خانه » پیشنهاد سردبیر » شیوه جالب اعتراض «آری زن ها همیشه منتظرند» به نبود بلک باکس

شیوه جالب اعتراض «آری زن ها همیشه منتظرند» به نبود بلک باکس

صدای اعتراض تئاتر از خروجی های آیینه

گروه فرهنگی- سمیه انصاری فر

آری زن ها همیشه منتظرند ، نام نمایشی به نویسندگی امیر زاوش و کارگردانی بهمن پارسا آرا بود. نمایشی که جدا از محتوا و کیفیت یک ویژگی برجسته داشت، این نمایش در حرکتی اعتراضی به نبود سالن باکس در شهر اراک در خروجی اضطراری سالن آمفی تئاتر فرهنگسرای آیینه اجرا شد.

فضایی کمتر از ۵۰ متر که تماشاچیان آن بر روی چهار ردیف پله های یک سوی آن نشسته بودند و در فضایی سرد و نمناک شاهد اجرایی بودند که روایتی از یک پستچی فراموش شده دوران جنگ بود. به گفته کارگردان « آری زن ها همیشه منتظرند» این که نمایش در چنین مکانی اجرا شد یک بدعت و حرکتی نمادین در انتقاد به کمبود سالن باکس بعنوان یک ضرورت سخت افزاری برای تئاتر استان بود. پارساآرا معتقد است اگر مسئولین به فکر تئاتر استان هستند باید این کمبود را هر چه سریعتر رفع کنند. وی گفت: باور کنید همین مکان نیز می تواند با کمی بهینه سازی و تغییرات جزئی یک سالن باکس مناسب شود زیرا ظرفیت کم تماشاچی آن نیز خیلی دغدغه نیست چون اصولا مخاطب جدی تئاتر در اراک کم است.

وی با تلخندی افزود: وقتی که در این سالن کوچک اجرا رفتم و تمام پله ها پُر بود از مخاطب احساس خوبی داشتم یعنی سالن لبالب از تماشاچی بود حالا ظرفیت هر چند نفر که می خواهد باشد، برای من اجرا در این مکان تاریک و نمناک در سالنی پر از تماشاچی لذت بخش تر از اجرا در سالنی گرم و مناسب با مخاطبی که حتی ردیف اول را هم پر نکرده، است.

پارسا آرا دلیل دیگر این انتخاب را فضای نمایش خود خواند و اظهار کرد: تمام روایت نمایش در یک زیرزمین که سرشار از خاطره گذشته بود می گذشت، این سالن باصطلاح کوچک ما که با پوشیدن شیشه ها و دیوارهایش با پارچه های سیاه یک سالن تمام عیار باکس بود که تنهایی و سردی فضا را القا می کرد.

و اما نمایشی که در این سالن باصطلاح باکس به اجرا رفت؛ نمایش زندگی جانبازی بود که جنگ علاوه بر خاطرات شهادت و از دست دان دوستانش، بیماری لاعلاج را نیز برای او به یادگار گذاشته است.

آری زن ها همیشه منتظرند روایتی آشناست، آشنا از این جهت که شخصیت های آن بازمانده جنگی ای هستند که مجبورند هر روز و هر روز خاطرات خاکریزها، دیده بان ها، تانک ها و خمپاره هایش را مرور کنند. خاطره از دست دادن ها و دوری هاشان را. داستان حبیب پستچی، بهانه ایست تا روایت زندگی چند زن را ببینیم. همسر، مادر و دختری که منتظرند تا جواب نامه هاشان از سوی عزیزانشان که هر کدام به شکلی زیر آتش جنگ به شهادت می رسند، به دستشان برسد ولی مسئله این است که آخرین نامه ای که بدست آن ها می رسد هرگز نامه های آن ها نبوده بلکه حبیب پستچی که شاهد شهادت دوستانش بوده از روی خیرخواهی و دلسوزی جواب نامه های خانواده آن ها را می نوشته و به نوعی آن ها را منتظر بازگشت می گذاشته است. حبیب حالا بعد از سال ها دچار عذاب وجدان شده، او که بیشتر زندگی اش در زیرزمین نمور خانه اش سوار بر موتوری اسقاطی با مرور خاطره شهادت دوستانش می گذرد، می خواهد رازی را برای دخترش بازگو کند، عاطفه سالهاست از پدرش مراقبت می کند. تمامی روایت نمایش می خواهد با مرور صحنه های جنگ و رجوع به نامه های ارسالی به جبهه و جواب های آن زندگی آدم های جنگ و انتظار زن های جنگ را نشان دهد. بهمن پارساآرا و مهسا نظری دو بازیگر این نمایش، در مرور خاطرات و تصورات حبیب نقش مردان و زنان دیگر را نیز بر عهده می گیرند، گاه صحنه نمایش خانه ای در جنوب است گاه خانه ای در جای دیگر این سرزمین. حالا حبیب می خواهد صاحبان نامه ها را پیدا کند و بگوید که چطور آن ها به شهادت رسیدند ولی جراحات جنگ آخر او را نیز به کنار دیگر همرزمانش می برد.

هر چند در این نمایش تاکید نویسنده و کارگردان بر زن ها و انتظارشان بوده ولی حضور مردان و محوریت داستان حول ماجراهای آن ها بر این اهمیت سایه انداخته بود و شاید آنقدر که مخاطب با حبیب ارتباط برقرار کرد نتوانست با عاطفه و دلمشغولی های آن و دیگر زنان معرفی شده در روایت، ارتباط بگیرند. نمایش « آری زن ها منتظرند» اجرایی قابل قبول داشت؛ ولی انتظار مخاطب از کارگردانی که نمایش هایی با مقوله جنگ در کارنامه کاری اش متعدد است شاید بیشتر از این بود، زیرا ساختن برخی فضاها فقط به مدد لهجه خیلی موفق نبود و اینکه موسیقی می توانست خیلی بیشتر از این در کار استفاده شود، تا شاهد ایجاد فضایی تاثیرگذارتر می بودیم.

به هر روی نباید از حق گذشت که اجرایی در شرایط سخت و در مکانی که هیچ شاخصه ای برای اجرای تئاتر ندارد، جدای از همه حرف ها درباره خود کار، دوباره تئاتری ها را به این فکر انداخت که راستی مطالبه همیشگی شان چه شد؟ آیا بالاخره آن ها نمی خواهند صاحب یک سالن باکس بشوند؟ مسئله ای که پارسا آرا با زیرکی دوباره حساسیت آن را گوشزد کرد.

کمبود باکس و وعده های همیشگی برای ساخت آن سال هاست که با اهالی تئاتر استان همراه بوده و هست. مسئله ای که علی رغم قول های مسئولین وقت در چند سال اخیر برای کمک به ساختش هربار در حد یک وعده باقی ماند.

کمبود بودجه، نبود مکان مناسب و… هربار توجیهی بر برخی بدقولی ها بود ولی تمام این ها نمی تواند ضرورت ایجاد سالن بلک باکس برای تئاتر استان را از بین ببرد و قطعا این انتظاری است که باید برای آن راه حلی اندیشیده شود.

خوش ذوقی پارساآرا این بار بیشتر در جانمایی کارش مورد توجه بود تا اجرایش و حالا باز زمزمه بلک باکس در میان تئاتری هایی که در انتظار جشنواره استانی تئاتر هستند بیشتر شده، نکند باز قرار است با کمک داربست ها و گونی ها برایشان یک باکس ابداعی سر هم کنند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.