شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴
شماره ۳۲۴
محمود گرجی- گروه سیاسی:
درحالی که بر اساس آخرین آمار موجود، نام بیش از۲۴۰ حزب در کمیسیون ماده ۱۰ احزاب وزارت کشور ثبت رسمی شده و بهعنوان احزاب قانونی شناسنامه دار، اجازه فعالیت قانونی درکشور به آنها داده شده است، اما واقعیت این است که تمام این احزاب فعالیت یکسانی ندارند و فعالیت جدی و موثر اکثر آنها، بیشتر در بستر زمانی «انتخابات» معنا و نمود مییابد به گونهای که گویا به غیر از حداکثر ۳۰ حزب، بقیه احزاب، درفرصت بین دو انتخابات، در رخوت و رکود به سرمیبرند.
این احزاب، که گویا نام و عنوانشان «تنها روی کاغذ» ثبت شده است و در فضای غیر از انتخابات، هیچ بروز و ظهوری، حتی درحد یک موضعگیری سیاسی داخلی یا خارجی هم ندارند، با «انتخاباتیشدن» فضای سیاسی کشور، جدیتر و پر سر و صدا وارد گود انتخابات میشوند، و سعی می کنند با یارگیری، و حمایت از نامزدهای انتخاباتی، در قد و قواره یک «حزب فعال» ظاهر شوند و بر آرای عمومی اثر بگذارند.
تاملی در رقابتهای سیاسی- انتخاباتی کشورنشان میدهد درحال حاضر، «قومیت»، و «گرایشهای طایفهای» دو مولفه اثرگذار برجهتگیری سیاسی افکارعمومی و تعیین نامزدهای انتخاباتی است. این دو مولفه، از منظربرخی کارشناسان، نشانه توسعه نیافتگی سیاسی و نیز دوران گذارسیاسی به تحزب است. برهمین اساس، این کارشناسان، نگرش حزبی و «انتخاب بر اساس معیارهای تحزب» را برای حضور موثر درعرصههای سیاسی توصیه میکنند. زیرا معتقدند «انتخاب براساس تفکر مبتنی بر تحزب»، انتخابی علمی، آگاهانه، با برنامه و هدفمند است و بدیهی است خروجی چنین انتخابی، کشور را در مسیر رشد و توسعه قرارخواهد داد و هزینههای انتخاب نادرست را از دوش کشور برخواهد داشت. این در حالی است که انتخاب بر اساس معیارهای غیرتحزب و مبتنی بر نگاه سنتی قومی، قبیله ای و طایفه ای، فرصت سوز و هزینه بر است.
در کار حزبی، نامزد منتخب یک حزب، باید معیارهای تعریف شده و مورد نیاز برای قرارگرفتن در چتر حمایتی حزب متبوع را احرازکند. بدیهی است با چنین معیاری، دیگرهر فردی نمی تواند بدون برنامه و هدف، وارد گود انتخابات شود و آرای حزب حامی خود را کسب کند. همین امر باعث خواهد شد از همان ابتدا افرادی با صلاحیت، توانمند، کارامد، بابرنامه و اثرگذار پا به میدان انتخابات گذارند.
از آنجا که کشور ما دوران گذار سیاسی را طی می کند و در مرحله آزمون و خطا و «تمرین تحزب» است، آنچنان که باید، کار حزبی علمی و دقیقی در کشور صورت نمی گیرد. شاید بر همین اساس است که حتی روند شکل گیری برخی احزاب نیز روندی معکوس و بر خلاف عرف معمول سیاسی و قواعد تحزب است؛ درکشورهای توسعه یافته، ابتدا حزب شکل می گیرد و سپس، این حزب، فرد یا افرادی را برای حضور در رقابت های سیاسی و انتخاباتی، مطرح و از آنها حمایت می کند. در حالی که در کشور ما فرد به صورت مستقل وارد رقابت های سیاسی می شود، و پس از ناکامی و شکست سیاسی، تازه به فکر راه اندازی حزب می افتد یا اینکه در طول رقابت ها می کوشد خود را به برند یک حزب تعریف شده الصاق کند و از حمایت های آن برخوردار شود.
به هرحال، در خلا ناشی از نبود احزاب قوی و کارآمد، انتخاب مردم مبتنی بر گزارههای سنتی «قومیت و طایفهگرایی» خواهدبود؛ گزارههایی که امروزه با توجه به تغییرات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و نیز جنس مطالبات مردم، دیگر پاسخگوی تمام جنبهها نیست، از سوی دیگر، نامزدهای انتخاباتی نیز در چنین خلایی، یا به صورت مستقل وارد رقابتهای انتخاباتی می شوند، یا به علت فقدان تفکر حزبی، به احزاب ضعیف، ناکارآمد، فصلی و کاغذی گرایش پیدا می کنند که درچنین حالتی، شکست انتخاباتی انها دور از ذهن نیست یا آنکه در بهترین حالت، فقط برای یک بار امکان رای آوری آنها وجود خواهد داشت و به تعبیر افکار عمومی، به عنوان کاندیدای « یک بار مصرف» معرفی خواهند شد.
بنایراین، به نظر می رسد موفقیت درعرصه انتخابات، افزایش بینش سیاسی مردم، و دستیابی به توسعه همه جانبه، درگرو حرکت در مسیر تحزب، و بال و پردادن به فعالیت احزاب قانونی است تا ضمن جلوگیری از هدررفت فرصت ها و سرمایه ها، انتخاباتی باشکوه برگزارشود که در آن، منافع ملی نیز تامین شود.