خانه » جدیدترین » در جستجوی سیمرغ

در جستجوی سیمرغ

دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹  شماره ۱۲۵۷

در جستجوی سیمرغ

شرحی بر منطق الطیرعطار/بخش اول

مصطفی بادکوبه ای

مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای در سال ۱۳۲۸ در اراک به دنیا آمد. تا دیپلم در اراک وسپس برای ادامه تحصیل به سمت مشهد و تهران رفت، در سال ۱۳۸۵ دکترای ادبیات تطبیقی از آمریکا گرفت، تاکنون بیش از بیست و سه عنوان از کتاب هایش چاپ شده و چند عنوان هم منتظر مجوز است. شاعر، نویسنده و پژوهشگر مولانا و حافظ است.
کتاب منطق الطیر ازمشهورترین آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، عارف و شاعر قرن ششم ربع اول قرن هفتم هجری می زیسته است و از پیشوایان مولاناست. آثار معروف او الهی نامه، اسرارنامه، مصیبت نامه و دیوان غزلیات و تذکره الاولیا است. در این میان تذکره الاولیا و منطق الطیر شهرت ویژه دارند.
این سلسله نوشتار با عنوان در جستجوی سیمرغ تقدیم می شود و آرزومندم که بتوانم در مورد کتاب منطق الطیر سخنی خواندنی ارائه دهم.
در این نوشتار طبعا از پژوهش های دانشگاهی، نمودار اسناد کهن و اینگونه دانستنی های تخصصی سخنی به میان نخواهد آمد تنها خواهم کوشید که جان خود را به جان عطار و سخن هدهد نزدیک کنم و دقایقی را از روزمره گی ها و روزمرگی ها برهیم و به خویشتن خویش بپردازیم.
پیش ازعطارکسانی از دانشمندان و عـــارفان نوشته های با عنوان منطق الطیر داشته اند که قطعا هیچ کدام به عمق و گویایی عطار نمی رسند.

دیگران و عطار عنوان منطق الطیر را از آیه ۱۶ سوره نمل گرفته اند که سلیمان می گوید: (علمنا منطق الطیر) یعنی خداوند زبان مرغان (پرندگان) را به ما یاد داد! در داستان عطار هدهد جایگاهی خاص دارد همانگونه که در قرآن نیز هدهد پیک سلیمان به سوی سرزمین سبا و ملکه آن بلقیس معرفی می شود.
نکته هایی مهم، در آغاز این نوشتار با شما گرامیان در میان گذاشته می شود تا در ادامه سخن با همدلی و هم آوایی بهتری سخن را پی گیریم:
-۱ دراین قصه، فضای سخن فضای عرفانی است، فضای معنوی و سمبلیک. بنابراین خواننده ما نباید در جهان علم و تجربه پزشکی و مهندسی سیر کند و سخن را با منطق علمی بسنجد. چنین نیست. سخن در فضای تخیلی است که فقط شاعری هنرمند در فکر ایجاد فضایی مناسب برای ابلاغ پیامی معنوی است.
-۲ سیردرهوا (پرواز) ویژگی های خاص خود را دارد که قطعا تفاوت اساسی با سیر در زمین (سفر) دارد. در زمین و سفر باید وسایل رفاهی را فراهم کرد و اندوخته لازم را تهیه نمود. می توان هرگاه خسته شد به استراحت پرداخت، می توان برگشت و سفر را نیمه تمام گذاشت. می توان (و قاعدتا باید چنین باشد) به یک نفر به عنوان راننده اعتماد نمود که در تمام سفر رانندگی وسیله نقلیه را به عهده دارد، در سفر زمینی وسیله نقلیه غیراز خود مسافر است. مثل اسب و الاغ و شتر یا دوچرخه، موتور و اتومبیل و… .
اما در پرواز چنین نیست: در پرواز وسیله رفـاهی نمی توان با خود برد، به همین جهت باید نیروی لازم در خود پروازکننده ایجاد شود. نیروی لازم جز وجود خود سیر کننده (سالک) باشد.
برای نمونه، پرندگان مهاجر، با شناختی که دانش محیط زیست به دست آورده است در مقابل هر مقدار کیلومتری که باید پرواز کنند چربی لازم را در وجودشان ذخیره می کنند تا مانند موتور محرک هواپیما یا سفینه ای فضایی تا رسیدن به مقصد نیروی لازم را به پرنده بدهد. در عرفان این را (تحول وجودی) و اندوخته معنوی گویند. فرد باید خود را به صفاتی ارزشمند مجهز کند صفات مهمی که طی ادامه داستان به یکایک آن ها خواهیم پرداخت.
٣- در سیر پروازی هر چه می توانی می پری، اما جای استراحت نیست قاعدتا استراحت در پرواز یعنی سقوط و باز ماندن از دیگران، هفت شهر عشق را دیگران خواهند رفت و ما در خواب مانده ایم در پس یک کوچه!
۴- در هنگام پرواز همه پرندگان به نوبت در جایگاه نوک حمله و زاویه اولیه گروه پرواز جای خواهند گرفت و پرواز را هدایت خواهند کرد. پرنده پیشین که خسته شده است و نیروی بازدارنده هوا (باد) را شکست داده و به پیش رفته است با آرامش و متانت جای خود را به دیگری خواهد داد تا همه (مسئولیت داشتن )را تجربه کنند. پیشوایی را بیاموزند. خود را در پیروزی نهایی شریک بدانند و هیچ کس نتواند ادعا کند که (من شما را به اینجا رسانده ام) این مساله براستی از آموزنده ترین تجربیات دسته جمعی و مبارزه با فردگرایی و تبعیض است هرکسی باید به نوبت هم لذت پرواز در پیشاپیش دیگر هم نوعان را تجربه کند هم خطرات و خستگی مربوط را عملا بشناسد و بشناساند.
۵-در پرواز وجودی، نمی توان ربا تیک یا اتوماتیک عمل کرد مانند هواپیما، کنترل را به دستگاه اتومات سپرد و خود به استراحت پرداخت… نه، باید لحظه به لحظه با چشم باز هدایت جمع را به عهده گرفت.
۶-در پرواز معنوی برگشت معنـا ندارد یــا پیروز می شوی یا سقوط می کنی… برگشت یعنی ارتداد، یعنی بازگشت به نقص یعنی ننگ ابدی که البته در این مسیر، بازگشت بسیاربسیارکم اتفاق می افتد چون وقتی (طلب) و اشتیاق آگاهانه ایجاد شد فرد حاضر است بمیرد اما بازگشت را نخواهد پذیرفت.
بالاخره اینکه در پرواز پرنده به دنبال سیمرغ است، سیمرغی که فقط نمایه کلی از آن در ذهن دارد و نه شناخت کافی. موتور محرک پرنده عشق به دیدار (وصال) است و سیمرغ آنچنان والاست که براستی در تعریف دقیق نمی گنجد.
این بخش را با بیتی از فردوسی بزرگ بـه پــایان می بریم تا سخنی دیگر…
خداوند بالا و پستی تویی
ندانم چه ای، هرچه هستی تویی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.