خانه » پیشنهاد سردبیر » خاطرات یک شهر

خاطرات یک شهر

دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ شماره ۱۲۵۹

گفتگوی وقایع استان با «زهرا سلیمی» به بهانه چاپ اولین کتابش «مادرم شوکت»

خاطرات یک شهر

کوروش دیباج

در اوج لذت خاص، افسوسی همراه دارد، افسوسی که جای خالی آن را با هیچ چیز نمی توان پر کرد، افسوسی به قدمت یک زندگی، یک تاریخ و یک خاطره؛ افسوس برای روزهایی که آمدند و رفتند، افسوس برای افرادی که در کنار ما بودند و حالا بعد رفتنشان می فهیم چه سهم بزرگی از وجود ما را با خود برده اند، این خاصیت خاطره است هر چند در ادبیات عامه از آن به عنوان خاطرات شیرین یاد می شود ولی همین خاطرات شیرین در اوج شیرینیشان یادآور روزهایی است که در میان روزمرگی هایمان آن را فراموش کرده ایم و حالا می فهیم چه انسان غنی بوده ایم و چه ها از دست داده ایم، خاطره و خاطره نویسی قدمتی به درازای تاریخ دارد و با ادبیات کشورمان ارتباط تنگاتنگی دارد و به نوعی توانسته از گذشته تا امروز جای خود را در میان طرفداران خود باز کند.کتاب «مادرم شوکت» یکی از این کتاب ها است هر چند کتاب فوق اولین اثر از «زهرا سلیمی» است ولی متن آن توانسته با مخاطبان خود ارتباط قوی برقرار کند. کتاب خاطره دوران کودکی وی را در قالب چهل قسمت در سال ۱۳۴۸ روایت می کند و در لایه های زیرین متن آن اگر دقت کنیم به طرز عجیبی به فرهنگ فولکور در حال فراموش شده اراک اشاره دارد، فرهنگ غنی که در آن بـه جشن ها، مراسم ها، گویش، لهجه، نمای شهر و… به خوبی اشاره شده است و به نوعی خواننده را ناخواسته از زمانی کنونی شهر که صنعتی بودن آن در حال نابود کردن این فرهنگ غنی است، کنده و به آن دوران می برد، دورانی که به قول زهرا سلیمی دوران سرتاسر خوشی بود و مردم بدون هیچ بهانه ای دور هم جمع شده و از بودن در کنار یکدیگر لذت می برند. یکی از ویژگی های بارز کتاب این است که حتی خواننده ای همچون من که زاده اراک نبوده و آن دوران را تجربه نکرده ام به لطف متن قوی و گویش زیبا و خوانش گرم زهرا سلیمی به لهجه اراکی به آن دوران برده و به راحتی محیط آن زمان اراک و فرهنگ این شهر را یادآور می کند که در کنار آشنایی با این فرهنگ حس لذت خاصی را برای مخاطب بوجود می آورد.
چاپ کتاب«مادرم شوکت» بهانه ای شد که با زهرا سلیمی گفتگویی انجام داده و از او درباره تجربه نوشتن و تصمیمی که برای چاپ اولین اثرش گرفته بود، بپرسم.

قبل از چاپ اولین کتابتان از تجربه نوشتنتان بگویید و چه شد که به نوشتن و خاطره نویسی علاقه مند شدید؟
نوشتن و روز نوشت همیشه یکی از عادت های روزمره ام بود نه اینکه هر روز اقدام به روز نوشت کنم ولی به نوشتن از کودکی علاقه مند بوده و یکی از تفریحات و علاقه مندی های من در طول دوران زندگیم است. آنچه که دوست داشتم در نوشته هایم انعکاس دهم وقایعی بود که در طول روز با آن مواجه و آن را تجربه می کردم و این نوشتن نوعی آرامش و احساس سبکی را برای من به همراه داشت.
نوشتن برای من همچون تولد است، حس می کنم در زمانی که اقدام به نوشتن می کنم قلبم و ذهنم بدون اینکه هیچ عامل بیرونی مزاحم باشد چیز جدیدی خلق می کند و وقتی متنی می نویسم و خودکارم را رو کاغذ می گذارم، فکرم آرام می شود و اطمینان دارم برای همیشه ثبت و ماندگار شده است.

از نوشتن و علاقه مندی به نوشتنتان برای ما صحبت کردید، به نظرتان خانواده تان باعث شد که به نوشتن و مطالعه علاقه مند شوید؟
قطعا خانواده در بوجود آمدن هر علاقه ای در کودک نقش به سزایی دارد، من در خاطراتم عنوان کرده ام با اینکه پدر و مادرم از سواد کمی برخوردار بودند ولی محیط خانه و دوران کودکی را با حکایت های گویی پدرم به خاطر دارم، مرحوم پدرم هر موقع اعضای خانواده در کنار یکدیگر جمع می شدند برای ما حکایت تعریف می کردند این حکایت ها هر چند حالت قصه داشت ولی بعد حکیمانه و پند آموز آن تاثیری قابل توجهی روی نگرش و جهان بینی من گذاشت.

از علاقه مندیتان به مطالعه برای ما صحبت نکردید، چه شد که به مطالعه و خاطره خوانی علاقه مند شدید؟
متولدین زمان من، بچه های زمان انقلاب هستند، آن دهه مطالعه برای هم سن و سال های من امر عادی و کار روزمره بود در واقع اکثر افراد بالاخص جوانان به مطالعه علاقه مند بودند و به نوعی از کودکی با مطالعه کتاب های گوناگون بزرگ شده اند و مطالعه برای آن ها عادت شده بود در آن دوران که هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود مطالعه کتاب، مجلات، نوار کاست گوش کردن بخشی از زندگی مردم بود که من هم از این غافله مستثنی نبودم و همچون سایرین به مطالعه کتاب علاقه مند بودم.

به عنوان فردی که اهل قلم هستید بیشتر در حین نوشتن در چه فضاهایی سیر می کنید؟
قبل از اینکه کتاب مادرم شوکت به چاپ برسد، کتاب های خاطرات گوناگونی همچون کتاب خاطرات «قاضی زاده»، «صنعتی زاده» و… را مطالعه کرده ام و علاقه شدیدی به خاطره خوانی و خاطره نویسی دارم به همین خاطر خودم را به جای نویسنده، خاطره نویس می دانم و هیچ وقت این ادعا را ندارم که نویسنده هستم بلکه خود را خاطره نویس می دانم و در نوشتن بیشتر در فضای خاطره نویسی سیر می کنم البته در کنار مطالعه کتاب خاطرات به ادبیات داستانی و رمان علاقه فراوان دارم.

چه شد در میان سبک های نوشتاری به خاطره نویسی علاقه مند شده؟
علت دقیق آن را نمی دانم ولی علاقه مندی بـه خاطره خوانی و خاطره نویسی بعد فوت مادرم اتفاق افتاد. اگر کسی کتاب مادرم شوکت را مطالعه کند با اینکه درخواهد یافت مادرم زنی کم حرف بوده، ولی به نقش اساس و محوری مادرم در این کتاب و در زندگی شخصی ام پی می برد. وقتی مادرم فوت کرد، احساس کردم یک حامی و پشتیبان قوی را در زندگی خود از دست داده ام، همین امر باعث شد وقت هایی از روز با قاب عکس مادرم صحبت کنم و خاطرات خوش گذشته با او را در آن زمان که در قید حیاط بود سیـر کنم. همین سیر کردن در خاطرات باعث می شد که در کنار آن این خاطرات را برای خود بنویسم و نکته جالب این بود که در زمان نوشتن، این خاطرات را به لهجه اراکی می نوشتم.

چه چیز خاطره برای شما بــه این میزان ارزشمند است کــه بــاعث شده روی بــه خاطره نویسی بیاورید؟
به نظر من خاطره همچون گنج است، گنجی که در میان روزمرگی در انبوهی از خاک مدفون شده و نیاز است که این گنچ را از میان خاک ها درآورده و آن را تمیز کنیم تا بقیه بشنوند و بدانند چه اتفاقاتی در گذشته به وقوع پیوسته و چه صنعت ها، هنرها، رفتارها و… امروزه فراموش شده است و وقتی ما خاطره را تعریف می کنیم انگار تاریخی از گذشته مان که فراموش شده، مجدد برای دیگران بازگو کرده و سعی می کنیم که به دیگران بفهمانیم در گذشته چه بوده ایم و حالا چه چیزهای از ارشمندی را از دست داده ایم.

مرور خاطرات و نوشتن آن دردناک است یا شیرین؟
به نظر من خاطره نوشتن و مرور آن هم لذت و هم درد دارد، به همین خاطر است که در بخشی از کتابم نوشته ام «من کودکیم را همراه با شوق و درد نوشتم. شوق به خاطر فراغ بالی، شوخ و مست بودنش و درد به خاطر حضور نداشتن پدر و مادرم که اصل و ریشه و درخت زندگیم بودند. کودکیم در جایی به صورت گنجینه ای نهفته است . گنجینه ای که خالص و ناب‌تر از هر چیز گرانبهای‌ست. هر روز کودکی‌ام را با صداقت و یکرنگی و بی آلایشی زندگی کردم. من با جسارت تمام و اعتقاد و اطمینان کامل آن لحظات پاک را به تصویر کشیدم.»

برای شما خاطره نویسی دردناک است یا شیرین؟
برای هر فرد مرور خاطرات و نوشتن آن تجربه متفاوتی است ولی برای من مرور این خاطرات شیرین بوده است و همین شیرین بودن آن باعث شد که به خاطره نویسی و منتشر کردن کتابم روی بیاورم. گذشته من چیز دردناک نداشته است و همین شیرینی بودن خاطراتم باعث شد که کتابم را در قالب چهل خاطره ثبت و منتشر کنم و در کتابم به این نکته مهم اشاره کنم که «جستجو در کودکی، روزهایی که گام نهادن در آن آسان نیست، ولی غیر ممکن نیز نمی باشد. کودکی مانند جتی است که با سرعت در حرکت است؛ ابتدا خط مسیر آن در آسمان پر رنگ می‌باشد و به آرامی محو می‌شود ولی به مقصد می‌رسد. کودکی که به آینده پیوند می‌خورد؛ روزهایی که ترس‌ها بر تو غلبه می‌کند، محبت‌هایی که دریافت می‌کنی، عشق‌های پاک ومعصومانه‌ای که تجربه می‌کنی، شکست‌هایی که می‌خوری گاهی فکر میکنی دنیا برایت به پایان رسیده و دیگر راهی برای جبران آن نیست وگاهی سرمست از یک تجربه شیرین، همه و همه مانند گنجینه‌ای در قلبت پنهان می‌شود. روزهایی که پدر برایت یک اسطوره و مادر یک حامی به تمام معنا و خواهر مونس لحظه لحظه زندگیت و رازدار بایدها ونبایدهایت می‌شود و برادرها پشتیبان همیشگی ات و با مهر پنهان همراه با غرورش همیشه به او افتخار می‌کنی و می‌توانی به او تکیه کنی.
کودکی که پر از تلاش، سرزندگی، پــویایی، مسئولیت پذیری بود. روزهایی که پدرم با دستِ پر به خانه می آمد. گاهی با یک پاکت انگور و گاهی چند عدد نان خشخاشی تازه. مادرم در تمام لحظات با عشق به فرزندانش در حال تکاپو و رونق دادن به سفره پرروزی‌مان بود؛ با توجه به امکانات موجود، طعم خوش زندگی همیشه در قالی‌باف خانه از روی چراغ سه فتیله ای می‌آمد. ما هر کدام در خور سن و توانایی مسئولیتی بر عهده داشتیم. در آن فضا با کمبود وسایل ارتباط جمعی فقط با تکیه بر دانش پدر و مادر رشد کردیم و آموختیم، آموختیم… روزهایی که مهمانی‌های ساده بود؛ فقط با پذیرایی چای در خانه و دور هم جمع شدن مادرها که اشکی به واسطه روضه‌خوانی می‌ریختند و پس از آن درد و دل وهمدلی بود».

از اهمیت خــاطره نــویسی و دلایل عـلاقه مندیتان به این سبک نوشتار گفتید، سوال اینجاست که در خاطراتتان چه دیدید که مصمم شدید آن را برای دیگران به اشتراک گذاشته و در قالب کتاب و لوح فشرده چاپ کنید؟
زمانی کـه در حال ادامه تحصیل در دانشگاه بــودم با آقای «یاسین حقی» کـه در رادیو آفتــاب فعالیت می کردند آَشنا شدم با توجه به اینکه ایشان متن های خاطره من که با لهجه اراکی را مطالعه کرده بود از من درخواست کردند در برنامه ای با عنوان «صدای سرزمین من» که با محوریت لهجه و گویش های استان مرکزی هر هفته پخش می شد یکی از این خاطرات را بخوانم، نمی دانم چه اتفاقی افتاد وقتی آن روز که یکی از خاطراتم را با محوریت «مسجد سیدها» در رادیو بیان کردم و پایان صحبتم با مخاطبان برنامه عنوان کردم اگر مایل به شنیدن ادامه این داستان هستید در قسمت بعد دنبال کنید و همین امر باعث شد که استقبالی شدیدی از خاطراتم شود و تا ۱۹ اسفند ۱۳۹۶ چهل قسمت از خاطراتم را برای مخاطبان با لهجه اراکی در این برنامه رادیویی بیان کنم.
پس از اتمام این برنامه رادیویی مصمم شدم که این خاطرات را در قالب کتاب و لوح فشرده ای به چاپ برسانم، زیرا در طول سال اخیر دریافته ام که گویش و لهجه اراکی هر روز بنا به علل مختلفی همچون نزدیک بودن استان مرکزی به پایتخت در حال فراموشی است و آن لهجه و گویشی هم که باقی مانده است اکثرا برای عده ای دست مایه طنز و سخره گرفته شده است و بارها مشاهده کرده ام در زمانی که برخی افراد قصد شوخی های بی مزه دارند از لهجه اراکی برای شوخی اراکی خود استفاده می کنند، در واقع لهجه و گویش اراک دست مایه عده ای برای شوخی های بی محتوا و بی ارزش شده است ولی اگر نگاهی بـه تاریخچه و شکل گیری این گویش و لهجه ها در اراک بیاندازیم درخواهیم یافت که شهرستان اراک دارای چه تنوعی از گویش ها و لهجه ها است که متاسفانه امروزه در حال فراموشی است.
لهجه و گویش هر منطقه ای برای آن منطقه یک سرمایه عظیم است که باید از آن پاسداری شود با توجه به اهمیت پاسداری از گویش، لهجه اراکی و اینکه در نگارش خاطراتم از لهجه اراکی استفاده کردم این مسئولیت را دردرون خود حس کردم که با چاپ کتابم قدمی برای حفظ و بازگشت واقعی گویش و لهجه اراکی به جایگاه واقعی اش نه طنز بردارم.

شما در صحبت هایتان از تنوع گویش ها و لهجه ها در شهرستان اراک اشاره کردید، کتاب و لوح فشرده صوتی کتابتان بر کدام گویش و لهجه شهرستان اراک تکیه دارد؟
شهر اراک دارای قدمتی نزدیک به ۲۰۰ سال است و آن طوری که یوسف خان گرجی از نقاط مختلف کشور افراد را در آن زمان به این شهر آورده به همین خاطر این شهر، دارای گویش و لهجه واحد نیست و هر منطقه از این شهر دارای گویش و لهجه خاصی است به عنوان مثال لهجه و گویش مردم کرهرود با مردم سنجان متفاوت است به همین خاطر نمی توانم، عنوان کنم خاطرات من بطور شاخص به لهجه و گویش شهر اراک تکیه دارد ولی در خاطرات من به بخشی از لهجه اراکی تکیه دارد.

به نظرتان مطالعه کتاب مادرم شوکت چقدر برای مردم اراک و افرادی که این کتاب را مطالعه و گوش می دهند، لذت بخش است؟
به نظر من خاطرات اثر انگشت است، هر چند مرور خاطرات هر فرد همچون اثر انگشت برای وی خاص و تک است ولی مرور آن توسط دیگران یک سری خاطرات گذشته و دوران کودکی را برای فرد مرورکننده بوجود می آورد و به نظر من مرور خاطرات من برای مردم اراک یادآور خاطرات بسیاری از مردم اراک در زمان قدیم می شود که شهر هنوز عنوان صنعتی بودن را یدک نمی کشید و همه با حداقل ها خوشی های ماندگار داشته و به هیچ بهانه در کنار هم شب ها جمع شده و از بودن در کنار یکدیگر لذت می بردند.
در هر خاطره ای که مخاطب در این کتاب مطالعه یا گوش می دهد، بخشی از تاریخ، صنعت، هنر، معماری و شهرسازی، گویش، مردم شناسی، فرهنگ عامه و… اراک برای وی تداعی و بازگو می شود.نکته ای که در خاطره نویسی همیشه به آن پایبند بوده و درکتابم آن را رعایت کردم این است که خاطراتم را صادقانه بیان کنم و هر اتفاقی و تجربه ای که کسب کردم، همان را بدون هیچ تغییری نوشته ام.به نظر من در خاطره مفاهیم اخلاقی، ریشه های فرهنگی، ریشه های اقتصادی، ریشه اعتقادی مان بیان می شود و به همین خاطر من با بیان خاطراتم یک بازنگری کرده ام یعنی در کنار پرداختن به شخصیت ها و بیان خاطرات از دل خاطرات یک سری مفاهیم را برای بیان و یادآوری به مخاطب آورده ام که همین امر باعث می شود که مخاطب با مطالعه کتاب حس نکند فقط در حال خواندن روزمرگی های دوران کودکی و جوانی من است بلکه با مطالعه آن به فرهنگ اراک، ریشه های فرهنگی این شهر و … پی ببرد.

و در پایان چرا عنوان کتاب را مادرم شوکت انتخاب کردید؟
این کتاب به بیان خاطرات من در سال ۱۳۴۸ در شهر اراک می پردازد، در وهله اول قصد داشتم عنوان کتاب را ۱۳۴۸ انتخاب کنم ولی با خود فکر کردم اگر این عنوان کتاب را انتخاب کنم برای مخاطب این طرز فکر قلمداد می شود که در حال خرید یک کتاب تاریخی است، به همین خاطر با توجه به اینکه مادرم محور اصلی زندگی من بود و تاثیری شگرفی بر تربیت و جهان بینی من داشت نام او را که شوکت بود برای این کتاب انتخاب کردم.

۱ دیدگاه

  1. خانم سلیمی الگو باعث افتخار هستید امیدوارم دیگر زنان ایران زمین و من نیز در پی فلفسه زندگی رفته و ان را دریابیم .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.