خانه » جدیدترین » بررسی یک پرونده تاریخی در اراک /جنگ ماژور با لر ها

بررسی یک پرونده تاریخی در اراک /جنگ ماژور با لر ها

دوشنبه ۲۴ خرداد ۹۵   شماره ۳۴۳

یوسف نیک فام
در زمانی که مؤیدالدوله حکمران عراق (اراک) شد (۱۳۳۰ قمری) ، اشرار لر تجاوز به به نواحی سربند و عراق را از سر گرفتند و ناامنی¬های بسیاری در منطقه ایجاد کردند. مؤیدالدوله چند ماهی بیشتر به حکومت نپرداخت و در دفع اشرار چندان موفق نبود. با مرگ او، حکومت عراق حدود سه ماهی بدون حاکم مانده بود تا اینکه حاج فخرالملک حاکم عراق شد .«حاجی فخرالملک سه هزار تومان به عین¬الدوله تقدیم داشته به حکومت عراق منصوب گردید..»
حکومت مرکزی به خاطر تجاوزات متعدد و ناامنی¬های منطقه، تصمیم به تأسیس ژاندارمری می¬گیرد. «در اواخر ربیع¬الاول ۱۳۳۱ لاهوتی برای انجام بررسی¬های پیرامون تأسیس یک واحد ژاندارم راهی عراق[اراک] شد…» او پیش از این نیز بنا به گزارش روزنامه آفتاب به اراک آمده بود:«ماژور لاهوتی خان که سه ساعت قبل از ظهر از راه¬جرد حرکت کرده بود الان که یک ساعت از شب برفته است وارد تلگرافی عراق شد.» پس از تشکیل ژاندارمری کشور، ابوالقاسم لاهوتی به آن پیوسته بود و پس از مدتی به خاطر رشادتها در برخورد با اشرار شهر قم به نشان نظامی مفتخر شده بود.
لاهوتی در سفرش برای تأسیس ژاندارمری به اراک اگرچه با اندیشه¬ای نظامی به شهر آمده بود با این حال به خاطر روحیۀ شاعری و فرهنگی¬اش از مدرسۀ صمصامی اراک بازدید کرده و قطعه شعری به صورت بداهه برای تشویق شاگردان مدرسه می سراید.
تأسیس ژاندارمری اراک بیش از هر چیز به منظور نظم¬بخشی و جلوگیری از شورشها و خودسری لرها در اطراف اراک و بروجرد بوده است.
روی جلد کتاب اشعار منتخب لاهوتی
درباره یکی از این جنگها چنین گزارش شده است:«عموم آقایان و حاجی فخرالملک در تلگرافخانه هستند. کاغذ مجددی امروز از حاج صمصام الممالک و نظام لشکر رسید. خلاصۀ آن چنین است. اول صبح در اول دربند مقابل شدیم جنگ شروع شد از جان گذشتیم. امید نداشتیم یکنفر زنده بمانیم. محشری شد. سه چهار ساعت جنگ شد. خداوند قدرت نمایی کرد سوار شکست خورد. افتادیم دنبال آنها از گردنۀ ظهیرآباد رد کردیم وقتی سر کوه رسیدیم دویست سوار زیادتر سر گردنه نبود. تصور نمی¬شد که هفتصد نفر غارت بزند فرار هم بکنند. از طرف ما کسی تیر نخورد ولی از طرف مقابل ده پانزده اسب و مادیان و آدم مرده و زخمی همراه بردند. از قراری که معلوم می¬شود از سرکرده¬های آنها هم کشته شده وقتی به کوه رسیدیم همه گریه و زاری می¬کردند. بدیهی است این جنگ موقتی است و از یک دربند دیگر است که هجوم خواهند آورد.»
ابراهیم دهگان در این باره می¬نویسد:«…در اواخر این سال و اوایل ۳۱ الوار پای تجاوز تا به نواحی فراهان هم دراز کرده و این تجاوز به سال ۳۲ هم کشیده شد. بالاخره از طرف دولت پستهای ژاندارم سر سراهها برقرار گردید…»
در شعبان ۱۳۳۱خبر تشکیل ژاندارمری اراک اعلام می¬شود:«تشکیلات ژاندارمری عراق به قرار خبری که به دست آمده تشکیلات ژاندارمری عراق شروع خواهد شد و روز گذشته سیصد نفر ژاندارم هم از مرکز بدان صوب حرکت نمود.» هفده روز بعد، لاهوتی به درجه یاوری مفتخر می¬شود:«حکم عمومی ژاندارمری دولتی به تاریخ ۲۸ شعبان ۱۳۳۱ نمره ۲۴۴۷ از تاریخ غره اسد منصوب شده¬اند: به درجه یاوری سلطان فوج دوم(ص ر ۱۳) ابوالقاسم خان لاهوتی. به نایب اولی داوطلب لطفعلی خان پسر علی خان بنمره(ص ر ۱۲۶).»
در این فاصله لشکر ژاندارمری اراک برای آماده بودن مانورهای نظامی نیز انجام می¬دادند:«…دیروز ماژور مولر و ماژور لاهوتی خان و صاحب منصبان ژاندارمری در بیرون شهر در حضور حکومت مشق سواری و شلیک توپ نمودند.»
«روز ۵ اسد یکساعت از دسته گذشته اردوی ژاندارم ساخلوی عراق به ریاست ماژور مولر و ماژور لاهوتی خان وارد عراق از طرف حکومت از یدک و سوار رئیس امنیه و غیره استقبال فرستاده شد. ماژور مولر فرستاد تقاضا نمود که برای دفیله محلی معین شود که رسماً دفیله بدهند لهذا در میدان جلو ارک و عمارت حکومتی نزدیک تلگرافخانه مبارکه دفیله دادند و ماژور هم پیاده شده کمال احترام را نمودند بعد به اتفاق وارد عمارت شده صرف چایی نموده در منزل حکومت به قدر یک ساعت نشسته صحبت کرده رفتند به منزل خودشان. در این چند روز هم که در شهر سلطان¬آباد بودند یکدفعه در منزل حکومت دعوت شام سر میز شدند و با شماره حکومت اعیان هم هر یک مهمانی و پذیرایی از آقایان نمودند.»
ماژور ابوالقاسم لاهوتی
با وجود فعالیتهای ژاندارمری اراک، لرها همچنان به تعدی و تجاوز خود مشغول بودند:«از قرار خبر تهاجم الوار اهالی وحشت دارند عموم اعیان و اشراف به هیئت اجتماع به تلگرافخانه آمده شرح واقعه را به طهران عرض و انتظار جواب و علاج فوری دارند. ماژور مولر رئیس ژاندارمری خیال حرکت به طرف محلات داشته حضرات و حکومت ماژور را ملاقات کرده جداً حرکت او را مانع شدند. ماژور فردا را قول داده است تا جواب برسد بماند.» برای کمک به حل غائله از طهران و قم نیز به کمک می¬آیند و همچنان ژاندارمری اراک به اقدامات خود ادامه می¬دهد:«ماژور شلدبران با عده¬[ای] از ژاندارمری دو شب توقف نموده بعد بدون اینکه خط سیرشان معلوم باشد با ماژور لاهوتی خان و عده ژاندارمری که از طهران و قم آمده بودند با عده مقیم عراق و پنجاه سوار معتضد نظام دو عراده توپ که تقریباً سیصد نفر می¬باشد طرف کزاز حرکت کردند.»
ابوالحسن بزرگ امید که در آن زمان به عنوان رئیس مالیه در خزانه¬داری برای انجام مأموریتی اداری، مشغول به انجام وظیفه در اراک بوده در کتابش در این باره می¬نویسد:«…الوار اطراف بروجرد چادر زده در بهار و تابستان و پائیز می¬ماندند فقط فصل زمستان به طرف قشلاق کوچ می¬کردند. قوای ژاندارمری می¬بایستی به بروجرد برود ولی عده کافی نداشتند تا با الوار مقابله کنند. ماژور شولدبرون مایل بود تا بروجرد رفته ملاقاتی با الوار به عمل آورد که از طرز جدال و دفاع آنها اطلاع به هم رساند با مؤلف مشورت کرده و قرار شد با یک عده غفلتاً وارد بروجرد شده به الوار حمله¬ور شوند و فوراً به طرف عراق مراجعت کنند. کریم خان از طایفه بیات به معرفی سهام السلطان بیات برای راهنمایی تعیین شد ژاندارمری تحت فرماندهی شولدبرون به طرف بروجرد حرکت کرد وارد شهر بروجرد شده بلافاصله از شهر خارج و به الوار حمله بردند. الوار به چابکی بر اسبهای خود سوار شده به نوبه خود به ژاندارمها حمله کردند ولی توپ و مسلسل به آنها امان نمی¬داد. یک عده از آنها کشته شده عقب نشینی اختیار کردند. پس از انجام این حمله ژاندارمری فوراً به طرف عراق مراجعت کرد.»
ابراهیم دهگان این غائله را چنین روایت می¬کند«…الوار در اطراف عراق مشغول غارتگری بودند از طرف وزارت جنگ به قزاقها مقیم کرمانشاه دستور داده شد که به عراق آمده رفع غائله کنند و نیز سیصد ژاندارم با دو عراده توپ از مرکز حرکت کرده و وارد عراق شدند و به طرف لرستان حرکت نمودند. الوار در این تاریخ دهات اطراف بروجرد را ویران و خود را به قلب سربند رسانیده بودند که ژاندارمها رسیده و در نزدیک بروجرد زد و خوردی بین الوار و ژاندارمها واقع شد عده زیادی از ژاندارمها تلفات گرفته شد. در زبان عامه می¬گفتند: که نصف ژاندارمها کشته شده ولی در روزنامه¬ها و اخبار رسمی عده زخمی¬ها را به دوازده نفر و تلف شدگان را هفت نفر نوشته¬اند. با این وصف ژاندارمها از پیش در نرفته و جنگ کنان خود را به بروجرد در رسانیده و متوقف شدند و گاه و بیگاه به سنگرهای الوار حمله می¬بردند تا آنکه آنان را متواری و عده¬ای را گرفته و در عراق به دار آویختند…»
مردم اراک پی در پی تلگرافهایی برای دفع متجاوزین به تهران می¬فرستند و برای جلوگیری از حملۀ لرها استمداد می¬طلبند تا اینکه ماجرا بدین گونه پایان می¬یابد:«…ژاندارمها بعد از حرکت از عراق رو به بروجرد شدند و در دهم حمل ۱۳۳۲ از سه طرف به الوار حمله¬ور گردیده و شکست سختی به آنان داده و دستجات الوار را متواری و مراکز آنها را چون حاجی¬آباد و زرشگه و ایله را با خاک یکسان و عده زیادی از آنان تلفات گرفتند.»

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.