خانه » جدیدترین » سه نکته در پیوند رسانه و فرهنگ

سه نکته در پیوند رسانه و فرهنگ

یکشنیه ۱۵ مرداد ۹۶   شماره ۶۴۷

محمود گرجی

یک. امــروزه رسانه، نماد قدرت سیــاسی اجتمـــاعی محسوب می شود و به دلیل اهمیت فوق العاده ای که دارد، سرمایه گذاری های بسیار سنگینی بر آن می کنند. رسانه ها در کشورهای مختلف، بر اساس قوانین، باورها، هنجارها و معیارهای آن کشورها تعریف می شوند. در غرب، رسانه ها، با حمایت های سنگین مالی و تشکیلاتی شکل می گیرند. در مقدمه این شکل گیری، تصمیم گیران، در کنار اصحاب رسانه با بهره گیری از متخصصان حوزه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، روان شناسان، و جامعه شناسان در اتاق های فکر و ایده، و استفاده از بروزترین تجهیزات، رفتار جوامع هدف را ذایقه سنجی، و تحلیل اطلاعاتی می کنند. اینکه مثلا مخاطبان در فضای اینترنت، بیشتر در چه رده سنی هستند، چه ساعتی از شبانه روز وارد شبکه می شوند، دنبال چه هستند، علاقه مندی هایشان چیست؟ به چه گرایش دارند، و نیازهایشان چیست؟ و از رسانه ها چه توقعاتی دارند؟ بعد، بر مبنای پاسخ های این سوالات، این داده ها و آمارهای به دست آمده، برنامه ریزی کلان و بلندمدت می کنند و این گونه می شود که «شبکه ها» راه می افتند، مثلا تشکیلات عریض و طویلی با حدود پنجاه شبکه زیرمجموعه و وابسته، موسوم به گروه«جم» راه می افتد؛ تشکیلاتی تلویزیونی که برای تمام رده های سنی، شبـکه راه انداخته و برنامه تـــولید می کند. این شبکه ها برمبنای ذایقه و نیاز افراد جامعه به ویژه جوانان شکل گرفته، و این تشکیلات، مشخصا سعی می کند که ذایقه و سبک زندگی جوان ایرانی را جهت دهی و کانالیزه کند و آرام آرام، سبک زندگی آنها را تغییر داده، آن را بر مبنای اهداف استکباری و غربی شکل بدهد. این شبکه ها، بی محابا مرزهای عقلانیت و اخلاق و انسانیت را در هم می ریزند و بی هیچ تقیدی، هرج و مرج اجتماعی را نهادینه می کنند.
امروزه در جغرافیای کشورمان، بیش از ۱۱هزار شبکه فارسی زبان و غیر فارسی، به بهانه سرگرم کردن مردم، علیه دین و عقاید و سلامت روحی و اخلاقی مردم برنامه پخش می کنند و رسانه ملی را واقعا وارد یک تقابل رسانه ای و یک جنگ نرم و رقابتی کرده اند. به موازات این شبکه ها، در سپهر رسانه ای و فضای عمومی کشور ما، شبکه های بسیاری هم هستند که مستقیما علیه دین و باورهای اسلامی، برنامه تولید و پخش می کنند و با نفرت پراکنی، نه تنها دین را یک نظام ناکارآمد و ناتوان در تامین سعادت دنیا و آخرت بشر جلوه می دهند بلکه چهره ای خشن، تندرو و جنگ طلب از اسلام به نماش می گذارند. در ایران، رسانه بر اساس قوانین موضوعه و مبتنی بر آموزه های دینی و انقلابی ما شکل گرفته و باید در پی کمال انسان و حافظ منافع ملی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و نگهبان دستاوردها، ارزش ها، تمدن، تاریخ، زبان و فرهنگ ایرانی- اسلامی باشد. یکی از مهم ترین ویژگی های رسانه ملی این است که آحاد جامعه، از هر قشر و صنف، این رسانه را خانه امن خودش می دانند و به آن اعتماد کرده، نوعی قرابت و صمیمیت با ایـــن نهاد ملی احســاس می کنند.
بی تردید، از مهم ترین دلایل اعتماد مردم به رسانه ملی، این است که رسانه ملی، یک«رسانه پاک» است و رسانه پاک، یعنی رسانه ای دینمدار و اخلاق محور. در یک نگاه ساده یعنی خانواده ها بی دغدغه بتوانند فرزندانشان را تنها و بی هیچ نظارتی، در مقابل برنامه ها و محتواهای رسانه قراربدهند.
رسانه پاک، رسانه ای است که به اصلاح و صلاح جامعه بیندیشد و انسانیت و صلح و معنویت را ترویج کند و معناگرا باشد.
دوم. عمده فعالیت رسانه، حوزه اطلاع رسانی و فرهنگ است و سرمایه گذاری در این حوزه، البته بسیار مهم است. هر قدر سرمایه گذاری در حوزه فرهنگ اتفاق بیفتد، هزینه نیست، بلکه به تعبیر دقیق کلمه، واقعا سرمایه گذاری است چون فرهنگ، نشان دهنده هویت یک کشور است و هر قدر موانع توسعه فرهنگی برداشته بشود و جامعه به رشد متناسب و مناسبی از نظر فرهنگی برسد، بسیاری از مشکلات مردم و جامعه خود به خود حل می شود.
افزایش آمار کتابخانه ها، سینماها،دانشگاه ها، رسانه های مکتوب، بصری و مجازی، تعداد تحصیل کرده ها، تعدد تولید کالاهای فرهنگی مثل فیلم و کتاب، افزایش سرانه مطالعه و مصادیقی دیگر، بخشی از روساخت و از نشانه های فرهنگی بودن جامعه است. وقتی ما شهروند سالم از نظر فرهنگی داشته باشیم، شاهد بروز رفتارهای فرهنگی در جامعه خواهیم بود و این یعنی کاهش ناهنجاریها، بزهکاری ها، کاهش هزینه ها، و کاهش ناامنی های اجتماعی.
مهم، ایجاد رفتار فرهنگی است؛ رفتار فرهنگی، برآیند داشتن شهروند فرهنگی است. و برای داشتن شهروند فرهنگی، نهادهای فرهنگی باید با هم، تعامل، وحدت رویه، همگرایی و انسجام داشته باشند اما امروزه در برخی حوزه ها،با تکثر، و تنوع نظر و تصمیم در حوزه فرهنگ مواجهیم، هنوز نهادهای فرهنگی ما آن گونه که باید، وحدت رویه ندارند. مثلا به نظرمی رسد در حوزه موسیقی، جهت گیری نهادهای فرهنگی با هم متفاوت است. این تشتت و نبود وحدت رویه، مخاطب را دچار اعوجاج فرهنگی می کند.
در چنین فضایی، نمی شود توقع رفتار درست فرهنگی از شهروندان داشت. بنابر این، مقدمه این وحدت رویه در بین نهادهای فرهنگی، داشتن قوانین جامع فرهنگی با نگاه بلند مدت و آسیب شناختی است.
سوم. فیلم و سریال، از مؤثرترین و بهترین قالب های هنری برای انتقال پیام است. شاید به همین دلیل باشد که این قبیل تولیدات، طبقه«الف» تولید در رسانه ملی را به خود اختصاص داده، و در کنار تولیدات پویانمایی و انیمیشن، بیشترین بودجه و اعتبارات را هم به تعبیری می بلعد. البته تولید آثار نمایشی، کار بسیار سخت و دشواری است. مقام معظم رهبری، در تعبیری می فرمایند: «من قدر کارهای نمایشی را می دانم، من ارزش این کارها را می دانم. من می دانم پشت سر هر دقیقه ای، بلکه هر ثانیه ای از این فیلم یا سریالی که شما ساخته اید، چقدر فکر، ابتکار، خلاقیت، هنر، تلاش، زحمت و گاه بی خوابی های طولانی وجود دارد.»
در تمام دنیا، حوزه فیلم و نمایش، اعتبار و اهمیت فوق‌العاده ای دارد و همه جا این قالب را موثرترین عامل انتقال پیام و اثرگذاری بر مخاطب می دانند. اگر کار، حرفه ای باشد، مخاطب با شخصیت های داستان، همذات پنداری و همراهی می کند و با آن پیوند می خورد و این، فرصتی برای ایجاد یک رفتار فرهنگی است. در بستر چنین ارتباطی بین مخاطب با شخصیت ها و قهرمان های داستان است که بسیاری از اهداف رسانه تأمین، و اهداف اولیه در طرح و تولید، محقق می شود و جامعه به سمت اصلاح می رود. یک کار فاخر نمایشی و اثرگذار، از دهها کتاب و مقاله و کارگاه آموزشی و سخنرانی و منبر و خطابه، موثرتر است. برای همین است که سرمایه گذاری ویژه ای در این زمینه می کنند و بهای زیادی به آن می دهند. بنابراین، هرقدر یک اثر نمایشی، حرفه ای تر، عمیق تر، و فاخرتر باشد، اثرگذاری آن، و اقبال عمومی اش بیشتر می شود.
رسانه باید در سریال ها و آثار نمایشی، حتما به جنبه امید بخشی در آثار، توجه ویژه کند. چیزی که با کمی دقت، در آثار خارجی مشهود است و لحاظ می شود.
امیدبخشی به جامعه، تقریبا رگه ثابت تمام تولیدات نمایشی خارجی است. در آثار خارجی، ممکن است حوادث و اتفاقات بد زیادی بیفتد، ضد قهرمان های زیادی ممکن است در یک اثر وجود داشته باشد، حوادث تلخی ممکن است برای قهرمان ها و مردم در فیلم رخ بدهد اما درنهایت، و در اوج تلخی قصه، یک قهرمان، یا ابرقهرمان، یک منجی، و کسی که قراراست جامعه را «امیدوار»کند و از بیم و هراس و یاس و دلهره و نگرانی درآورد، از راه می رسد و نقطه پایان همه تلخی ها و حوادث ناگوار می شود. این ابرمرد و این منجی و این امیدبخش، در کسوت و هیات شخصیت های متنوعی جلوه می کند؛ این بتمن، این سوپرمن، این بن تن، این لیدی باگ، این مرد عنکبوتی، این جان سخت، و این نجات دهنده، گزاره ثابت آثار نمایشی خارجی است. باید این گزاره امید بخش، در متن و بطن سریال ها، فیلم ها و تولیدات رسانه ما لحاظ شود و امیدوار بودن به آینده بهتر، به متن جامعه تزریق بشود. امیدبخشی، نیاز و اقتضای امروز جامعه ما و از تکالیف رسانه است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.