خانه » پیشنهاد سردبیر » خاطرات حاج سیاح /بخش اول

خاطرات حاج سیاح /بخش اول

چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۷   شماره ۹۰۹

***

وقایع استان

مهرداد یاری

***

حاج محمد علی سیاح محلاتی، فرزند حاج محمدرضا در خانواده ای اهل علم در شهر محلات به دنیا آمد که برای کسب علم او را در جوانی به تهران فرستادند و سپس با کمک مالی عمویش که در مهاجران اراک سکونت داشت، راهی عتبات شد و در محضر علمای عصر خود به تحصیل علوم دینی مشغول شد.
بــا دیدن طلبه ها و زائـرینی کــه از دیگر کشورها در عتبات حضور داشتند و با شنیدن حرف های آنان بسیار راغب شد که خود از نزدیک به دیدن این سرزمین ها برود. این در حالی بود که در زمان حکومت ناصرالدین شاه ایران به حدی در بی سر و سامانی به سر می برد که هیچ جاده ای در کشور وجود نداشت و همه مال رو بودند اگر مردمان روستایی از قحطی تلف می شدند مردمان روستای مجاور هیچ خبر نمی شدند چه بسا که آن ها در فراوانی قرار داشتند، در این کشور مردم گمان داشتند که در خارجه دیــو و پری و غول و اجنه و… زیست می کند و در عالم ۵ کشور بیشتر وجود ندارد ایران، عثمانی، روسیه، انگلیس و عربستان.
در آن زمان تصور بر این بود که آمریکا ۳۰۰ متر زیر زمین قرار دارد و جای بسیار ترسناکی است و… خلاصه محمد علی که از عتبات باز می گردد دختر عمویش را به عقد او در می آورند اما او که فکر سیاحت به سر داشت و هیچ خوشش نمی آمد که با پول و مال و منال دختر عمو زندگی بگذراند بار سفر بست و در سن ۲۳ سالگی، بی خبر و بــا مختصر توشه ای راهی قفقاز می شود. در تبریز با تجاری که با محلات آشنا بودند تماس می گیرد و می گوید که همسفری به نام محمدعلی از اهالی محلات داشته که در بین راه به علت مرض قلنج فوت کرده است خواهش می کند این خبر را به خانواده اش برسانند تا به این ترتیب خانواده او دیگر در انتظارش نمانند.سپس راهی قفقاز می شود و از آنجا به اروپا و از اروپا به آمریکا می رود جایی که از نظر او مهد آزادی و دموکراسی است.
او برای دیدن ژاپن و چین و هند و… به گذرنامه ایالات متحده نیازمند می شود چون در آن کشورها ایران کنسولگری نداشته است به همین خاطر برای گرفتن گذرنامه ایالات متحده اقدام کرده و آنان نیز به پاس خدمات و سیاحت های او، حاج سیاح را تبعه آمریکا می دانند و به این ترتیب او به اولین ایرانی تبدیل می شود که تابعیت آمریکا را می گیرد.
حاج سیاح پس از سیاحت شرق آسیا راهی هند می شود و اکنون ۱۸ سال از خارج شدن او از ایران می گذرد و در این سال ها هیچ گاه قصد بازگشت به خانه و خانواده و شهر خود را نکرده است.
او در این مدت دنیا را دیده، بسیاری از زبان های مختلف را به خوبی آموخته، با پادشاهان و بزرگان کشورها ملاقات ها داشته و هدایای فراوان گرفته و حتی با رئیس جمهور وقت ایالات متحده ۲ بار دیدار داشته است اما در همه وقت سبک، ساده و تنها به سیاحت پرداخته و به دور از زرق و برق و مال اندوزی و … بوده است.
حاج سیاح به هند می رود به بمبئی که می رسد به طریقی با آقاخان محلاتی که در آن زمان امام فرقه اسماعیلیه بود دیدار می کند و بــه این ترتیب محلاتی هایی که برای زیارت آقاخان به آنجا رفته بودند حاج سیاح را دیده و در بازگشت به محلات خبر زنده بودن او را به خانواده اش می دهند مادر حاج سیاح نیز به آقاخان نامه ای می نویسد: «پسرم را به من برسان پدرش در رنج فراغ او فوت کرده و من هم پیر شده و چیزی از عمرم نمانده است». حاج سیاح نامه را که می خواند چنان منقلب می شود که پس از ۱۸ سال تصمیم به بازگشت می گیرد.
کتاب حاضر مجموعه یادداشت هایی است از زمان ورود حاج سیاح به ایران که از تاریخ ۳ مرداد ۱۲۵۶ شروع می شود و تا ماه های اول حکومت احمدشاه ادامه می یابد و با تلاش های پسرش همایون به چاپ رسیده است.
خاطرات حاج سیاح به این دلیل که از زاویه دید کسی است که ابتدا تمام جهان و پیشرفت هایش را دیده و سپس به ایــران عقب افتـاده عهد قـاجـار باز می گردد، جذاب به نظر می آید حاج سیاح چون فردی بسیار قابل احترام و توجه بوده و به دربار رفت و آمد داشته است اغلب مسائل و رخدادها را از نزدیک دیده و پشت پرده های بسیاری را آشکار می سازد همچنین او که نظم و رفاه اروپا و آمریکا را دیده به زیبایی و با دقت فراوان بی قانونی، فقر، سو استفاده ملاهای روحانی نما از مـردم و مال اندوزی شـان را، بی خیالی شاه، مسئولین دزد و در یک کلام بدبختی ایران و مردمانش را به تصویر می کشد که بیان همه این مسائل باعث شده است کتاب حاضر بسیار خوش خوان و ارزشمند باشد که در مجال های بعد به بازگویی آن ها خواهیم پرداخت.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.