یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ شماره ۵۷۹
وقایع استان:
این روزها تب کتاب و کتابخوانی داغ است. به بهانه نمایشگاه کتاب تهران هم که شده هر رسانه ای یک ستون یا بخشی را به این موضوع اختصاص داده است. البته در فضای مجازی هم خبرهایی هست. آن ها که اهل قلم هستند از حضور کتاب هایشان در غرفه ها می گویند پیشنهاد و یا کتاب می دهند؛ اما آن هایی هم که پای ثابت هر برنامه ای هستند از اسکار تا پلاسکو هم حتما رفته اند و درون یکی از غرفه ها یا زیر سایه یکی از درختان محوطه نمایشگاه نشسته اند و عکسی به یادگار انداخته و نوشته اند: من و نمایشگاه کتاب و در ادامه نوشته اند هشتگ یک کتاب بیشتر بخوانیم و از موج این روزها عقب نمانده اند. بهرحال این فرصت نصیب من هم شد و توانستم چرخی در شهر آفتاب بزنم و به غرفه های مورد علاقه ام سری بزنم؛ در میان تمام شلوغی و هیاهوی راهروها و سالن ها و نگاه های نگران، پرسان و گاه پر از شادی از پیدا کردن غرفه مورد نظر، یکی از چیزهایی که برایم جالب بود. شلوغی برخی غرفه ها بود یا صفی که جلوی یک غرفه ایجاد شده بود. پیش خود فکر می کردم چه جالب، چه نظمی برای خرید کتاب و چه اشتیاقی؟ اما کمی که جلوتر می رفتم متوجه می شدم که در آن غرفه جشن امضای کتاب است. در یکی دو غرفه جشن امضای کتاب های رمانی بود که حتی اسم نشر و نویسنده آن هم شاید به گوش آن هایی که ادبیات را جدی دنبال می کنند هم نرسیده بود و عجیب تر مخاطبانی که شاید بدون هیچ پیش زمینه ذهنی یا شناختی آنجا جمع شده اند. البته در برخی غرفه های نشرهای معتبرتر هم جشن امضای کتاب بود؛ برایم جالب بود بیشتر مخاطبان این جشن دخترهای جوان و نوجوان بودند که کتاب نویسنده محبوبشان در دستشان بود. به نام کتاب و نویسنده یکی از این جشن ها نگاه کردم. یادم افتاد که بارها در فضای مجازی بخش هایی از این کتاب را دیده ام و البته هنوز نمی دانم شعر هستند یا مینیمال یا داستان. شاید گونه ای جدید در ادبیات هستند؟ جشن امضای کتاب چند صباحی است که در کشور ما خیلی مرسوم شده است البته که این مراسم می تواند در معرفی و ترغیب به خواندن کتاب موثر باشد ولی برگزاری این جشن توسط هر نویسنده ای در هرسطحی با هر نوشته ای بیشتر آن را به یک شو تبدیل کرده است تا ذات معرفی اثر. برخی از نویسندگان و منتقدان معتقدند جشن امضای کتاب در کشور ما نمی تواند یک اتفاق فرهنگی باشد و انتقادهایی به این نوع مراسم ها دارند.
ابراهیم رها نویسنده طنزپرداز با انتقاد از مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب، در یادداشتی آورده است: «در مملکت ما، جشن امضا و امثالهم غالبا دو دلیل دارد. یکی از یکی بدتر! نخست تمایل خود مولف یا مترجم است، که کم هم نیست و حتی زیاد هم هست! پس از روش ناپسند و غلط و زشت و اکبیری و بد و… دست به دامان مخاطب شدن در فضای سایبری با لحن «تو رو خدا کتاب منو بخرین» و پس از تنزل شأن نویسنده و مترجم در حد ویزیتور درجه سوم کتاب، برای آنکه همین چندصد عدد تیراژ، یک مقدارش، بعد از کلی دست و پا زدن به فروش برود – حالا یک تمایل عجیب و غریب برای دیده شدن به شکل حضوری و رخ تو رخ و چشم تو چشم – در بعضی دوستان نویسنده در فوران است که بخشی از این حس را سعی دارند به زور هم شده در همینگونه مراسم ارضا کنند. صد البته صلاح کار خود را هر کس، خودش میداند. اما واقعیت سرجایش است و یک وجه بد و بدترکیب دارد! در این حسِ امضا دادن و با مخاطب «عزیزم گفتن و جانم شنفتن» یک خود را بازیگر سینماطور دانستن (چی شد!!) آن هم به شکل درجه چهار و پنج وجود دارد. یعنی یک عدد نویسنده یا مترجم خیلی دلش میخواسته مثل بازیگر سینما و تلویزیون، مخاطب بشناسدش و با انگشت نشانش بدهد و از او امضا بگیرد و حالا پس از جلوهفروشی در فضای سایبری (که به رغم تمام تلاشها منجر به کتابفروشی و استقبال از کتابها هم نمیشود) میآیند این حسهای قلمبهشده را اینجا درمان کنند! دلیل دوم برگزاری این قبیل مراسم از سوی ناشرین محترم مطرح میشود و از حق نگذریم توجیهاتی هم دارد. مثل اینکه به هر حال ۱۰۰-۲۰۰ تا از کتاب در همان جشن امضا به فروش میرسد و کار اصطلاحا قدری «پرزنته» میشود. اما باز هم اما دارد! آن کتابی که با تیراژ ۵۵۰ جلد چاپ میشود و باید ۲۰۰ عددش اینجوری به فروش برسد و تا سال آینده هم ۳۲۰ تا از آن در انبار بماند (این چند جلد دیگر را هم مولف یا مترجم گرفته به دخترخاله و پسرعمه و… اهدا کرده است) اساسا چرا باید چاپ شود؟»
سلمان امین داستان نویس هم در این مورد به ایسنا گفته: جشن امضا و رونمایی کتاب نمیتواند کارکردی جز کارکرد تجاری داشته باشد، اگرکتاب و کتابخوانی را امری فرهنگی بدانیم که تقابل و تضارب آرا و افکار را دربر دارد، پس دیگر این دیدار نویسنده و مخاطب چه کاری قرار است انجام دهد که نویسنده در متن انجامش نداده است؟ این دیدارها به چه کار میآید؟
اما فرشته احمدی یکی از موافقان رونمایی کتاب است و در این مورد به ایسنا گفته است: نباید مخالف برگزاری جشن امضا و رونمایی کتاب باشیم زیرا کارهایی که برای معرفی کتاب انجام میشود کم است و جشن امضا و رونمایی فارغ از شکل برگزاریشان حداقل کاری است که میشود برای معرفی اولیه کتاب انجام داد. این داستاننویس در ارزیابی مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب، گفت: کارهایی که برای معرفی و تبلیغ کتاب انجام میشود، بهقدری کم است که جشن امضا و رونمایی هرچند که به شکل سطحی برگزار میشود، از هیچی بهتر است. جشن امضای کتاب و رونمایی از آن می تواند یک فرصت برای ترویج کتابخوانی باشد از یک سو بر معرفی کتاب و نویسنده می کوشد ولی از سوی دیگر می تواند آسیب باشد زیرا ممکن است نویسنده با جمع شدن عده ای که ممکن است برخی شان از همان تینیجرهای همیشگی مجازی باشند و دنبال پز روشنفکری دچار توهم شود که کار خاصی ارائه کرده است، صد البته نباید از این مراسم بعنوان یک ظرفیت برای ناشر در بالابردن امکان فروش بیشتر کتاب چشم پوشید.
خانه » پیشنهاد سردبیر » «وقایع استان» گزارش می دهد؛ نگاهی به بازار داغ جشن های امضای کتاب/من و نویسنده، یهویی