دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ شماره ۱۲۵۰
اثر پروانه ای، بحران کرونا و ضرورت بازاندیشی اجتماعی
فریبا نوروزی
دانشجوی دکتری جامعه شناسی اقتصاد و توسعه
حمیدرضا تلخابی
دکتری برنامه ریزی شهری
به خاطر میخی، نعلی افتاد.
به خاطر نعلی، اسبی افتاد.
به خاطر اسبـی سواری افتاد.
به خاطر سواری، جنگی شکســت خورد.
به خاطر شکستـی، مملکتی نابود شد.
و همه اینها به خاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود…
این ضربالمثل معروف ژاپنی، نظریۀ ادوراد لورنس در زمینۀ اثر پروانه ای(Butterfly Effect) را به ما یادآوری میکند، اینکه؛ حرکت بال یک پروانه در چین، میتواند باعث طوفانی در تگزاس شود. این بدین معناست که یک اتفاق کوچک میتواند نتایج بزرگی را رقم بزند! نمونۀ ملموس این نظریه را در شیوع ویروس کرونا (Covid-19) از ووهان کشور چین به کل جهان را شاهد بودیم.
یکی از ویژگیهای عصر کنونی، جهانیشدن مسائل، چالش ها و بحران های بزرگ است و این بحرانها زمینۀ دگرگونی اساسی در کلیۀ شئون زندگی بشر را فراهم میآورد. در عصر جهانیشدن ﻧﮕﺮاﻧﯽ اﻓﺮاد از ﺑﻼﯾﺎی ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺨﺎﻃﺮات ﻧﺎﺷﯽ از فعالیتهای اﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ اﻏﻠﺐ ﺷﮑﻞ ﺟﻬﺎﻧﯽ و عالمگیر دارﻧﺪ، تغییر یافته اﺳﺖ.
همچنین عصر مدرن که مانوئل کاستلز آن را جامعۀ اطلاعاتی (Information Society) می نامد، فضای عمومی جدیدی را بر اساس ارتباطات الکترونیکی و فرایندهای اطلاعرسانی به وجود آورده است. با شروع انقلاب فناوری در حوزههای حملونقل و اطلاعات، مرزهای فیزیکی و قراردادی بهطور فزایندهای درهم شکسته شده و به دلیل ماهیت بی فضایی و بیمکانی پدیده ها و وقایع، جهان بهشدت کوچک شده است. با شروع انقلاب فناوری هریک از افراد جامعه باید تعیین کنند در فضاهای ارتباطاتی جدید الکترونیک و متأثر از تکنولوژیهای جدید اطلاعرسانی، چگونه زندگی خواهند کرد یا چگونه میخواهند در برابر آن صفآرایی نمایند و اینکه نهایتاً در این صفآرایی قدرتمند خواهند بود یا خنثی؟
عصر کنونی که به عصر مدرن، پست مدرن و جهانی شدن شهرت یافته، مسئلۀ مخاطرات و بحرانها در مقیاس جهانی مطرح است. این وضعیت اﯾﻦ اﻣﮑﺎن ﺑﺮای انسان به وجود آورده است تا دربارۀ ﺧﻮیشتن و رواﺑﻂ اجتماعی اش ﺑﺎزاﻧﺪﯾﺸﯽ کرده و در نتیجه ﺧﻮد و جامعه را ﺑﺎزﺳﺎزی کند. بیشک وجود مخاطرات ما را به بازاندیشی رهنمون میکند. لازمۀ این بازاندیشی، برخورداری از دو توانایی یادگیری (learning) و یاد دادن(teaching) است. یاد دادن و یادگرفتن که به نوعی توسعۀ فرهنگی به حساب می آیند، ظرفیت وجودی و میزان تابآوری اجتماعی و اقتصادی جامعه و به طور خاص جامعۀ شهری و کلان شهری را افزایش می دهد و از بــروز اختلال شدید در مواقع بحران هـا می کاهد. ﺑﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ جامعه شناس برجستۀ آلمانی، اولریش ﺑﮏ، ﺷﻌﺎر ﺟﺎمعۀ نوین از «من گرسنهام»، به «من میترسم ﯾﺎ ﻧﮕﺮاﻧﻢ» تغییر یافته است. این ترس و نگرانی و راه های مقابله با آن مستلزم آگاهی افراد است و افزایش آگاهی از راه یادگیری و یاد دهی میسر میشود. بنابراین با توجه به شکل گیری جامعۀ خلاق و توده های خلاق در محیط های شهری و روستایی، از مسئولیت دانشمندان، نخبگان علمی- اجتماعی و یا نهادهای دولتی و وزارت خانه های اجــرایی کــاسته می شود و این مسئولیت بر دوش خیل ﻋﻈﯿﻤﯽ از گروههای اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ قرار می گیرد.
جامعۀ مخاطرهآمیز ﺻﺮﻓﺎً بیانگر خطرناک شدن زﻧﺪﮔﯽ روزاﻧﻪ افراد نیست، بلکه ﻣﺴﺌﻠﻪ اصلی، بی ﻣﺮز ﺷﺪن ﻣﺨﺎﻃﺮات و غیر قابل کنترل شدن آن اﺳﺖ، همچون بحران شیوع ویروس کرونا که امروزه کل جهان با آن درگیر است. دوران ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﻬﻔﺘﮕﯽ ﺧﻄﺮﻫﺎ (ﻣﺜﻞ از ﺑﯿﻦ ﺑﺮدن اثرات این بیماری ﯾﺎ ﭘﯿﺎﻣﺪﻫﺎی ﻏﺬاﯾﯽ و اقتصادی و …) بهراحتی ﻗﺎﺑﻞ کنترل ﻧﯿست. از این رو، مشخص کردن اﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻋﺚ ایجاد و انتشار این بیماری و ﺑﺤﺮان های اﻗﺘﺼﺎدی بعدی آن ﺷﺪه است، یا اﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ باید ﻣﺴﺌﻮل این وضعیت باشد، بسیار دشوار اﺳﺖ. به گفتۀ اولریش بک، در جامعۀ مخاطرهآمیز دعوا نه بر سر تقسیم ثروت، بلکه مسئلۀ توزیع امور منفی و مخاطرات است؛ انسان مدرن و مدرنیزاسیون افراطی، تعداد کثیری از مسائل را ایجاد کرده که چارهای جز فرایند خودارزیابی (Self-Assessment) و بازاندیشی کنشها، رفتارها و تصمیمات ندارند. جهان نو و ﻧﻮﮔﺮاﯾﯽ، مخاطرۀ ﮐﻠﯽ در ﺑﺮﺧﯽ از حوزهها و شیوههای زﻧﺪﮔﯽ را ﮐﺎﻫﺶ داده، اما ﻋﻮاﻣﻞ مخاطرهآمیز تازه ای را ﻣﻄﺮح ﺳﺎخته ﮐﻪ در عصر پیشامدرن تا حدو زیادی ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮدند.
دگردیسی مهم و مشخصۀ اصلی عصر مدرن و پسامدرن، تخصصی شدن و تغییر در ﺷﮑﻞ و ﻣﺤﺘﻮای ﮐﺎر و مشاغل اﺳﺖ. اﮔﺮ در ﺟﺎﻣﻌۀ ﺻﻨﻌﺘﯽ مشاغل بهصورت ﺧﻄﯽ (ﯾﻌﻨﯽ بهصورت ﻣﺸﺨﺺ از مرحلۀ اﺳﺘﺨﺪام ﺗﺎ بازنشستگی بود) و با هدف تامین معاش صورت می گرفت، اما در جامعۀ مخاطرهآمیز کنونی، ﺣﺎﻟﺘﯽ غیرخطی و ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺑﻪ ﺧﻮد میگیرد. اﮔﺮ در جامعۀ سنتی ﺷﻐﻞ ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﻌﯿﻦ میکرد که ﻧﻈﺎم زندگیاش چگونه ﺑﺎﺷﺪ، اﻣﺮوزه ﻋﻮاﻣﻞ شکلدهنده ﺑﻪ ﻧﻈﻢ و ﻧﻈﺎم زﻧﺪﮔﯽ انسانها ﻣﺘﻨﻮع ﺷﺪه و در زمانبندی ﻣﺸﺎﻏﻞ نیز ﺗﻐﯿﯿﺮات ﻣﻬﻤﯽ رخداده اﺳﺖ که به دلیل پیچیدگی فزاینده، الزامات خاص خود را می طلبد. در جوامع پیشامدرن غالبا سنت رفتار روزمره را هدایت میکرد، درحالیکه در جوامع مدرن کنش های اجتماعی پیوسته در پرتو اطلاعات تازه تر مورد بازبینی قرار میگیرد. جامعه شناس بلندآوازۀ انگلیسی، آنتونی گیدنز معتقد است که بازاندیشی در زندگی اجتماعی دربرگیرندۀ این واقعیت است که کارکردهای افراد پیوسته بازسنجی میشوند، یعنی با اصلاح بهوسیلۀ دادههای تازه، ویژگیهای آن بهگونه ای اساسی دگرگون میشود. گیدنز بر این باور است که در جامعۀ مدرن، انسانها با آفرینش و اصلاح هویت خود، چه بودن و چگونه این شدن خود را پیوسته بازنگری میکنند و همۀ صورتهای زندگی، کم و بیش با دانشی که کنشگران از این صورتها دارند، ساخته میشود.
ما با وجود آنکه با کنشهایمان، خود جهان اجتماعی را میسازیم، نمیتوانیم تاریخ را کاملاً تحت نظارت داشته باشیم. بازاندیشی نااستوار در ترکیب با فاصله گیری زمانی-مکانی و مکانیزیمهای از جاکندگی در دنیای مدرن امروز نهتنها امکانها و فرصتهای بینظیری در اختیار ما میگذارد، در عینحال ما را نیز بـا مخاطرات پیشبینی ناپذیری روبهرو میکند و جهانی ذاتاً عنانگسیخته را برای ما به ارمغان میآورد. از اینروست که این جهان بیشتر شبیه سوارشدن بر یک گردونه بیمار است و نه سوارشدن در اتومبیلی که کاملاً تحت نظارت و مهار راننده باشد. هرچند که گیدنز با طرح «واقعبینی تخیلی (Realism Utopian)» این امید را میپروراند که بشر میخواهد دست کم فرمان این نیروی ویرانگر را در دست بگیرد.
برای گیدنز، بازاندیشی در جامعۀ مدرن عبارت است از این واقعیت که کردارهای اجتماعی، بیش از آنکه با مدلهای رفتار و سلوک از پیش تعیینشده ساختهشده باشند، پیوسته در پرتو اطلاعات در مورد آنها بررسی و اصلاح میگردند. تأکید گیدنز بر بیهمتایی دنیای مدرن بر این واقعیت متمرکز است که عرصههای فزایندهای از زندگی اجتماعی دیگر نه از طریق سنت، بلکه بر زمینههای عقلانی توجیه میشوند که ایـن امر امکانها و فرصتهای زیادی را برای ما فراهم کرده و ما را از قیود گذشته آزاد میکند.
بنابراین آنچه باید در این روزهای آکنده از ترس، اضطراب و در وضعیت به هم ریختگی نظام اجتماعی مد نظر قرار گیرد، فراهم کردن منابع و بسترها و زمینههای یادگرفتن و یاد دادن از طریق عمل بازاندیشی است و این شرایط از طریق رسانههای جهانی آزاد، فضای مجازی سالم، فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و دانشهای جدید و به طور خاص از طریق کنش گری فعال نهادهای مردمی نظیر شورایاری ها، انجمن های صنفی، سندیکاها، اتحادیه ها و… فــراهم می شود. چراکه این منابع و بسترها باعث تکثر مراجع و زمینههای عمل میشوند و انسان عصر جدید با قرار گرفتن در آن، اقدام به تأمل و بازاندیشی میکند.
تجویز راهبردی
– در جامعۀ کنونی به دلیل ماهیت پویای ارتباطات، ﺗﻐﯿﯿﺮ در اﻟﮕﻮﻫﺎی اﺷﺘﻐﺎل، اﻓﺰاﯾﺶ ﻧﺎاﻣﻨﯽ اقتصادی، ﮐﺎﻫﺶ اثرگذاری ﺳﻨﺖ و رﺳﻮم ﺑﺮ ﻫﻮﯾﺖ ﺷﺨﺼﯽ، اﺿﻤﺤﻼل اﻟﮕﻮﻫﺎی ﺧﺎﻧﻮادۀ ﺳﻨﺘﯽ و دﻣﻮﮐﺮاﺗﯿﮏتیزه ﺷﺪن جامعه، به سختی می توان پیشبینی ﮐﺮد ﮐﻪ ﭼﻪ مهارتهایی در آﯾﻨﺪه ﻣﻬﻢ و ارزﺷﻤﻨﺪ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﻮد، آنهم در اﻗﺘﺼﺎدی ﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ در ﺣﺎل ﺗﻐﯿﯿﺮ اﺳﺖ و نیاز به بازاندیشی به شدت احساس می شود.
– سیاستگذاری و برنامهریزی برای توسعۀ تحقیقاتی و علمی کشور باید همراه با توسعۀ اطلاعات و ارتباطات صورت پذیرد. همچنین برای همکاریهای ملّی و بینالمللی در قالب نظم نوین اطلاعاتی و ارتباطی، بایـد از جریان یکسویه اطلاعات دوری جست، چراکه در اختیار داشتن اطلاعات و رسانههای جمعی، به معنای دارا بودن قدرت عظیمی است که اگر به آن توجه نکنیم، بهجای آنکه این نظم نوین در خدمت بشـر قـرار گیرد، چهبسا بشر را به اسارت در آورد.
– ضروری است تا هر یک از سازمانها و نهادهای دولتی و خصوصی، اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظامی، با توجه به وضعیت فعلی خود و بر مبنای مطالعات لازم، روند ورود و حرکت خود در عصر اطلاعات را تبیین و برنامهریزی نمایند و بدیهی است که در چنین شرایطی نقش مجامع دانشگاهی و تحقیقاتی برای شناسایی شرایط فعلی و تحلیل و بومیسازی آن در تمامی ارگانها و سازمانهای کشور بسیار مهم و کارگشا خواهد بود.
– افراد هر چه بیشتر از فناوریهای نوین ارتباطی استفاده کنند، در مورد سنتها و عوامل هویتساز خود بیشتر تردید میکنند و آنها را مورد بازاندیشی قرار میدهند. جامعۀ در حال تغییر و تحول، فرد را ناگزیر به بازاندیشی و اتخاذ تصمیمهای متنوع میسازد. بازاندیشی نهتنها معطوف به جهان بیرونی است، بلکه در ذهنیت افراد نیز لازم است.
– دسترسی به فضای مجازی و ابرمتن اینترنت و همچنین وسایل ارتباطجمعی و کسب اطلاعات از این فضاها منجر به بازاندیشی مردم در مورد خود، شیوۀ زندگی و تفکر در شیوههای رفتارها و الگوهای زندگی میشود.
– امروز ما نیاز به بازاندیشی اساسی در زمینۀ رسالت رشتههای علوم انسانی، از جمله جــامعهشنـــاسی، مردم شناسی، جغرافیا، علوم رسانه، مطالعات فرهنگی و… داریم.
– جامعه از عناصر مختلفی تشکیل شده و هر گونه بازاندیشی باید در سطوح، مقیاس ها و توسط افـراد، گروه ها و نهادهای مختلف انجام شود و در این میان نهادهای محله ای نظیر شورایاری ها، سازمان های مردم نهاد، NGOها و CBOها رسالت مهمی در زمینۀ آگاهی بخشی و شکل گیری جامعه بازاندیش بر عهده دارند.
– بحران شیوع کرونا بار دیگر به ما یادآوری کرد که داعیۀ کنترلی که جوامع مدرن دارند، چقدر در مواجهه با نیروهای طبیعی محدود و ناتوان است. به نظر میرسد که امروزه حتی خطرات طبیعی هم میتوانند تصادفی نباشند. بازاندیشی بهعنوان مهمترین ویژگی زندگی در جهان مدرن در راستای همدلی جهانی مهم است و مجهز شدن به علم و دانش جدید ضرورتی انکارناپذیر است. اولین واکنشها به این بحران انکار بود که کشور از این مرحله عبور کرده است و پس از انکار دعوت مردم به همدلی برای شکست این بحران اتفاق افتاده است. در سطح جهانی نیز هر اقدامی همدلی میطلبد. بهترین واکنش همدلی است و همدلی همدلانه اعتماد دوسویۀ حاکمیت و ملت را میطلبد.
– هماینک در دوران بحران کرونا بازاندیشی اجتماعی نیاز است و درس آموختههای بسیاری برای دولتها و مردم داشته است. مردم متوجه شدند که جانهای شیرین در دنیای پرمخاطرهای که گیدنز آن را توصیف می کند، تا چه حد آسیبپذیرند و تفکر سنتی و قضاقدری تا چه حد مهلک.
– با تغییر در ارزشها و حتی مفاهیم، امروزه معنای رفتار پرخطر نیز تغییر پیدا کرده است. افراد آموخته اند که تلاش برای حفظ جان عزیزترینها، گاه مستلزم حفظ فاصلۀ اجتماعی و فیزیکی و رعایت حریم است. کاستن از روابط اجتماعی بر مبنای دورانـدیشی مسئولیت پذیرانه نیز نوع دیگری از بازاندیشی است.
– بازاندیشی مردم را قادر میسازد تا بهطور انفرادی یا بهطور جمعی هویتهای خود را تدقیق کنند. به طوری که با وجود فشار اقتصادی بر بسیاری از خانواده ها، شعار «در _خانه _بمانیم _تا_کرونا_را_شکست_دهیم» در عمل اتفاق افتاده است. این کنش های آگاهانه، درسهای نهفته ای برای سیاستگذاران اقتصادی دارد تا در باب تنوع شرایط اجتماعی- اقتصادی مردم بیشتر بیندیشند.
– با توجه پیچیدگی، درهم تنیدگی و گره خوردن سرنوشت بشر در عصر کنونی از یکسو و همچنین اثر پروانه ای حاکم بر اتفاقات جهان، لازم است بازاندیشی اساسی در خصوص بحران ها و مخاطرات در مقیاس جهانی صورت گیرد و در ضمن احساس مسئولیت در مقابل دیگران، آمادگی لازم برای مواجه با بحران های احتمالی وجود داشته باشد.