خانه » پیشنهاد سردبیر » نگاهی به رمان «دختران علیه دختران» نوشته‌ی مصطفی خرامان/چه خوب که به دنیا اومدی!

نگاهی به رمان «دختران علیه دختران» نوشته‌ی مصطفی خرامان/چه خوب که به دنیا اومدی!

دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶   شماره ۶۳۲

گرچه ادبیاتِ کودک و نوجوان مدت‌هاست از فراز به فرود رسیده و مخاطبان آن با محدودیت انتخاب در میان آثار چاپ‌شده و ایرانی مواجه‌اند اما میان همین گزینه‌های اندک برای مطالعه، گاهی کتاب‌هایی به چشم می‌خورند که نمی‌توان از آنها به ساد‌گی گذشت و اهمیت‌شان را به لحاظ سوژه و ساختار منکر شد. رمانِ «دختران علیه دختران» به قلم «مصطفا خرامان» یکی از آنهاست. خرامان سال‌هاست می‌نویسد و بیش‌تر برای نوجوانان. او حالا دیگر به سبک انحصاری خود در داستان‌نویسی دست یافته و از دغدغه‌های روزِ مخاطبانش آگاه است. در رمانِ «دختران علیه دختران»، نویسنده یک اتفاق ساده را از سه منظر روایت می‌کند که همین شیوه متفاوت در نوشتار کتاب، بر جذابیت آن افزوده. بامزه آن‌که خرامان فصل‌های سه‌گانه‌ی «دختران…» را با الهام از فیلمِ معروفِ «سرجیو لئونه» (کارگردان ایتالیایی) به شکلی وارونه نام‌گذاری کرده. شاید شوخی با عنوان فیلم «خوب، بد، زشت» و انتخاب نام‌های «زشت»،«بد»،«خوب» برای سه فصل کتاب، چندان هم به فضای داستان بی‌ربط نباشد. در فیلم نام‌برده و فضای وسترنی آن، جانیانِ هفت‌تیرکِش به جانِ هم افتاده‌اند و قصد انتقام و حذف یکدیگر را دارند و اینجا، رویا در مقام قهرمان و راوی داستان، دختر آتش‌پاره‌ و ضدپسری است که به قول مادرش، اندازه صد تا پسر آتش می‌سوزاند. رویا که فوتبالیست و هوادار فوتبالی خوبی هم هست، یک‌تنه قصد کرده روی پسرهای محله جدیدِشان را کم بکند و نشان بدهد دخترها چیزی از پسرها کم ندارند. در واقع نام کتاب اشاره‌ای است به طغیانِ رویا و در ادامه، خاله‌شبنم و دوست جدیدش نازی که بیش از شورید‌گی علیه پسرها، نسبت به وضعیت و موقعیتِ اجتماعی خود برمی‌آشوبند تا دیدگاه جامعه و انتظاراتش را نسبت به جنس زن تغییر بدهند. هرچند به نظر نمی‌رسد چندان در تحقق این امر موفق شده باشند، زیرا حتا در فصلِ «خوبِ» کتاب نیز، مادر بر مواضع سنتی خود پافشاری می‌کند و در نهایت این خاله‌شبنمِ روشن‌فکر و همیشه معترض است که باید کوله‌بارش را ببندد و با شوهرش راهیِ خارج از کشور بشود.
مهم‌ترین نقطه قوت کتاب، شرح داستانی آن و پیشبرد قصه به سبکی تازه است. رویا در واقع نماینده‌ی دختران نوجوان و مدافع حقوقِ اجتماعی زنانِ آینده نیز هست. از این‌رو خاله‌شبنم را به عنوان یک شخصیتِ موفق، الگوی خود قرار داده تا بتواند بعدها از پسِ مشکلاتِ بزرگ‌تری که پیشِ رو دارد، برآید. به خاطر آورید وقتی او می‌خواهد منظورش را به پسر همسایه برساند و توجه‌اش را جلب بکند، از ترفندهای نمایشی شبنم ـ که بازیگر تئاتر است ـ مدد می‌جوید. همچنین حاضرجوابی‌ها و شیطنت‌هاش بی‌شباهت به رفتار و گفتار شبنم نیست. انگار او به شدت تحت تاثیر خاله است.
در تکنیکِ داستان‎نویسی کتاب، خرامان ابتکار عمل جالبی به خرج داده. این‌که شروعِ هر سه فصل از یک نقطه و ماجرای مشابه آغاز می‌شود و کمی جلوتر، رخدادهای داستان تفاوت پیدا می‌کند، در نوع خود بسیار بدیع و خلاقانه است. نویسنده برای بازگویی داستان، خود را چندان درگیر تکنیک‌های پیچیده نویسندگی نکرده،که برعکس نوشتارش را مبتنی بر ساختاری ساده و سرراست پیش برده تا خواننده‌ی کتاب، بیش از آن‌که درگیر فهمِ نوشتار باشد، سرشت و سرنوشت آدم‌ها را دنبال بکند. خرامان در شخصیت‌پردازی رمانش و همین‌طور دیالوگ‌نویسی بسیار خوب عمل کرده. استفاده از بازی فوتبال برای علاقه مشترک رویا و پسرها و بیش‌تر تعصب و نقطه ضعفِ پسرها و هواداری‌شان از یک تیمِ خاص و دعوای همیشگی بر سرِ آبی و قرمز، خیلی خوب در آفرینش کاراکترها جواب داده و مخاطب را سرِ ذوق می‌آورد. دیالوگ‌نویسیِ شخصیت‌ها نیز منطبق بر شرایط و فرهنگِ روز جامعه صورت گرفته و جمله‌هایی که از دهانِ آدم‌ها بیرون می‌آید، آن‌قدر زنده و شفافند که گویی این جمله‌ها را بارها از زبانِ اطرافیان‌مان شنیده‌ایم. نکته‌ی قابل‌توجه در این میان، الفاظ و کلمه‌هایی است که خرامان در گویش شخصیت‌های نوجوان قصه و بیش‌تر از همه رویا، به کار بسته. دوست داشته یا نداشته باشیم، بچه‌های عصر جدید در دایره‌ی واژگان ادبیاتی خود،گاهی کلمه‌هایی می‌گنجانند که برای بزرگ‌ترها و نسل قدیم، مایه‌ی تعجب، خجالت و خنده است، ولی خرامان در ترفندی هوشمندانه، چنین جمله و کلمه‌هایی را فقط در دو روایتِ اول با عناوین «زشت» و «بد» واردِ متن و دیالوگ‌ها کرده تا طعنه و تاکیدی باشد بر زشت و ناپسندبودنِ کاربردِ آنها.«اوشگول فرنگی»،«گاگول»،«تاب داره مُخش»،«عکسم خدا بود» و «جینگول بلا»، برخی از عبارت‌هایی‌اند که در این دو فصل به کار می‌روند اما در فصلِ پایانی ـ خوب ـ حتا یک بار هم با چنین کلمه‌هایی برخورد نمی‌کنید. البته نویسنده در این مرزبندی میانِ خوبی و بدی، فقط به زبان و گفتار اکتفا نمی‌کند، بلکه در رفتار بچه‌ها، شیطنت‌های اخلاقی، ضداجتماعی و ناخوشایندی ترسیم می‌کند تا روندِ صعودی و اصلاح نوجوانان را در پیش‌روی رمان نشان بدهد. مثلِ کاغذبازی‌های رویا با پسرِ همسایه و تمسخر یکدیگر در نامه‌ها. حمید برای رویا می‌نویسد:«پسرها شیرند، دخترها موشند، سوسول هم هستند، دیوار را هم نمی‌بینند» و رویا جواب می‌دهد:«دخترا ماهن، پسرا گوجه‌فرنگی»، یا مرور بکنید جایی را که رویا نه تنها پسرِ همسایه را «دلقک» و «موش‌مُرده» خطاب می‌کند،که لگدی هم به او می‌زند و سبب دردکشیدنش می‌شود.
با این تفاسیر، بهترین قسمتِ رمان را باید پایان‌بندی آن دانست؛ جایی که آدم‌ها همگی با هم مهربانند،کلام زشتی از دهان‌شان خارج نمی‌شود، رفتار بدی از آنها سر نمی‌زند و در مجموع همه چیز خوب است. شبنم بالاخره ازدواج می‌کند و رویا هم. او از کسی که در فصل‌های پیش، رقیب و دشمنِ اصلی‌اش حساب می‌شد، به مناسبت روز تولد،کتابی هدیه می‌گیرد که روی آن نوشته:«چه خوب که به دنیا آمدی». این جمله‌ای است که علاقه‌مندان جدی ادبیات، می‌توانند خطاب به مصطفا خرامان بگویند و از تولد او ابراز خرسندی کنند که باعث شده نوجوانان این زمانه، از وجود یک داستان‌گوی حرفه‌ای و خوش‌ذوق و قریحه برخوردار باشند؛ نویسنده‌ای که حتا درباره زشتی و بدی، زیبا می‌نویسد.
رمان «دختران علیه دختران» در صدودوازده صفحه توسط نشر افق برای مخاطب نوجوان به چاپ رسیده است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.