دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ شماره ۱۲۲۲
توهمِ دانایی
چرا به مشاور و روانشناس مراجعه نمیکنیم؟
رضاحیدری/ عضو سازمان نظام روانشناسی
سالهاست که روانشناسی بهعنوان یک علم متولد شده است. این علم همواره درصدد خدمت به افراد جامعه و تسکین دردهای روانشناختی آنان بوده است. با توجه به شرایطی که در حال حاضر شاهد آن هستیم نیاز به مشاور و روانشناس بیشازپیش احساس میشود اما متأسفانه افراد زیادی بهخصوص آنهایی که بیشتر از همه به خدمات مشاورهای نیاز دارند تمایلی به مراجعه به مراکز مشاوره ندارند. علت چه میتواند باشد؟ چرا برخی افراد باوجود نیاز شدیدی که به خدمات روانشناسی دارند حاضر به مراجعه به روانشناس نمیشوند؟
عدم پوشش بیمهای خدمات مشاوره و روانشناسی شاید یکی از دلایلی باشد که موجب عدم تمایل افراد به حضور در مراکز مشاورهای میشود اما دلایل بیشتر و عمیقتری نیز برای این مسئله وجود دارد.
توهم دانایی یا همان همهچیزدانی ازجمله علتهایی است که میتوان برای این مسئله ذکر کرد. برخی افراد خودشان را در تمامی مسائل دانای کل میدانند و در صورت بروز مسائل و مشکلات روانشناختی حاضر به مراجعه به یک متخصص نمیشوند و تصور میکنند خودشان میتوانند مسائل خودشان را حل کنند. این در صورتی است که این افراد بهمحض اینکه کوچکترین مشکلی برای خودروی آنها پیش بیاید به یک مکانیک مراجعه میکنند اما باوجود مشکلات عمیق روانشناختی نمیخواهند به مشاور مراجعه کنند. البته این مسئله از این نیز میتواند ناشی شود ما نگاهی علمی به مشاوره نداریم و گمان میکنیم که مشاوره پارهای حرف است و نباید پولمان را برای شنیدن حرفهایی که در ظاهر خودمان هم بلدیم بپردازیم. این در حالی است که مشاوره یک علم است و مشاور بر اساس مباحث علمی و نظریات روانشناسی به راهنمایی و مشاوره میپردازد و سادگی حرفهایش را نباید بهپای بیمحتوایی آن گذاشت.
برخی افراد تصویر خوبی از کلمه روانشناس در ذهن خود ندارند و بهمحض اینکه به آنها توصیه میشود به روانشناس مراجعه کنند میگویند مگر من روانیام! مراجعه به مشاور و روانشناس به معنای روانی بودن نیست بلکه تنها به این معناست که مسئلهای برای ما پیش آماده که برای حل آن میخواهیم از یک متخصص کمک بگیریم. متأسفانه برخی افراد هنوز حقیقت روانشناسی برای آنها بهخوبی روشن نشده و حتی به افرادی که به مراکز روانشناسی مراجعه میکنند برچسب روانی میزنند. این در صورتی است که معمولاً افرادی که مشکلات حاد دارند حاضر به درمان نشده و برعکس افرادی که به مشاور مراجعه میکنند گاهی از سلامت روان بهتری نیز برخوردارند.
انتظارات نابجا و معجزه گونه داشتن از روانشناس نیز میتواند از دلایل بدبینی افراد به روانشناسان باشد. افراد گاهی مشاور را با پزشک مقایسه میکنند و همانطوری که بعد از خوردن دارویی که پزشک برایشان تجویز کرده بهسرعت احساس بهبودی میکنند از مشاور نیز چنین انتظاری دارند. این افراد انتظار دارند بعد از یک جلسهی مشاورهای ۴۵ دقیقهای مشکلاتشان بهسرعت حلشده و مسائلی که در طول سالهای طولانی در آنها شکلگرفته و ریشه دوانده بهصورت کامل ناپدید شود! مسائل روانی با مسائل جسمانی متفاوت بوده و برخلاف مسائل جسمانی که با یک قرص یا آمپول برطرف میشوند نیاز به زمان طولانی برای بهبود دارند. نمیتوان انتظار داشت مسائلی مانند سوگ، افسردگی و اضطراب یکروزه حل شود. این انتظارات نابجا و غلط از مشاوره سبب میشود حتی افرادی که به مراکز مشاوره مراجعه میکنند بعد از پایان یک یا چند جلسه گاهی ناراضی به نظر برسند زیرا انتظار داشتند بعد از صبحت با روانشناس معجزهای رخداده و مسئلهی آنها بهصورت کامل حل شود. با توجه به طولانی بودن فرآیند درمان مشکلات روانی بسیاری از افراد درمان را نیمهکاره رها کرده و مدعی میشوند که مراجعه به روانشناس بیفایده بوده و هیچ کمکی به آنها نکرده است.
عدم مسئولیتپذیری نیز میتواند از دلایل بیرغبتی افراد در مراجعه به روانشناس باشد. زمانی که ما برای یک بیماری جسمی به پزشک مراجعه میکنیم و دارویی برای ما تجویز میشود نیازی به مسئولیتپذیری نداریم زیرا داروها بهراحتی وارد بدن شده و کارشان را انجام میدهند و نیازی نیست ما کار خاصی انجام دهیم؛ اما در مسائل روانشناختی داستان متفاوتی پیش روی ماست. روانشناس و مشاور هیچ دارویی برای ما تجویز نمیکند بلکه این خود ما هستیم که با راهنمایی روانشناس باید کارهایی را انجام دهیم تا مسئلهای که برای ما پیشآمده حل شود. بهبیاندیگر ما در حضور پزشک نقش مفعولی داریم و این داروها هستند که روی ما اثر میگذارند اما در فرآیند مشاوره باید نقش فاعلی داشته و ما روی مسائل و مشکلات اثرگذار باشیم. طبیعی است که برخی افراد بهخصوص آنهایی که مسئولیتپذیر نیستند هیچگاه به روانشناس مراجعه نمیکنند زیرا میدانند که باید مسئولیتپذیر بوده و اقداماتی را برای حل مشکلشان انجام دهند. ازآنجاییکه برخی از این اقدامات ممکن است زمانبر بوده و دشواریهایی را برای آنها داشته باشد بهترین راه کتمان مشکل و عدم مراجعه برای درمان است.
خدمات مشاورهای معمولاً محسوس و قابللمس نیست و اثرات فوری برای ما ندارد. بهعنوانمثال زمانی که ما مبلغی را برای خرید یک خوراکی پرداخت میکنیم میتوانیم کالای قابللمسی خریداری کرده و بهوسیلهی آن گرسنگی خود را برطرف کنیم. حتی زمانی که به یک پزشک مراجعه میکنیم درازای مبلغی که پرداخت میکنیم دارویی توسط پزشک برای ما تجویز میشود که برای ما قابللمس است و پس از مصرف آن دارو تا حدودی میتوانیم نتایج آن را مشاهده کنیم؛ اما در مشاوره چنین اتفاقی نمیافتد. از آنجایی در مشاوره هیچ کالای محسوس و قابللمسی دریافت نمیکنیم و اثرات مشاوره نیز بلافاصله برای ما نمایان نمیشود احساس میکنیم پول و وقتمان را هدر داده و چیزی نصیبمان نشده است. راهنماییهای که توسط مشاور ارائه میشود درصورتیکه با اقدامات مراجع همراه شود در بلندمدت به بار نشسته و فرد میتواند نتایج آن را ببیند و نباید انتظار داشت که بهصرف شنیدن حرفهای مشاور بلافاصله معجزهای رخداده و مشکلات حل شود.
تمایل مردان و زنان نیز در مراجعه به روانشناس و بهرهمندی از خدمات مشاورهای متفاوت است. در کشور ما اکثر مراجعهکنندگان به مراکز مشاوره از میان خانمها بوده و مردان کمتر برای دریافت خدمات مشاورهای مراجعه میکنند. معمولاً کمک خواستن برای مردان سخت بوده و آن را به معنای پذیرش شکست تلقی میکنند. تحقیقات نشان داده مردان نگرش منفیتری به رواندرمانی دارند و کمتر درصدد آن برمیآیند. این عدم تمایل میتواند از کلیشههای مردانگی مانند مرد باید از هر چیز زنانهای اجتناب کند، پرخاشگر و با جرأت باشد، به خودش اتکا داشته و موفق و نانآور خانه باشد نیز ناشی شود. این باورهای غلط میتواند زمینه را برای حضور کمرنگتر مردان در مراکز مشاوره فراهم کرده و تمایل آنان را به دریافت خدمات مشاورهای کاهش دهد. این در صورتی است که مردان نیز بهواسطه فشارهای شغلی در معرض آسیبهای روانی قرار دارند و در صورت بروز مسائل روانی باید برای بهبود آن به روانشناس و مشاور مراجعه کنند. اگر نگرش افراد به روانشناس و مشاور اصلاح شود و حمایتهای بیمهای نیز از این خدمات صورت بگیرد میتوان از بسیاری از مسائل روانشناختی در همان ابتدای بروز پیشگیری کرد و شاهد جامعهای پویاتر و شادتر بود.