خانه » جدیدترین » مرثیه ای بر کوچ هنرمندان از اراک

مرثیه ای بر کوچ هنرمندان از اراک

چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۸ شماره ۱۲۳۶

مرثیه ای بر کوچ هنرمندان از اراک

بهتاش هزاوه . مدرس دانشگاه

یکی از نشانه های توسعه یافتگی شهرها میزان رشد آنها در حیطه فرهنگ و هنر می باشد به ویژه در یک شهر مانند اراک که عنوان کلانشهر را نیز با خود دارد قطعا مظاهر و تجلی های هنر و فرهنگ بایستی نمود چشمگیری داشته باشد. اگر این موضوع را به دلیل کوتاه ساختن سخن فقط محدود به هنرها کنیم چنین شهرهایی باید کانون به کارگیری از هنرمندان نخبه ی بومی و کشوری برای اعتلای انواع هنرها از جمله گرافیک شهری و تبلیغاتی، موسیقی، نقاشی و هنرهای بومی و صنایع دستی باشد. شما هنگامی که در این شهرها گردش می کنید باید از هنرهای گوناگون لذت ببرید. در خیابان ها نمای ساختمان ها، فرهنگسراها، گالری ها و پارک ها و هرجا که می تواند رنگ و بویی از هنر داشته باشد. اما چنین سیما و منظری شروطی دارد تنها خواستن کافی نیست. لازمه ی آن استفاده از تمام پتانسیل ها و استعدادهای انسانی و بومی است. با یک نگاه اجمالی به وضعیت شهر اراک و محیط های فرهنگی و هنری آن نه تنها شاهد جلوه گری هنرها و آفرینش ها نیستیم بلکه داستان کاملا واژگونه است. از نازیبایی های خیابان ها و محیط های عمومی که بگذریم (والبته خودش یک مصیبت نامه است) رکود و رخوت شدیدی بر فضاهای هنری شهر حاکم است مدتهـاست دیگــر همین گالری های نیم بند فعلی هم منفعــل شده اند. نمایشگاه ها تبدیل شده است به محلی برای جولان تازه کارها و ناشیان عرصه هنر. به دلیل ارتباط دور و نزدیکی که با هنرمندان این شهر دارم وقوع یک بحران فرهنگی را به وضوح می بینم و آن سرخوردگی و کوچ هنرمندان از اراک است. اما مدیران هنری این شهر را چه شده است که خوش خیال و آسوده نشسته اند و این انزوا و مهاجرت ها را نظاره گرند نمی دانم؟ بسیاری از دوستان من در حوزه ی گرافیک و نقاشی و هنرهای سنتی که بعضی از ایشان مدرس هنر و برخی دیگر هنرمندان حرفه ای کشوری بودند در این سال ها از اراک رفتند. اخیرا یکی از دوستان پیشکسوت خود را دیدم که چند دهه در این شهر آموزشگاه هنری داشت و همچنین در انجمن تجسمی صاحب منصب و اعتبار بوده است و در تدریس و هنر آفرینی خبره و چیره دست می باشد با آهی حسرت آمیز از تصمیم خود برای مهاجرت از اراک سخن گفت و البته شکی در رفتن او ندارم چرا که مدتی است در تهران فعالیت می کند و به جز آموزشگاهش در اراک که آن هم تعطیل خواهد شد گویا وابستگی دیگری برایش به این شهر باقی نمانده است .
برخی از این هنرمندان شاگردان توانا و خلاق خود من در دانشگاه منحله ی فرهنگ و هنر اراک بودند که مدتی در این شهر عرض اندام و خلق اثر کردند اما با وجود جوانی و انگیزه ی بالا ،قدر ندیدند و بی مهری چشیدند و اکنون در تهران به کار و هنر مشغولند. هنرمندان و صاحب نظرانی را می شناسم که تا همین چندی پیش در اداره ی حوزه ی هنری و اداره ی فرهنگ و ارشاد استان منشا اتفاقات فرخنده ی فرهنگی و هنری برای این دیار بودند و هیچکدام از ایشان امروز در اراک نیستند. به شخصه پای درد دلهای تک تک ایشان نشسته ام و در اندوهشان شریک بوده ام از ذکر نامشان پرهیز می کنم اما ترجیع بند کلامشان این بود :نه قدر هنر ما را دانستند و نه حتی ارزش مادی آثار و خدماتمان را.
در ادارات مرتبط با هنر نظیر اداره ی ارشاد و سازمان زیبا سازی شهرداری و حوزه ی هنری چه می گذرد که چنین نا امیدی و افسردگی را ایجاد کرده است؟ همه ی ما می دانیم که کارخانه ها و پالایشگاه های اراک و اطراف آن که مضرات آن ها دامن گیر مردم این شهر شده است ملزم هستند درصدی از بودجه ی خود را صرف فرهنگ و هنر کنند. اگر مدیران این واحدهای عظیم صنعتی به این امر متعهد می بودند نه تنها هنرمندان بومی با دل و جان به فعالیت مشغول می شدند بلکه با جذب برترین هنرمندان کشور، این منطقه می توانست به قطبی برای اتحاد هنر و صنعت تبدیل شود. این را بدانیم که سکوت حاکم بر محافل و محیط های هنری نشانه ی درستی و به سامان بودن امور نیست بلکه سکوت بیابانیست که از خشک شدن برگ ها و ریشه ها خبر می دهد .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.