پنجشنبه۲۳ شهریور ۹۶ شماره ۶۷۹
***
احمدرضا حجارزاده
وقایع استان
***
رضا کیانیان چند صباحی است علاوه بر پرداختن به حرفهی اصلیاش، بازیگری، در برخی دیگر از رشتههای هنری نیز فعالیتهای قابلِتوجهای را آغاز کرده است. از جمله مجسمهسازی، عکاسی و از همه مهمتر چاپ کتابهای تخصصی در حوزهی بازیگری و سینما و عکس. او تاکنون موفق به چاپ ۹ کتاب شده که آخرین کتابش (این مردمِ نازنین ـ شاملِ مجموعه قصههای کوتاه از برخوردش با مردم و هوادارانش) چنان با استقبال مواجه شد که به چاپهای مجدد هم رسید اما شاید آن کتاب تنها کتابش نباشد که خواندنش برای عموم جذاب و لذتبخش خواهد بود و خوانندگان آن را به یکدیگر توصیه میکنند.
گرچه سایر نوشتههای کیانیان، اغلب کتابهایی در حواشیِ سینما هستند که به عنوانِ کتاب آموزشی و مرجع میتوانند کمکحالِ علاقهمندان به این حوزه باشند، ولی او کتاب دیگری دارد به نام «ناصر و فردین» که دو گفتوگوی نَهچندان بلندِ کیانیان با دو چهرهی پیشکسوتِ سینمای پیش از انقلاب را در خود جای داده؛ ناصر ملکمطیعی و محمدعلی فردین. با آنکه زندهیاد فردین چند سالی است به رحمت خداوند رفته و عمرش حتا به اندازهی دیدنِ انتشار کتابِ مصاحبهاش کفاف نداد اما کاری که کیانیان کرد، خاطره و حرفهای ناگفته و مهمی را تا ابد زنده و در دسترس نگه داشت. مصاحبههای موجود در این کتابِ کمحجم میتوانند برای نسلِ گذشته و کسانی که جوانیشان را در دههی چهل و پنجاه به تماشای فیلمهای فارسیِ دوستداشتنی و خاطرهانگیز گذراندهاند، نوستالژی شیرینی باشد که علاوه بر مرور و یادآوریِ بسیاری از فیلمهای این دو ستارهی سینمــای فیلمفارسی، آنها را بــا برخـی حقایقِ پشتِ پرده و خصوصی و ناگفتهی زندگی این هنرمندان آشنا بکند.
ناصر و فردین و چند تن از دیگرستارگــانِ محبوب سینمای پیش از انقلاب، پس از سال پنجاهوهفت تا امروز ناگهان ناپدید شدند و از سینما، نَه اینکه فاصله بگیرند،که کنار گذاشته شدند، با آنکه مردم هنوز آنها را میخواستند و دوست داشتند. از میانِ آن جمعِ پراکنده، تنها ایرج قادری این اقبال را داشت تا دوباره کارگردانی و بازی بکند، ولی پاسخ به این پرسش که چــرا از این بازیگران پُرطرفـــدار دیگر استفاده نشد و همچنین یافتنِ جواب برای پرسشهایی نظیرِ اینکه بازیگرانی مانند فردین چه کسانی بودند و چگونه واردِ سینما شدند و از بازیگری چهقدر میدانستند و رازِ ماندگاری و شهرت و محبوبیتشان نزدِ مردم چه بود، همهی چیزیست که کیانیان به قصدِ کشفِ آنها، سراغِ دو تن از مهمترین هنرپیشههای آن دوره رفته و در گفتوگو با آنها به پاسخهای جامع و مناسبی رسیده است. خوشبختانه پرسش و پاسخهای دو طرف بههیچوجه تخصصی و پیچیده نیست که قشرِ خاصی را شامل شود و همین موضوع بر ارزشِ کتاب افزوده، چراکه سادگیِ پرسش و پاسخها برای شناختِ شخصیتِ نـــاصر و فــردین و پردهبرداری از رازِ غیبتِ آنها، طیفِ گستردهای از علاقهمنـــدان به کتابخوانی را در بر میگیرد و صرف اینکه کتابِ نامبرده، اثری سینمایی است، خـــواننده از خوانشِ آن سَر باز نخواهد زد. ضمن اینکه چنینکتابهایی میتوانند سَنَدهای معتبر و مهمی باشند برای آینده که یــادمان نــرود بــرای شکلگیری و حفظ و سَرِ پا ماندنِ این سینما، چه افرادی و از چه زمانی، چه مــرارتهایی را تحمـل کردند تا سینمای ما، سینما شد و ما چه بیرحمــانه آن آدمهای نــازنین را به فراموشی سپردیم.
گرچه نام و یادِ برخی از آنها در دلهای ما همیشه روشن است.کتابِ حاضر در حقیقت، آن رویِ سکهی زندگیِ این هنرمندان را عیان میکند. از گِلهها و سختیها و آرزوهایشان میگوید. از دیدگاه و نقد و نظرشان دربارهی سینمای پس از انقلاب و تلاشهایی که برای ورود به این سینما کردند و ناکام ماندهاند.کیانیان با مصاحبههای خواندنیاش در این کتاب، ابرهای تیرهی زندگی این بازیگران را از چهرهشان کنار میزند تا نیمهی پنهانِ ماه، پیش از آنکه خیلی دیر شود، از پسِ ابرها برآید و شبِ تیرهی سینماگرانِ حقیقی و نوستالژیک سینماروها را روشن بکند. در ابتدای کتاب،کیانیان دلیلِ انجامِ این گفتوگوها را در پیشگفتارِ کوتاهی با ذکرِ خاطرات و شناختِ ذهنیِ خویش از این آدمها، بیان کرده و بخصوص وقتی با غرور و افتخار از آشناییاش با شخصیتِ فرهیختهی فردین و اندکی شرم بابت تصورِ اشتباهی که دربارهی او میانِ عموم رایج بوده، از فردین حرف میزند، مخاطب بیشتر به مطالعهی کتاب ترغیب میشود و اتفاقا وقتی شروع به خواندن میکند، نمیتواند به سادگی کتاب را زمین بگذارد، چون مصاحبهها زنده، جاندار و گرم و صمیمی از کار درآمدهاند و شاید این نشان از تبحرِ دیگرِ رضا کیانیان در حرفهی روزنامهنگاری باشد.
در بخشی از پاسخ ملکمطیعی به یکی از پرسشهای کیانیان مبنی بر دلیلِ ماندگاری در خاطرههای مردم و رسیدن به موفقیت میخوانید:
این کار چارچوب و قانونِ خاصی ندارد، وگرنه همه این قانون را رعایت میکردند و موفق میشدند. من فکر میکنم با نقشهایی که بازی کردیم و وضعی که داشتیم یک مقدار به مردم نزدیکتر بودیم. مردمِ کوچه و بازار ما را میپسندیدند، چون ما زندگی مردم را روی پرده میآوردیم و قهرمانِ داستانهای خیالی مردم بودیم. در فیلمها کارهایی نمیکردیم که مورد نارضایتی آنها شود، یعنی نقشهایی را بازی میکردیم که ایدهآل مردم بود. مردم ما رویاپرداز هستند و دوست دارند با محبت و دوستداشتن زندگی بکنند و در آرزوها و افکار خودشان باشند. اینکه من در فیلم آدمِ خوب و امینِ مردم بودم، شخصیتی بود که مردم دنبالش میگشتند.