سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶ شماره ۷۳۷
***
وقایع استان
سحر یاری
***
« قیصر»، «داشآکل» و «گوزنها»، «رضا موتوری» و… اینها نام فیلم هایی است در چند دهه گذشته که با نام مسعود کیمیایی گره خورده است. فیلمسازی که یکی از فیلمسازان صاحب سبک سینمای ایران است و مخاطبان خاص و ویژه خود را دارد. کیمیایی از چهرههای برجسته سینمای ایران به شمار میرود. بیشتر او را کارگردانی مؤلف و مؤثر دانستهاند که در شکلگیری بدنه اصلی سینما در ایران نقشی محوری داشته است بنابراین مسعود کیمیایی و سینمای قیصر گونه اش را تمام مخاطبان سینمای ایران می شناسند و اتفاقا طرفداران بسیاری را از همان سال ها تا کنون داشته و دارد. با وجود کاریزماتیک سینمای کیمیایی؛ ولی در سال های اخیر هر بار فیلمی از او به روی پرده می رود و اکران می شود مخاطبان سینمای او ناامیدتر می شوند زیــرا نه دیگر شخصیت های قیصر و داش آکل را می توانند ببینند و نه باشخصیت تازه تری رو به رو هستند.
فیلم هایی چون «رئیس»، «جرم»، «محاکمه» ، «متروپل» و .. نمونه ای از همین ناامیدی است که در «قاتل اهلی» به اوج رسیده است. این فیلم هم اکنون در سینماهای کشور در حال اکران است و در اراک نیز در سینما عصر جدید به روی پرده رفته است. اما چرا قاتل اهلی مخاطب را ناامیدتر از قبل می کند؟ ما در این فیلم با شخصیت هایی تاریخ مصرف گذشته رو به روییم که در ساختار فیلم های تکراری کیمیایی دیگر باورپذیری و جذابیت ندارد. در واقع مسعود کیمیایی این بار به جای رفتن سراغ شخصیت هایی از پایین شهر به دنبال آدم های اتوکشیده با زرق و برق که صاحبان شرکت و سرمایه رفته هر چند در نگاه اول مخاطب فیلم های او فکر می کند این بار کارگردان مولفش برای او آشنایی زدایی در آستین دارد؛ ولی خیلی زود می فهمد آنچه می بیند همان نسخه های قدیمی و نگاه کیمیایی به دنیا و سینماست که فقط کاورش تغییر کرده است و باز هم پای مرام، مردانگی، ظلم، مرگ و حق کشی وسط می آید. او این بار آدم ها را از پایین شهر به بالا شهر کشیده است. هرچند هنوز هم مخاطب با شنیدن نام کیمیایی وسوسه می شود که برود و آخرین کار کیمیایی را ببیند اما گویا نگاه تک ساحتی و خودخواهانه کیمیایی اجازه نمی دهد فرم و محتوایی جدیدی را شاهد بود و حتی افول او را نیز هر روز بیشتر می بینیم. شاید اگر در همان دهه ۵۰ و ۶۰ کیمیایی سینما را بوسیده بود و کنار گذاشته بود می توانستیم به واسطه آثارش او را صاحب سبک بدانیم و سینما ایران را مدیون او؛ ولی آثار بعدی او نشان داد که او نمی خواهد هیچ تغییری در نگرش و فیلم سازی اش ایجاد کند و کمی انحراف به روش و مدیوم دیگری داشته باشد. داستان فیلم قاتل اهلی روایت زندگی حاج آقا دکتر جلال سروش با بازی پرویز پرستویی کارآفرین موفق بخش خصوصی است. او تصمیم می گیرد که خیانت های شرکت پیسارو که مافیای قدرت و ثروت است را افشا کند. سیاوش مطلق با بازی امیر جدیدی و احمد کیا با بازی حمیدرضا آذرنگ فرزندخواندههای سروش اند و سیاوش نه تنها مورداعتمادترین فرد نزد سروش بلکه دلبسته مهتاب با بازی پگاه آهنگرانی دختر او هم هست؛ اما مهتاب رابطه عاطفی با بهمن با بازی پولاد کیمیایی خواننده پاپ دارد. تعطیلی کنسرتها دامنه اختلافات اقتصادی سروش و شرکت پیسارو تاوانی دارد که نه فقط اطرافیانش بلکه همه مردم باید آن را بپردازند و… .
هر چند فیلم تصـاویر و قاب بندی های خوبی دارد؛ ولی در شخصیت پردازی و ایجاد روابط علی و معلولی ناکام مانده است و هیچ منطقی برای رفتارها و واکنش شخصیت ها و همچنین اتفاق هایی که رخ می دهد وجود ندارد. از طرفی هر چند فیلم سعی دارد به مسائلی چون پولشویی، اختلاس و حتی لغو کنسرت ها اشاره داشته باشد؛ ولی در قالبی بهم ریخته که بیشتر شعارزده و سطحی آن را می آورد. فیلم برای رویدادهایی که یکی یکی پیش می آید هیچ زمینه ذهنی از قبل ندارد و در خرواری از سوالات گیر می کند. در نهایت به نظر می رسد که تمام دیالوگ ها و رفتارهای فیلم تنها می خواسته مانیفست فیلمساز را که نیم قرن است دارد فریاد می زند و حالا دیگر در این روزگار دهان مخاطب را از شگفتی باز نمی کند را دوباره بازگو کند؛ ولی این بار در بدترین و ضعیف ترین شکل.
ونداد الوندی پور منتقد در مور قاتل اهلی گفته است: « اگر آقای مسعود کیمیایی فقط سه فیلم قیصر، داشآکل و گوزنها را ساخته بود، به گردن سینمای ایران حق داشت و نامش در تاریخ این سینما ماندگار میشد. اما فیلمهای سالهای اخیر او، یکی از یکی ضعیفتر بودند. فیلمهایی مبتنی بر دیالوگ، شعاری و بیانیه وار.
فیلم «قاتل اهلی» نیز یکی دیگر از آن فیلمهای ضعیف است؛ داستان یک مدیر اقتصادی مسلمان و پاکدامن و مشکلات و دغدغههایش (جلال با بازی پرویز پرستویی). اما فیلم مشابه یک میزگرد تلویزیونی است؛ البته دکوپاژ و فیلمبرداری و دیگر ویژگیهای فنی فیلم قوی است، اما مشکل، فیلمنامه است؛ مثل بسیاری از دیگر آثار او. البته چیزهای خوبی هم در فیلم گفته میشود: اشاره به اختلاسهای کلان و بیکاری و بر هم زدن کنسرتها و… اما اینها همه به شکلی شعارگونه و با لحنی پرطمطراق و غیرطبیعی گفته میشوند، نه با زبان سینما و تصویر و نشانه. اما آنچه در فیلم اعصاب آدم را خرد میکند کنسرتهای فیلم است (پولاد کیمیایی نقش یک خواننده را بازی میکند.) کنسرتهایی با ترانههایی شعاری و بعضا ناموزون که بسیار بیشتر از حد متعارف، تایم فیلم را صرف خود کردهاند. (ترانههایی که فیلمساز به فیلم تحمیل کرده و ظاهرا به مذاق تماشاگر عام خوش میآیند پیش از این به فیلمهای قیصر و داش آکل هم ضربه زده بود.) برخی صحنههای فیلم هم اساسا بد از کار درآمدهاند؛ مثلا صحنه بحث بهمن (پولاد کیمیایی) با جلال، یا صحنه زدن کیف دختر جوان توسط یک موتوری، یا ریاکشن شاتهایی که از تماشاگران کنسرت میبینیم، یا سکانس عجیب ناگهان سردرآوردن کاراکتر امیر جدیدی در داخل استخر، آن هم با مایو. مک گافین داستان، یعنی اسنادی که ضد جلال است و در یک هارد نگهداری میشود هم سست است و معلوم نیست چگونه چنین مدارکی ساخته شدهاند و نقش جلال در ماجرای مدارک چیست. آقای پرستویی هم یکی از بدترین بازیهای زندگیاش را ارائه داده است؛ بازی اغراق شده و پر از ژستهای اضافه. در کل میتوان فیلم قاتل اهلی را چنین توصیف کرد: یک بیانیه سیاسی موزیکال، با بازی بد بازیگر اصلی و پر از صحنههای زاید و اضافه.»
بازی های ضعیف این فیلم نشان داد که حتی اگر پرویز پرستویی نیز در جلوی دوربین کیمیایی بعنوان یک برند بایستد. اگر فیلمنامه و نگرش فیلمساز مناسب نباشد نمی تواند چیز قابل قبولی ارائه دهد هر چند اینکه چطور پرستویی فیلمنامه ای با این همه حفره را بعنوان یک فیلمنامه خوب از سوی کیمیایی قبول کرده است جای سوال دارد. مگر اینکه تنها خواسته باشد برای یک بار تجربه همکاری با این سینماگر را داشته باشد. هر چند کیمیایی دیگر نمی تواند مخاطب را غافلگیر کند و از روزهای اوج خود فاصله گرفته؛ ولی به دلیل نامش و برند بودنش در سینمای ایران هنوز فیلم هایش خوب می فروشد حتی اگر مخاطب وقتی که از سالن بیرون بیاید نفهمد تکلیفش با سوال های بی جواب مانده فیلم و شخصیت هایش چیست.