صوت خسته

چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۹   شماره ۱۳۱۶

وقایع استان به دلایل عدم استقبال مردم اراک از موسیقی‌ خیابانی می‌پردازد

صوت خسته

کورش دیباج

در اوج شلوغی و در میان مردم سرگردان حرکت می‌کنم، مردمی که چهره‌های شان پشت ماسک‌ها بارنگ‌های مختلف پوشیده شده است. حالت چهره‌شان خبر از حال ناخوش روحی‌ آنها می‌دهد، کالبد شهر، خاکستری و خشن است. جذابیتی در مسیر پیاده راه نیست، فقط فروشندگان مغازه‌ها در تکاپوی فروش محصولات خود هستند، درحالی‌که به شیرابه‌های ول شده یکی از مغازه‌های در طول مسیر نگاه می‌کنم، صدایی درمیان هیاهو و بوق ماشین‌ها نظرم را به خود جلب می‌کند، صدا هم آشناست و هم غریبه، انگار سال‌های سال است این صدا را می‌شناسم ولی سال‌هاست آن‌ها را نشنیده ام جلوتر می‌روم صدا واضح‌تر می‌شود صدای گیتار زدن دو جوان است، به ظاهرشان نگاه می‌کنم، متکدی نیستند، ظاهر آراسته و مرتبی دارند سادگی و علاقه به موسیقی در چهره‌شان موج می‌زند نگاهی به‌ کاور گیتار جلوی پایشان می‌اندازم به‌غیر از دو اسکناس دو هزار تومانی هیچ پولی وجود ندارد.
برایم عجیب است، چرا مردم در قبال این هنرشان مبلغی نمی پردازند، با مهدی یکی از نوازنده‌های گیتار وارد صحبت می‌شوم از او می‌پرسم چه شد که تصمیم گرفتی در خیابان اقدام به این کارکنی؟ مهدی در پاسخ می‌گوید قطعاً به خاطر کسب درآمد!
از او می‌پرسم پس کاسبی و بازار نواختن موسیقی در اراک همچون شهرهای دیگر کشور خوب است، با لبخندی تلخ نگاهش را از من برمی‌گرداند و می‌گوید کجای کاری؟ اینجا برای هنر هیچ ارزش قائل نیستند و مردم ما را به‌عنوان متکدی حرفه‌ای می‌پندارند.
از او می‌پرسم روزانه چقدر از نواختن موسیقی در خیابان در می آوری؟ پاسخ می‌دهد خیلی خوش‌شانس باشیم بین ۴۰ الی ۵۰ هزار تومان، می‌گویم یعنی به خاطر این مبلغ حاضری همچنان کارکنی؟ در پاسخ می‌گوید چه‌کار کنم تنها هنر و مهارتم این است، بهتر از این است که بخواهم هزینه سیگارم را از پدر و مادرم دریافت کنم.
مهدی را با دوستش به حال خود رها می‌کنم از برخی از عابران به‌صورت تصادفی می‌پرسم که چرا هزینه‌ای بابت اجرای موسیقی به این افراد نمی‌پردازند؟نظرات جالب است، یکی می‌گوید این‌ها متکدی هستند، دیگری آن‌ها را به جرم اعتیاد و رانده شدن از خانه متهم می‌کند و خنده‌دارتر از همه برخی می‌گویند مگر باید پول داد؟
برای برسی این موضوع سراغ نغمه قاسمی، دکتری جامعه‌شناسی فرهنگی می‌روم و از وی می‌پرسم چرا موسیقی خیابانی برای برخی از شهروندان شهر بی‌اهمیت است، وی بابیان اینکه نباید این بی اعتنایی را به پای بی علاقگی مردم به موسیقی گذاشت، گفت: در گذشته اجرای خیابانی به نوازندگی های مبتدیانه ای برمی گشت که برای دریافت پول از عابران اختصاص داشت اما حالا ابعاد گسترده تری پیدا کرده است. اکنون از پله های برقی ایستگاه های مترو که پایین می‌روید، گاهی با گروه نوازی‌هایی برخورد می‌کنید که کمی از دنیای آماتورگونه فاصله دارند و البته در فراسوی مرزها با کارهای سرگرم کننده دیگری مانند شعبده‌بازی و رقص نیز همراه می شوند. هنوز که هنوز است موسیقی خیابانی برای فعالان جدی عرصه موسیقی در ایران جایگاه تعریف شده ای ندارد و کمتر هنرمندی را می توان یافت که به صورت کاملا حرفه‌ای برای این موضوع، وقت بگذارد.
وی ادامه داد: موسیقی خیابانی یعنی مردم بدون هیچ اجباری برای پرداخت پول، شنونده موسیقی باشند. هر روز جمعیت کثیری از مردم ایران در پاساژها، چهارراه ها، پارک ها و در مجموع مکان‌های عمومی حضور دارند و موسیقی خیابانی می تواند خستگی مردم را از تن به در کند. با پرداخت پول توسط مردم عابر و رهگذر به موزیسین‌های خیابانی، در واقع هم به موزیسین کمک می‌شود و هم شهروندان از موسیقی لذت می برند. از طرف دیگر شهر، عناصری در خود دارد که هر یک نقشی را ایفا می‌کنند.
این جامعه شناس فرهنگی تصریح کرد: موسیقی خیابانی که بنا بر تعریف من، «موسیقی شهر» نام دارد از عناصر زیبای تشکیل دهنده کلی به نام شهر است. از سوی دیگر، ایران دارای موسیقی غنی و عمیقی است. البته حضور نوازندگانی که به ژانرهای غیر ایرانی نیز علاقه دارند به جذابیت چند برابر موسیقی خیابانی کمک شایانی می‌کند من به‌عنوان علاقه مند به موسیقی ایرانی، با شنیدن صدای ساز از یک نوازنده خیابانی احساس شور و شعف می‌کنم. به شخصه با چند نوازنده بسیار خوب خیابانی مواجه شده ام. برخی از آنها می خواهند موسیقی را وارد حوزه عمومی کنند و دوست دارند برای کسانی که ممکن است در سال حتی یک بار هم در سالن های کنسرت حضور پیدا نکنند به اجرای برنامه بپردازند.
قاسمی اظهار کرد: مشکلات موسیقی خیابانی از چند جنبه قابل بررسی است یکی از مهمترین جنبه ها بحث فرهنگی و نگاه جامعه به این نوع پدیده هنری است، چرا که به طورکلی مردم ما عادت زیادی به شنیدن موسیقی بدون خواننده ندارند و از این رو خیلی این نوع موسیقی شایع و پذیرفتنی نمی باشد به خصوص اینکه بنا به شرایط اجرا کنندگان مجبور هستند بدون داشتن هیچ جایگاه ثابت و مشخصی به اجرا در نقاط مختلف شهر بپردازند که این خود موجب نزول نگاه و بینش مردم به آنها و جایگاه موسیقی خیابانی شده است.
وی ادامه داد: بحث دیگر در ارتباط با موانع مشکلات موسیقی خیابانی مربوط می‌شود به متولیان حقوقی و حقیقی در سطح شهر که در ابتدا این وظیفه برخورد با موسیقی خیابانی و اعضای آن بر عهده پلیس بود و بعدتر در طول زمان وظیفه برخورد با گروه های موسیقی خیابانی از پلیس به شهرداری واگذار شد و اعضای این گروه‌ها به مانند متکدیان و دست فروشان خیابانی به‌عنوان سد معبر مجرم شناخته می شدند و مأموران شهرداری در بیشتر اوقات به توقیف سازهای آنها می‌پرداختند که اعضا مجبور بودند برای دریافت ادوات موسیقی خود به شهرداری مراجعه کنند.
این جامعه شناس فرهنگی عنوان کرد: درباره ارتباط با بحث تکدی گری و نگاه عموم جامعه باید گفت که این شکل از موسیقی در همه جای دنیا به همین شکل اجرا می‌شود اما نباید میان افرادی کـه در چهارراه ها و داخل اتوبوس ها با سازهای قدیمی تر می‌خوانند و می نوازند و افردی که در مناطق پرجمعیت تر در گوشه و کناری به طور جمعی موسیقی می نوازند تفاوت قائل شد، چرا که دسته اول بیشتر به متکدیان شباهت دارند (که البته به نظر بنده به کار بردن این واژه برای آنان نیز صحیح نیست) اما تفاوت قائل بودن میان این دو دسته می‌بایست در افکار عمومی فاصله گذاری شود. در پژوهش های میدانی که من انجام دادم، بیشتر گروه های موسیقی خیابانی برای امرار معاش و مشکلات مالی به این حرفه مشغول بودند و تنها تعداد کمی از افراد بــه جهت کنش گری و فعالیت فرهنگی و هنری به نواختن موسیقی در خیابان اقدام می ورزیدند.
قاسمی در پایان بیان کرد: در هر صورت نگاه مردم شاید به خاطر اینکه این افراد به جهت انجام پرفورمنس خود پول دریافت می کنند، شبیه متکدیان تلقی می‌شود ولی همچنان که در اوایل بحث گفتم این نگاه روبه نزول و افول است و فرهنگ شنیدن موسیقی در خیابان و در کنار و همراه هم وطنان به جهت تغییر ذائقه باحال و احوال افراد مورد استقبال بیشتر مردم قرار گرفته است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.