که به اتاق رئیس فرهنگ رفتم. مژدۀ صلح را رسانده همه خوشحال شدند. در ۲۰ مهر این سال یکی از جوانان با ذوق عراق [اراک]، عراقی زاده {[۱] .«…به احتمال قریب به یقین، سیدجمال­الدین عراقی­زاده را می­توان اولین داستان­نویس اراکی متأثر از نهضت ادبی ایران پس از مشروطه دانست…سید جمال­الدین عراقی­زاده فرزند حاج آقا اسماعیل عراقی در سال ۱۲۹۷ شمسی متولد شد و در مهرماه ۱۳۲۰ درگذشت. پدرش از دورۀ پنجم تا یازدهم، نمایندۀ مردم اراک در مجلس شورای ملی بوده است…در سال ۱۳۱۹ شمسی به دانشکدۀ افسری وارد شده و در شهریور ماه ۱۳۲۰ با درجۀ ستوان سومی در تهران شروع به خدمت کرد. او در زمان اشغال تهران توسط قوای روس و انگلیس و با توجه به خلق­وخوی وطن­دوستی و ملی­گرایی، در شبی حدود ساعت ۲۳، هنگام عبور از خیابان سیروس به ضربه گلولۀ نیروهای اشغالگر به شهادت رسید…» [اراک­نامه، ۵۶- ۵۸٫[} مورد اصابت گلوله و فوراً درگذشت. هر روز سطح قیمت ارزاق بالا و مردم از کمی ارزاق در ناله و فغان روزی هم رو به خانۀ شکرایی تهاجم نموده و آن جا را تهدید به غارت می کردند… اوایل تیرماه بود که عده ای از لهستانی ها را به عراق وارد کرده همه غم زده و گردآلود زن و کودک در کنار راه آهن پراکنده بودند. برای تأمین خرج آنان اعانه جمع می کردند… از نیمۀ مهرماه بر اثر کمبود غله نان جیره بندی گردید… اواسط ۱۳۲۱ بود که قوای انگلیسی نبی زاده یــا ناظم الرعایا را گرفته به صورت خفیف منتقل به اهواز نمودند. او را در همان جا انداخته تا از گرسنگی و تشنگی و بی پرستاری درگذشت…کسی را در جاپلق راه نمی داد بر همه حکومت می کرد. عده ای مخالف شدند تا انگلیسی ها آمدند مورد سعایت واقع شد. گفتند از سران ستون پنجم است. او را گرفته به خوزستان بردند. می گفتند نبی زاده به سران توده ای پول می دهد، به نمایندگان آلمانی کمک می کند. از این سری، او را گرفتند پیراهن سفید به تنش کرده و در کوچه ها گرداندند و به خوزستان فرستادند و به گوشه ای انداختند بی آب و نان ماند که ماند و چند روزی لذت شکنجه را کشید. من در این حین به یاد تنور عبدالملک زیات افتادم تا به روز ۷ مرداد ۲۱ جهان را بدرود گفت و پا از صحنۀ جهان بیرون کشید…» (کارنامه یا دو بخش دیگر از تاریخ اراک، ۲۵۴- ۲۵۸).
.«…به احتمال قریب به یقین، سیدجمال الدین عراقی زاده را می توان اولین داستان نویس اراکی متأثر از نهضت ادبی ایران پس از مشروطه دانست…سید جمال-الدین عراقی زاده فرزند حاج آقا اسماعیل عراقی در سال ۱۲۹۷ شمسی متولد شد و در مهرماه ۱۳۲۰ درگذشت. پدرش از دورۀ پنجم تا یازدهم، نمایندۀ مردم اراک در مجلس شورای ملی بوده است…در سال ۱۳۱۹ شمسی به دانشکدۀ افسری وارد شده و در شهریور ماه ۱۳۲۰ با درجۀ ستوان سومی در تهران شروع به خدمت کرد. او در زمان اشغال تهران توسط قوای روس و انگلیس و با توجه به خلق وخوی وطن دوستی و ملی گرایی، در شبی حدود ساعت ۲۳، هنگام عبور از خیابان سیروس به ضربه گلولۀ نیروهای اشغالگر به شهادت رسید…» [اراک نامه، ۵۶- ۵۸٫[

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.