خانه » پیشنهاد سردبیر » نقد و نظری بر مجموعه‌داستانِ «مامور سیگاری خدا» نوشته «محسن‌حسام مظاهری»/به آزادی خوش آمدید!

نقد و نظری بر مجموعه‌داستانِ «مامور سیگاری خدا» نوشته «محسن‌حسام مظاهری»/به آزادی خوش آمدید!

چهارشنبه ۱۰ خرداد ۹۶ شماره ۶۰۰
****
احمدرضا حجارزاده
وقایع استان
****
سال هشتادوهفت، نشرِ مشکی مجموعه‌قصه‌یی از رضا کیانیان چاپ کرد که بیش‌تر تجربه‌های شخصی او در برخورد با مردم بود. چاپ این اثر، تبی عمومی به جان علاقه‌مندان کتاب و کتاب‌خوانی انداخت تا همه،کتاب را بخرند و بخوانند و به دوستان و عزیزان‌شان توصیه یا هدیه بکنند و اتفاقن این روزها کتاب به چاپ پانزدهم رسیده است. یک دلیل استقبال از کتاب کیانیان، به محبوبیت و شهرتِ این بازیگر برمی‎گشت، ولی مهم‌ترین نکته‎ که نام «این مردم نازنین» را سر زبان‌ها انداخت، شکلِ نوشتارِ کیانیان و محتوای قصه‌ها بود. داستان‌های کتاب، شامل رویدادهایی روزمره یک هنرپیشه از زنده‌گی در جامعه بود. مردم در این کتاب، تصویری از خود، هم‌نوعان و هم‌شهریان را لابه‌لای قصه‌ها می‌دیدند. مدتی بعد نیز کتاب دیگری به بازار آمد با نام «یادتونه؟!» حاویِ مجموعه‌یی از خاطراتِ بچه‌های دهه شصت.
این کتاب جذاب به سرعت هوادارانی یافت و به چاپ چندم رسید. چنین نمونه‌هایی این روزها در بازار کتاب فراوان دیده می‌شوند. با توجه به این دو مثال، می‌توان نتیجه گرفت گویا تحول عجیبی در هوای نشر و ادبیات ایران رخ داده که این روزها،کتاب‌های نزدیک و ملموس‌تر به زبان و حال‌وروز مردم، فروش و خواننده بیش‌تری دارند.
یکی دیگر از چنین کتاب‌هایی که توسطِ نشر افق به بازار آمده، مجموعه‌داستانی به نام «مامور سیگاری خدا» نوشته «محسن‌حسام مظاهری» است؛ نویسنده جوانی که فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد رشته جامعه‌شناسی است و موضوع و سوژه نوشته‌هاش بی‌ربط به رشته تحصیلی‌اش نیست. از این منظر، نویسنده مکان و آدم‌های مناسبی را برای انجام پروژه تحقیقاتی‌اش ـ که بعدها به این کتاب تبدیل شد ـ انتخاب کرده. او به مدتِ چند سال، با یک ضبط خبرنگاریِ مخفی، تمام مکالمه‌های راننده و مسافرهای تاکسی‌های تهران و چند شهر دیگر را ثبت کرده و سپس با تنظیمِ مجددِ آنها در قالب مستندِ داستانی، تصویر و برداشتی نو از دیدگاه عمومی و وضعیت اجتماعی کشور ارائه داده است.
مجموعه نوشته‌هایی که مظاهری نام‌شان را «تاکسی‌نگاری» گذاشته، نزدیک‌ترین و حقیقی‌ترین تصویر از زندگی شهری امروز ماست. حتا توضیحاتی که خالق اثر در آغاز کتاب و با عنوان «تاکسی‌نگاری دیگر چه صیغه‌یی است؟ یا راهنمای جامعِ تاکسی سوارشدن» آورده، مقاله‌یی دقیق، خواندنی و جامعه‌شناسانه از فرهنگ عمومی جامعه ایران در دهه نود است.
مظاهری در این مقاله‌ی به نسبت کوتاه، جامعه‌ی تازه و کوچک‌تری از جامعه شهری را معرفی می‌کند و نام آن را «تاکسی‌گروه» می‌گذارد و جالب آن‌که شرایط شکل‌گیری، قوانین ورود و مواجهه‌ی ـ هرچند کوتاه ـ با این جامعه‌ی جدید را به تفصیل اعلام می‌کند.
برای نمونه در صفحه هجده کتاب و بخشی از این مقاله می‌خوانید:«در کنار همه عوامل و متغیرهای لازم و کافی برای تشکیل یک تاکسی‌گروه، یک متغیر واقعن مستقل هم وجود دارد که یک سر و گردن بالاتر از همه می‌ایستد و دیگر عوامل به او وابسته‌اند، و آن متغیر چیزی نیست جز شخص شخیص راننده محترم ـ یا محترمه ـ که به هر دلیل، از جمله این‌که طبعن اولِ همه سوار شده و آخر همه هم پیاده می‌شود و یک‌جورهایی پیش‌کسوت گروه است یا اصلن این‌که ماشینِ خودش است و اختیارش را دارد یا این‌که هرچه باشد سابقه‌اش در تاکسی‌گروه از همه مسافرها بیش‌تر است و هیچ مسافری عمرن مهارت یک راننده‌تاکسی را در این زمینه ندارد ـ مگر آن‌که خود نیز راننده باشد ـ و خلاصه به هر دلیل موجه یا ناموجه دیگر، سهمش در تشکیل گروه بیش‌تر است».
علاوه بر این، طبقِ نظر نویسنده، تاکسی‌گروه‌هایی بی‌شماری که روزانه در پایتخت یا شهرهای دیگر تشکیل می‌شوند، از مهم‌ترین و صمیمی‌ترین پدیده‌های شهری است که در آنها اغلب میانِ افراد، فارغ از این‌که یکدیگر را بشناسند یا نشناسند، یا هم‌شهری و هم‌کیش و هم‌عقیده باشند یا خیر، بحث و تبادل نظر درمی‌گیرد و به طورِ معمول این بحث و گفت‌وگوها، موضوع‌های اجتماعی، سیاسی و گاهی فرهنگی را شامل می‌شوند. آنچه کتابِ مظاهری را در زمره آثار مستندِ داستانی، دارای اهمیت می‌کند، نه سبک و قلمِ او در عرصه نویسنده‌گی،که در انتخابِ مکالمه‌های شهری برای چاپ است. نگاهی موشکافانه و بادقت، می‌تواند این تفکر را در خواننده داستان‌ها ایجاد کند که گردآورنده کتاب، آگاهانه محتوا و گزینش نوشته‌هایش را در مسیری سیاسی و انتقادی قرار داده تا بازتابی تلخ و گزنده باشد از شرایط نابسامان جامعه امروز ما. درست مانند کاری که این روزها برخی از هنرمندان عرصه سینما انجام می‌دهند و با ساختِ فیلم‌های ضدایرانی، تصویری مخدوش از کشور بروز می‌دهند. البته مظاهری به هیچ وجه در کتاب خود دست به سیاه‌نمایی نزده، ولی آنچه به عنوان آینه‌ی حقیقت‌نمای جامعه برابر مخاطبان آثارش قرار داده، برشی یک‌سویه از شرایط کنونی است. در واقع باید گفت این همه ناامیدی و اعتراض‌های خفه که فقط در تاکسی‌های شهر مجالِ بیان می‌یابند و دست‌مایه پژوهش و انتشار یک دانش‌جوی جامعه‌شناسی می‌شوند، فقط بخشی از افکار عمومی جامعه را دربرمی‌گیرند، نه همه‌ی آن را. جای انکار نیست که شرایطِ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور، در وضعیت چندان مطلوبی به سر نمی‌برد اما آیا به راستی نمی‌توان هیچ شهروندی را یافت که به چیزی اعتراض و انتقاد نداشته باشد؟ آیا میان مکالمه‌های ضبط‌شده‌ی جناب مظاهری، موردی نبوده که کسی از وضعییت زنده‌گی خود و خانواده‌اش در جامعه‌ی کنونی رضایت داشته باشد؟ بعید است مکالمه‌های ضبط‌شده‌ی نویسنده طی سال‌های ۸۷ تا ۹۰، فقط همین بیست‌وسه موردی باشد که در کتاب آمده. بنابراین نویسنده، فصل‌ها و مکالمه‌ها را به انتخاب خود در کتاب جا داده تا منظوری را برساند، حتا اگر در آغاز کتاب و یکی از فصل‌های داستانی، توضیح داده باشد رویدادهای آمده در مکالمه‌های تاکسی‌گروه‌ها، مورد تایید او نیست و فقط ثبت و ضبط و روایتِ تجربه‌های ناب است. با این همه، خواسته یا ناخواسته نگاهی سیاسی از حرف‌ها و چیدمانِ داستان‌ها استنباط می‌شود که شاید به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید و چنین دیدگاهی را برنتابند. نویسنده در تمامِ داستان‌ها، راوی لحظه‌ها یا خاطره‌هایی بسیار دردناک و ناامیدکننده است. از حرف‌های همه‌ی راننده‌ها و مسافران، رنگ و بوی سیاسی به مشام می‌رسد.گلایه از نبودِ رفاه، تفریح، آزادی و معیشت مالی تمامی ندارد. جالب آن‌که در این غرولندهای بی‌پایان، همه یا دنبالِ مقصرِ این وضعیت می‌گردند، یا شرایطِ امروز را با سال‌های پیش از انقلاب مقایسه می‌کنند. حتا در داستانی به نام «منطقه‌ی ممنوعه»، نویسنده از راننده‌یی می‌گوید که از فرطِ شنیدنِ بحث‌های سیاسی در تاکسی‌اش، برگه‌ای را به آینه‌ی جلوِ ماشین چسبانده با این مضمون:«مسافر عزیز! بحثِ سیاسی ممنوع». حال آن‌که مظاهری در مقامِ نویسنده‌ی این مجموعه، لحظه‌یی از وفور و بازنمایی مباحث سیاسی در جامعه به صورتِ آزاد، غفلت نکرده. نحوه‌ی نام‌گذاری فصل‌های کتاب نیز از این قاعده مستثنا نیست.«آزادی بهتره یا میلاد؟»،«کارخانه‌ی شیطان»،«این جوانانِ ناشاد مایوس»،«نانوا در تنور»، «خراب‌شده‌ی بی‌پدر»، «بندِ پ»، «دانش‌جوی پیروِ خطِ امام» و «ایستگاهِ آزادی پیاده می‌شویم» برخی از فصل‌های کتابند که گویای خطِ مشی سیاسی انتقادیِ کتابند.
اگر به نامِ کتاب هم دقت بکنید، می‌توان از آن به تعبیری سیاسی رسید. در داستانِ «مامورِ سیگاریِ خدا»، راننده‌تاکسی به شوخی خود را مامورِ خدا معرفی می‌کند؛ ماموری که خود از انجامِ قوانین سرپیچی می‌کند و در ماه رمضان، پیشِ روی یک مسافرِ سیگاریِ روزه‌دار، سیگار روشن می‌کند! همچنین جلدِ کتاب، حاویِ این نکته است که کسی ـ شاید یک مامور، آن هم از طرفِ خدا ـ هم‌واره مشغولِ ضبطِ مکالمه ـ بخوانید رفتار و کردار ـ ما در جامعه و برخورد با دیگران است. نشانه‌ی دیگری دال بر نگاه سیاسی نویسنده‌ی کتاب، فصل و جمله‌ی پایانی آنست. در داستان «ایستگاه آزادی پیاده می‌شویم»، راننده‌ی تاکسی در مسیرِ خیابان انقلاب تا آزادی، وقتی به انتهای خط می‌رسد، رو به مسافران اعلام می‌کند:«بفرما! اینم آزادی! خوش اومدین!».
این فصل از کتاب، نسبت به بخش‌های دیگر حال‌وهوای داستانی‌تر و غیرمستندی دارد. انگار نویسنده آن را بر اساس تخیل خود و به ضرورتِ روندِ ماجراهای کتاب، نوشته و به آن افزوده است. چه این‌که در داستان‌های دیگر هم، مسافران و راننده‌ها، مدام سنگِ آزادی را به سینه می‌کوبند.
«مامور سیگاری خدا» به عنوانِ یک اثرِ داستانی با رویکرد مستند از زندگی اجتماعی سال‌های معاصر ایران،کتابی قابل‌تامل و توجه است، به شرطی که نگاهِ تک‌بُعدی و کنایه‌آمیزِ نویسنده در آن یا دست‌کم در جلدهای بعدی، تلطیف یا در کنارِ نمونه‌هایی از خوش‌بینی و مثبت‌اندیشی در جامعه ایرانی واقع شود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.