خانه » جدیدترین » بررسی اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در شعر عطار نیشابوری/۲

بررسی اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در شعر عطار نیشابوری/۲

سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۸   شماره ۱۱۶۶

مدیر فرهنگ کمیسیون ملی یونسکو چندی پیش خبر داد که امسال «عطارنیشابوری» و «محمد فارابی» جزو مفاخری هستند که در فهرست مشاهیر جهانی یونسکو به ثبت خواهند رسید. ثبت عطار نیشابوری در فهرست مشاهیر که تا یک ماه دیگر انجام خواهد شد بیش از دوسال زمان برده است. به همین بهانه روزنامه وقایع استان تصمیم گرفت در پاورقی جدید خود خوانندگان روزنامه را با عطار نیشابوری بیشتر آشنا کند و بدین جهت مقاله «بررسی اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در شعر عطار نیشابوری» با لطف نویسندگان آن در اختیار وقایع استان قرار گرفت. این پاورقی را می توانید هر روز در ستون «اندیشه های شیخ» بخوانید.

بررسی اندیشه ی سیاسی و اجتماعی در شعر عطار نیشابوری

بخش دوم

نویسندگان: جعفر هواسی/ دانشجوی دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی
سید احمد حسینی کازرونی/ استاد گروه زبان و ادبیات فارسی واحد بوشهر
فرزانه یوسف قنبری/ استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی واحد دزفول

عطار نیشابوری بیشترین خشم خود را علیه شاهان و زورگویان در مصیبت نامه با زبان رمز بیان می کند. او در حکایت ۲۵ یکی از شرایط پادشاهی را بلندی همت و پادشاه خسیسی را لایق «تره فروشی» می داند:
گفت شهزادی مگر پیش پدر خواند یک روزی غلامی را پدر
گفت برخیز ای غلام چست کار نیم جو زر تره خر پیش من آر
شاه گفت : ای مدبر و ای هیچ کس تو خسیسی هیچ ناید از تو خس
شاه را کز نیم جو اندیشه است گو ترا تره فروشی پیشه است
(همان ، حکایت ۲۵ : ۴-۱)

بیان کردن خدمت به پادشاهان و قدرتمندان از زبان فقیرترین افراد جامعه بسیار نـاراحت کننده و عذاب آور است. عطار گفتگوی اصمعی با کنّاسی که با نفس خود گفتگویی افتخار آمیز داشت این گونه بیان می کند:
اصمعی می رفت در راهی سوار دید کنّاسی شده مشغول کار
نفس را می گفت ای نفس نفیس کردمت آزاد از کار خسیس
هم ترا دایم گرامی داشتم هم برای نیک نامی داشتم
اصمعی گفتش تو باری این مگوی این سخن اینجا در آن مسکین مگوی
چون تو هستی در نجاست کارگر آن چه باشد در جهان زین خوارتر
(همان ، حکایت ۲۸ : ۵-۱)
از نظر عطار نیازمندترین افراد جامعه پادشاهان هستند. او در یکی از حکایت های خود ، حکایت یک فرد پیر را در مصیبت نامه نقل می کند که یک درم پول پیدا می کند با خود می اندیشد باید کسی را پیدا کنم و پول را به او که نیازمند است هدیه بدهم. مرد پیر بعد از گشت و گذار بسیار با خود فکر کرد نیازمندتر از شخص پادشاه کسی را نمی شناسم پس بروم و پول را به او بدهم. اما ادامه ی حکایت از زبان عطار نیشابوری شنیدنی است زیرا هنگامی که پول را به دربار پادشاه می برد و به او تقدیم می کند پادشاه با عصبانیت به مرد پیر می نگرد:
چون منی را کی بدین باشد نیاز؟ گفت ای خسرو مکن قصه دراز
زان که من بر کس نیفگندم نظر در همه عالم ز تو محتاجتر
از همه درها گدایی می کنی تا زمانی پادشایی می کنی
با خود آی آخر دلت از سنگ نیست خود تو را زین نامداری ننگ نیست؟
(همان : ص ۱۱۵)
در حکایت دیگری از مصیبت نامه عطار نیشابوری، کار دیوانی و وزارت را دیوانگی ای می داند که از آن «بوی خون» می آید:
کار دیوانم جنون آید همی کز وزارت بوی خون آید همی
هم بیابی تو گدا این جایگاه گرده ای بی آن که گردی گرد شاه
شاه دنیا بر مثال آتش است گرد او پروانه را گشتن خوش است
(همان ، ص ۱۷۲)
داستان «پیر جنگی» در کتاب مصیبت نامه در واقع سرگذشت انسان های بدون تلاش و کوشش و آدم هایی است که به فکر ایجاد تحول در زندگی خود نیستند. در حکایت ۳۷۸ کتاب مصیبت نامه شرح حال پیری آمده است که کارش نواختی رباب بوده است اما کار و کاسبی او کساد است و به فکر ایجاد تحول و کار دیگری نیست. بعد از زار و نیاز با خداوند، سرانجام خادم یکی از صوفیان مقداری دینار به نزد پیر می آورد و به پیر چنگ نـواز می گوید: این دینار ها از جانب خداوند برای توست ، اما این اتفاق هیچ گاه پیر رباب را آگاه نمی کند و او در جهالت و نادانی خود غرق تر می شود زیرا می گوید هر وقت دینارها تمام شد دوباره نزد شما می آیم. کرامت و بزرگی خداوند این پیر نادان را متنبّه و بیدار نمی کند:
آن همه زر چون بدید آن پیر زار سر به خاک آورد و گفت ای کردگار
از کرم نیکو غنیمی می کنی با چو من خاکی کریمی می کنی
بعد از اینم گر نیارد مرگ خواب جمله از بهر تو خواهم زد رباب
می شناسی قدر استادان تو نیک هیچ کس مثل تو نشناسد و لیک
چون تو خود بستوده ای چه ستایمت لیک چون زر برسدم باز آیمت
(همان ، حکایت ۳۷۸ : ۲۹-۲۵)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.