شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹ شماره ۱۲۵۲
وقایع استان به سهم و وظایف نادیده گرفته شده مردم و حوزه علوم انسانی برای مقابله با بحران کرونا می پردازد
کشتی سوراخ
– مردم هنوز راه دیگری برای زندگی در شرایط بحران پیدا نکردهاند، آنها هم از بیماری میترسند و هم از تنهایی
– کرونا جامعه را به تعلیق در آورده است، این یعنی زندگی ما دچار اختلال اساسی شده است و میتواند به چالشهای بزرگتری هم منتهی شود
– کرونا به ما آموخت،باید درک جدیدی از روابط انسانی داشته باشیم
– قطبی کردن مساله بین آدمهای خوب در قرنطینه و آدمهای بیمبالات بیرون از قرنطینه، مشکلی را حل نمیکند، جامعه تنوع و تکثری را در بطن خودش دارد که نیازمند استدلالها و مستندات بسیاری برای قانع کردن مردم و اقشار مختلف برای کمک به حل بحران مساله است
– حکم دادن به یک راه حل ساده مبنی بر اینکه در خانه بمانید، در عمل امکان پذیر نیست، لذا ما باید قاعده وسیعتری را اجرا کنیم که بتوانیم جامعه را در شرایط بحران به پیش ببریم
– سهم ما اصحاب علوم انسانی، انتخاب شیوههای زندگی متناسب با شرایط بحرانی و خطرآفرین امروزی و قانع کردن مردم برای زیستن به شیوه جدید است
– اصحاب علوم انسانی بـــاید سبک زندگی جدیدی برای این بحرانها تعریف کنند
– در کشتی جامعه، هیچ کس حق ندارد جای خودش را سوراخ کند، زیرا همه با هم غرق خواهیم شد
کوروش دیباج
خیابان ها همچون گذشته شلوغ و پر تردد نیست ولی این شلوغی حاکی از آن است که مردم کم کم مجدد به شرایط عادی زندگی خود در حال برگشت هستند، هر چند از هراس کرونا و ابتلا به آن رهایی پیدا نکرده اند، ولی دیگر حاضر نیستند به شرایط ملال آور و کسل کننده دوران قرنطینه برگردند، دولت مدعی است که وضعیت کرونا در کشور نسبت به سایر کشورهای اروپایی بهتر و کنترل کننده است و در حال پیاده کردن سیاست های اجرایی برای فاصله گذاری هوشمند است، ولی عده ای منتقد این تصمیم گیری دولت هستند و همچنان بر این موضوع پافشاری می کنند که باید قرنطینه همچون هفته های گذشته اجرا شود، از طرفی صحبت هایی از سوی کادر درمان وزارت بهداشت و سازمان بهداشت جهانی مطرح است که حالا حالاها کرونا مهمان جهان است و قصد رفتن ندارد این خبرها باعث شده که مردم با یک سردرگمی مواجه شوند، چه کنند؟ دیگر تحمل ماندن در خانه را نداشته و یا بهتر بگوییم شرایط معیشتی آنان اجازه بیشتر ماندن در خانه را نمی دهد، از این رو وقایع استان در روزهای پیش رو به بررسی سهم حوزه ها و گروه های مختلف جامعه برای مقابله با بحران کرونا می پردازد، شاید گزارش های آتی برای برخی از فعالان مدنی، اجتماعی، فرهنگی و…استان خوش نیاید ولی وقایع استان حداقل به عنوان یک رسانه مستقل به دنبال طرح یک پرسش است که شما به عنوان متولیان، سیاستگذاران، فعالان و اثرگذاران برای مهار این بحران در استان خود چه کرده اید و چه وظایفی داشته که به آن عمل نکرده و یا درست اجرا نکرده اید؟به همین خاطر اولین پرسش را از خود مردم شروع کرده که سهم آنان برای مقابله با بحران کرونا چیست؟ جبار رحمانی، جامعه شناس و عضو پژوهشکده مطالعات فرهنگی در مصاحبه ذیل به این پرسش به درستی پاسخ داده و در کنار آن به سهم علوم انسانی برای مقابله با بحران پرداخته است.
رحمانی معتقد است: مردم هنوز راه دیگری برای زندگی در شرایط بحران پیدا نکردهاند، آنها هم از بیماری میترسند و هم از تنهایی، وقتی بیماری را جلوی چشمشان نمیبینند و تنهایی هم ذهنشان را آشفته کرده، باز به همان الگوهای رایج و قبلی از زندگی برمیگردند و مهمانی، خرید و… را دارند.
وی تصریح کرد: ویروس کرونا این روزها به جان جامعه بشری افتاده است. این ویروس به اشکال مختلف جامعه را دچار بحران کرده است: از یک سو عدهای محتاج وسایل بهداشتی اولیه برای پیشگیری هستند و از سوی دیگر عدهای در بیمارستانها محتاج دارو و درمان هستند. عده زیادی از مردم هم باید تحت مراقبت و قرنطینه باشند. در این میان مردمانی هستند که به دلیل موقعیت شغلی و شرایط معیشتی مجبورند بیرون باشند، بالاخص کارگران روزمزد و کسانی که نان شب شان با کار روزانهشان پیوند خورده است.
رحمانی ادامه داد: دقیقا ویژگی ویروس کرونا در همین اختلال در بنیانهای حیات جامعه است. کرونا جامعه را به تعلیق در آورده است، این یعنی زندگی ما دچار اختلال اساسی شده است و میتواند به چالشهای بزرگتری هم منتهی شود. اگر در کنار این مسائل، ناکارآمدی مدیریتی و سوءاستفادههای گروهی و شخصی را هم اضافه کنیم، یعنی کسانی که در مقام مدیر و مسئول، موقعیتهای انسانی و روابط آنها را تخریب میکنند یا به واسطه منفعتطلبیشان از طریق احتکار و گرانفروشی جان مردم را بهانه سودجویی قرار میدهند، خواهیم دید اوضاع دشواری پیش روی جامعه انسانی چه در سطح کشوری و چه در سطح جهانی قرار گرفته است. این در حالی است مواجهه با چنین بحرانهای فراگیر، اصولا یک امر فردی نیست، به عبارت دیگر بشر به تنهایی و به طور انفرادی نمیتواند از چنین بلاهای بزرگی خودش را نجات بدهد، زیرا اصولا زندگی در جامعه و از طریق جامعه امکانپذیر است و معنا پیدا میکند.
این جامعه شناس گفت: به همین دلیل تداوم جامعه لازمه اصلی نجات بشر از این بحرانهاست. در چنین بستری از زندگی انسانی، باید پرسید این تناقض میان موقعیتی که جامعه در تهدید ویروس کرونا و ویروس پلیدیهای انسانی (در مقام مدیریت غلط یا سواستفاده از بحران) قرار گرفته است، چگونه خودمان را نجات بدهیم، در حالیکه لازمه این کار آنست که جامعه ما پایدار بماند.
وی ادامه داد: با توجه به موارد مطرح شده این پرسش مطرح است، در این وضعیت بغرنج، سهم هرکس چیست؟ چگونه باید سهم خویش را ایفا کنیم که هم خودمان و هم جامعهمان سلامت بمانیم. پاسخ به این سوال مستلزم درک ما از جامعه است، اینکه جامعه چگونه شکل گرفته است و چگونه تداوم پیدا میکند و مهمتر از همه پاسخ به این پرسش است که حال در شرایط بحرانی باید چگونه زندگی کرد؟
رحمانی تاکید کرد:جامعه محصول تقسیم کار انسانهاست، هر کس نقشی دارد و در این نظام نقشها، آدمها میتوانند نیازهایشان را رفع کنند. بر این اساس جامعه انسانی، بر مبنای روابط انسانها و بیش از هرچیز بر مبنای یاریگری میان انسانها شکل میگیرد و تداوم پیدا میکند. جامعه حاصل پیوندهای متقابل انسانها برای رفع نیازهای فردی و جمعیشان است. زیرا انسانها وقتی در شبکهای از تعاملات متقابل قرار میگیرند، به یک جمع تبدیل میشوند و انسانها در جمع، تواناییشان خیلی بیشتر از زمانی است که تنها و منفرد هستند. از این طریق است که انسان توانسته امکان بقای خودش و توسعه جامعه انسانی را فراهم کند. برای همین است که نیروی جامعه خیلی بیش از سرجمع نیروی افرادش است. این نیروی جامعه است که به انسان امکان پیشرفت و بقا و حل بحرانهای بزرگ را داده است. این جامعه شناس اظهار کرد: نکته اصلی بحث حاضر آن است که ما انسانها بدون کمک به هم نمیتوانیم بمانیم، این کمک میتواند در مقام خودیاری (کمک گرفتن از دیگری برای رفع نیاز خودمان) دگریاری (کمک کردن ما به دیگران برای انجام کارشان و رفع نیازشان) و همیاری (یک تلاش متقابل برای رفع نیاز همدیگر) و گونههای دیگری از یاری گری باشد. جامعه بدون این شکل از روابط یاری گری متقابل امکان وجود و تداوم ندارد. از این موضع، بهتر میتوان فهمید که چالش این روزهای ما چیست و سهم هر کس در این روزها چگونه است.
این جامعه شناس گفت: برای آنکه بتوانیم سهم شخصی خودمان را به عنوان یک عضو جامعه تعریف کنیم، باید قبل از هرچیز بدانیم مسئولیت ما در قبال خود و جامعه ما چیست. زیرا ما نمیتوانیم به شیوه انسان تنهای درون یک غار، به درون آن پناه ببریم و تصور کنیم نجات خواهیم یافت. اگر جامعه (یعنی همه اعضا و روابط میان آنها) نجات پیدا نکنند، قطعا امیدی هم به نجات تک تک افراد نخواهند بود.
وی تاکید کرد: تناقض اصلی در شرایط پیش روی ما وجود دارد که هم جامعه به دلیل ویروس کرونا و ابعاد آن به تعلیق در آمده است و هم بدون یاریگری نمیتوانیم راه نجاتی داشته باشیم. مساله اصلی در عملکرد این ویروس آنست که ابتلای آدمها به کرونا و دردسرهای ناشی از آن، مستلزم ارتباطات انسانی است. به عبارت دیگر شیوع ویروس کرونا محتاج زنجیره انسانی (همان زنجیرهای که در شرایط عادی، جامعه انسانی را میسازد) است. در این میان تعارضی عمیق میان حیات جامعه (حاصل از روابط اجتماعی و تماس های بین انسانها) و حیات این ویروس شکل گرفته است. به همین دلیل مشکل اصلی به تعبیر برخی پزشکان، عدم همراهی مردم برای اجرای کمپین در خانه بمانیم، با هدف قطع زنجیره انسانی شیوع کرونا است. رحمانی ادامه داد: در این عدم همراهی بتوانیم تعریف درستی از موقعیت انسانی و مسئولیتهای اجتماعی و اخلاقی هرکس داشته باشیم، میتوانیم به شیوه بهتری با این ویروس مبارزه کنیم. این کار نیازمند آن است که هرکس در مقام انسانی سهم خودش را ایفا کند، که بتواند هم فردی و هم جمعی با این بحران مواجه شود.
این جامعه شناس در ادامه بیان کرد: اما مساله اصلی آن است که باید درک جدیدی از روابط انسانی داشت: قبلا ما در ارتباط با دیگران (با دوستان، اعضای خانواده، همکاران و جامعه و غریبهها و…) خودمان را به عنوان یک عضو جامعه (خانواده، محله، ملت و…) تعریف میکردیم. ارتباط داشتن از تماس میان فردی گرفته تا تماسهای بین گروهی و… سطوحی از روابط را ایجاد میکرد که در سطح بنیادیش ما لازم بود با دیگران تماس رو در رو و هر روزه داشته باشیم. ایده بنیادین این تماسها و روابط، همیاری و یاریگری بود، جامعه حاصل با هم بودن و برای هم بودن ما انسانهاست. اما حال که جامعه وضع بحرانی خاصی برای لزوم قطع این روابط رودر رو پیدا کرده است، چه باید کنیم؟ و چگونه سهم خودمان را ایفا کنیم؟ تعارضی که پزشکان در عدم مراعات در خانه ماندن مردم بیان میکنند، ناشی از عدم تمایل مردم برای نجات خودشان و عزیزانشان و دیگران نیست، ناشی از ابهام وضعیت موجود و عدم دانستن راه حل آن است. زیرا مردم نیاز دارند همدیگر را ببینند، آنها امکان ماندن در تنهایی را ندارند، بدون ارتباط گویی زندگی سرد و بیروح و آزاردهنده میشود. مردم میخواهند زندگی کنند، برای همین به همیان الگوهای روابط پیشین باز میگردند، در این ایام قصد دارند برای خرید بروند، قصد دارند به دیدار آشنایان بروند، برای راحتی خودشان به خانواده پدربزرگها رفتهاند که کنار هم در قرنطینه باشند. همه اینها نشان میدهد مردم هنوز راه دیگری برای زندگی در شرایط بحران پیدا نکردهاند، آنها هم از بیماری میترسند و هم از تنهایی، وقتی بیماری را جلوی چشمشان نمیبینند و تنهایی هم ذهنشان را آشفته کرده، باز به همان الگوهای رایج و قبلی از زندگی برمیگردند و مهمانی و خرید و… را دارند. آنها شکل دیگری از زندگی برای شرایط بحرانی و خاص را بلد نیستند. ما از آنها کاری را می خواهیم که راهش را بلد نیستند و به خاطر چیزی سرزنششان میکنیم که ناخواسته انجام داده اند.
رحمانی گفت: برای همین اگر بتوانیم این رابطه و الگوهای زندگی در شرایط بحران را برای خودمان و دیگران به گونه دیگری تعریف کنیم، آنگاه امکان حل مساله به شیوههای بهتری خواهند بود.
این جامعه شناس اذعان کرد: اصولا قطبی کردن مساله بین آدمهای خوب در قرنطینه و آدمهای بیمبالات بیرون از قرنطینه، مشکلی را حل نمیکند، جامعه تنوع و تکثری را در بطن خودش دارد که نیازمند استدلالها و مستندات بسیاری برای قانع کردن مردم و اقشار مختلف برای کمک به حل بحران مساله است. مساله آنست که باید عدم مراعات مردم را به شیوه دیگری برای شان صورت بندی کرد، شیوههایی که در محدوده فهم آنها و لازمههای ذهنی و روحی آنها هم قرار بگیرد، زیرا نیاز اصلی نه یک حکم اجباری، بلکه اقناع مردم برای رعایت قانون پزشکی برای قطع زنجیره شیوع است.
رحمانی ادامه داد: اینجاست که هنجارها و به عبارت بهتر مساله اخلاق و تعهدات ما به جامعه است که باید بازتعریف شود. اگر جامعه در شرایط عادی مبتنی بر روابط متقابل میان فردی و درون گروهی است، نوعی یاریگری متقابل برای جریان عادی زندگی بر آن حاکم است، حال باید جور دیگری زندگی کرد، زیرا الگوی پیشین جامعه دقیقا همان چیزی است که بیماری مرگبار کرونا را تداوم و توسعه خواهند داد. باید الگوی جدیدی از زندگی اجتماعی را تعریف کرد. به همین دلیل باید یاریگری به عنوان قاعده بنیادین جامعه، نه بر مبنای تعامل هر روزمره مستقیم و غیرمستقیم، بلکه بر مبنای تعهد مراقبتی نسبت به هم باید بازتعریف شود. یاریگری را اگر بر مبنای مراقبت انسانی و تعهد بدان بازتعریف کنیم، آدمها زندگی شان را به شیوه جدیدی ادامه خواهند داد.
رحمانی گفت:من در مقام عضوی از جامعه هم باید مراقب خودم باشم، هم مراقب دیگران. اما این مراقبت باید در سه سطح و شیوه رخ دهد، خودیاری مراقبتی (من در خانه و جامعه در ایجاد روابط درست بهداشتی با دیگران، باید مراقب خودم باشم)، دگریاری مراقبتی (من در خانه و جامعه به دیگران کمک کنم مراقب خودشان باشند، و حتی از آنها مراقبت کنم؛ این کار هم از طریق رفتارهای ایجابی است و هم از طریق رفتارهای سلبی، یعنی مانع رفتارهای غلط آنها – حتی عزیزان من – بشوم) و در نهایت، همیاری مراقبتی (کمک متقابل ما به هم برای مراقبت متقابل و همزمان از همدیگر).
رحمانی تاکید کرد: ما چارهای نداریم جز آنکه منطق کنشها و رفتارهای خودمان را بر مبنای مراقبت و تعهد اخلاقی بدان تعریف کنیم. یعنی با هر کس (در درون خانه با اعضای خانواده، در بیرون با همکاران و آشنایان، در سطح جامعه و محل کار، با غریبهها و انسانهای بیگانه) در هر سطح ارتباط داریم، این ارتباط باید برای مراقبت باشد، مراقبت از خودمان، نزدیکانمان، آشنایان، بیگانهها و هر انسان دیگری. زیرا در شرایط بحرانی ویروس کرونا، جامعه نیازمند نوع جدیدی از کنشگری و تعامل است، دید و بازدید و شیوه زندگی روزمره رایج، الگوهایی است که در صورت تداوم میتواند هستی جامعه و جان ما را به خطر بیاندازد. حکم دادن به یک راه حل ساده مبنی بر اینکه در خانه بمانید، در عمل امکان پذیر نیست، زیرا بسیارند کسانی که حسب شغلشان باید در بیرون باشند (پلیس، نیروهای بهداشتی و پزشکی، راهدارها، کارگران کارخانهها، فروشگاهها و نیروهای خدمات و نظافت شهر و…)، لذا ما باید قاعدهای وسیعتری را اجرا کنیم که بتوانیم جامعه در شرایط بحران را به پیش ببریم. این قاعده جدید، زندگی بر مبنای اخلاق مراقبتی و یاری گری مراقبتی است. اما این شیوه جدید زندگی، مستلزم اقناع مردم است.
رحمانی بیان کرد: اقناع مردم برای تعامل و کنشگری بر مبنای مراقبت و تعهد اخلاقی به اینکار، راه حل اصلی در موقعیت بحرانی است. اخلاق و یاریگری مراقبتی به عنوان مبنای جامعه بحرانی، نوعی الزام به اجرا را در بطن خودش دارد، زیرا میدانیم اگر اجرا نکنیم، ما در بیماری و حتی مرگز خودمان، عزیزانمان و دیگران و غریبهها سهیم هستیم. هر انسان عادیای تمام تلاشش این خواهد بود که دچار این عذاب وجدان نشود. ما به عنوان اعضای جامعه بحران زده، باید بفهمیم هرگونه کوتاهی در مراقبت از خویشتن و دیگران، در نهایت به خطر انداختن زندگی خودمان و دیگران است، لذا نوعی بیاخلاقی و گناهکار بودن را در بطن خود دارد. از سوی دیگر با اقناع مردم برای تعاملات مبتنی بر مراقبت در هر موقعیتی که هستند (چه یک خانه دار، چه یک نگهبان، چه یک پلیس، چه یک پزشک) زندگی جامعه را در حداقل ضرورتهایش در شرایط بحرانی نیــز داریم و آدم ها هستند و تعامل میکنند اما بر مبنای مراقبت. ایفای نقش مراقبتی در عین تداوم و حفظ جامعه، به ما نیروی روحی و روانی کافی ناشی از رضایت کنشگری اخلاقی خواهند بخشید و همین نیرو میتواند شادابی زندگی ما را تامین کند. در شرایطی که پزشکان مراقب بیماران هستند، سایر اعضای جامعه باید مراقب جامعه باشند. اگر جامعه نیرومند و سلامت باشد، نه تنها پزشکان موفقتر خواهند بود، بلکه زودتر و بهتر از این بحران بزرگ رهایی خواهیم یافت. ما باید به کمک هم با این بیماری بزرگ مقابله کنیم: با یاریگری مبتنی بر مراقبت.باید مراقب خودمان،عزیزانمان، همشهریهایمان، هم وطنان مان و هر انسان دیگری باشیم.
این جامعه شناس گفت:تعهد به الگوی جامعه مبتنی بر یاریگری مراقبت محور، میتواند بیانگر الگوی بنیادین رابطه و یاریگری برای جامعه در بحران و در خطر باشد. سهم هر کدام از ما آنست که هرکجا هستیم، هرکاری میکنیم برای مراقبت از خودمان و دیگران باشد. هرگونه تخطی از این اخلاق و تعهد مراقبت، میتواند به بهای جان ما و عزیزانمان و دیگران تمام شود. نکته مهم به هم پیوستگی این سطح سه گانه است، آنها در هم و وابسته به هم هستند، حفظ جان من و عزیزان من، منوط است به حفظ جان دیگران و بالعکس. اینها از هم جدا نیستند، در کشتی جامعه، هیچ کس حق ندارد جای خودش را سوراخ کند، زیرا همه با هم غرق خواهیم شد. به همین دلیل در واقع خودیاری، همیاری و دگریاری، در عین حال یکی هستند و در یک واحد به طور همزمان متجلی میشوند. من اگر مراقب خودم باشد، یک خطر از جامعه کاستهام و اگر مراقب دیگران باشم، مانع سوراخ شدن کشی توسط خطاهای دیگران خواهم شد. در نتیجه مراقبت یاریگرانه راه نجات وضع موجود ما محسوب میشود. همراهی مردم با این قواعد جدید جامعه بحران زده، مستلزم اقناع آنهاست. در این اقناع همه متخصصان بالاخص اصحاب علوم انسانی سهم به سزایی دارند. باید سبک زندگی جدیدی برای این بحرانها تعریف شوند و مردم هم نسبت به آنها اقناع شوند. پزشکان سهم خودشان در مراقبت از بیماران را انجام میدهند، اصحاب علوم انسانی باید سهم خودشان را در مراقبت از جامعه ایفا کنند. حال در این شرایط بحرانی، طبیبان جامعه باید به کمک آن بیایند. بدون جامعه ما قطعا شکست میخوریم. ولی جامعه هم بدون یاریگریهای مراقبتی ما نمیتواند سرپا باشد.
این جامعه شناس تاکید کرد: اصحاب علوم انسانی باید این قاعده جدید را برای اقشار مختلف حسب فرهنگ زمینهای آنها و شرایط زندگی شان تعریف کنند. باید با زبان جامعه با آن صحبت کرد و این هنری است که اصحاب علوم انسانی آموختهاند و باید بدان کوشید. سهم ما اصحاب علوم انسانی، انتخاب شیوههای زندگی متناسب با شرایط بحرانی و خطرآفرین امروزی و قانع کردن مردم برای زیستن به شیوه جدید است: زندگی بر مبنای اخلاق یاری گرانه مراقبتی، مراقبت از خود، عزیزان و دیگران، و البته این مراقبتها منفک از هم نیستند، بلکه همزمان و توامان هستند.