خانه » جدیدترین » ۱۱ نوامبر ۱۹۱۲

۱۱ نوامبر ۱۹۱۲

پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶   شماره ۷۲۴

***

سینا کمال آبادی
مترجم

***

۱۱ نوامبر ۱۹۱۲
فلیسه کوچک، خواهشی دارم که دیوانگی محض است و اگر خودم هم گیرنده این نامه بودم حتما همین برداشت را استنباط می کردم.
در عین حال بزرگترین آزمونی است که ممکن است مهربان ترین افراد هم در معرضش قرار بگیرند.
بسیـارخوب، خـواهشم ایـن است: هفتــه ای یک نامه بفرست طوری که یکشنبه ها برسد – چون تاب نامه های هر روزه ات را ندارم، نمی توانم تحملشان کنم.
به عنوان مثال، یکی از نامه هایت را پاسخ می دهم و بعد با ظاهری آرام روی تختخواب دراز می کشم در حالی که قلبم همه جای بدنم می تپد و فقط به تو فکر می کند و به تو آگاه است.
من به تو تعلق دارم، هیچ راه دیگری برای بیان این موضوع ندارم هرچند روش چندان محکمی نیسست.
به همین دلیل نمی خواهم بدانم چه می پوشی؛ مرا چنان گیج می کند که نمی توانم با زندگی کنار بیایم و به همین خاطر است که نمی خواهم بدانم به من تعلق خاطر داری. اگر این ها را بدانم چگونه می توانم خودم را فریب بدهم و به اداره بروم؛ یا چگونه می توانم در خانه بمانم و چشم هایم را نبندم و سوار قطار نشوم و تا زمانی که به تو نرسیده‌ام چشم باز نکنم؟
دلیل غم انگیزی دارم که پیشت نمی آیم، خلاصه بگویم: سلامتی ام فقط به درد خودم می خورد، برای ازدواج هم به حد کافی سلامت نیستم چه برسد به پدر شدن. با این وجود وقتی نـامه ات را می خـوانم حس می کنم می توانم از چیزهایی چشم بپوشم که معمولا نمی توان از آن ها چشم پوشید.
کاش همین الان جوابت به دستم می رسید! و چقدر وحشیانه عـذابت می دهم و در سکوت اتـاقت وادارت می کنم این نامه را بخوانی، این نامه بدذات که هنوز روی میـزت نیست. صـادقانه بگـویم گـاهی به سـرم می زند که مثل یک روح نام شیرین و شایسته ات را تسخیر کنم. کـاش نامه شنبـه را پست کـرده بـودم، نامه ای که در آن التماس کرده بودم دیگر نامه ای برایم نفرستی و خودم هم چنین قولی داده بودم.
خدایا چه چیزی باعث شد نامه را نفرستم؟ همه چیز روبه راه می شود. یعنی می توانیم تصمیم آرامش بخشی بگیریم؟ به نظرت اگر هفته ای یک نامه بدهیم کمکی می کند؟
نه، اگر رنج من با این چیزها درمان می شد، دیگر چیز چندان مهمی نبود. از حالا پیش بینی می کنم که حتی تحمل نامه های یکشنبه را هم نداشته باشم. و حالا برای جبران فرصت از دست رفته روز شنبه، در انتهای این نامه با همه توانی که برایم باقی مانده از تو این را می خواهم: اگر ما لیاقت زندگی را داریم بگذار همه چیز را تمام کنیم.
می خواستم نامه را با «آنِ تو» امضاء کنم؟ نه، چیزی اشتباه تر از این نمی شود. من تا ابد در غل و زنجیر خودم زندانی ام، این وجود من است، چیزی که باید با آن زندگی کنم.
فرانتس

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.