دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۱۵۵۶
راه و رسم هنرمندی
فاطمه حبیبینژاد
این روزها شاهد تعداد زیادی از هنرجویان علاقهمند به موسیقی هستیم که در سنین مختلف به آموزشگاههای سطح استان مراجعه میکنند و از تجارب اساتید بهره میبرند. اما آیا توانایی نواختن یک ساز مشخص، هنرجو را به یک هنرمند تبدیل میکند؟ آیا هنرجوی موسیقی، صرفا باید هدف نواختن ساز را دنبال کند؟ چه عواملی میتواند یک هنرجو را به کلمه جادویی و دلفریب هنر نزدیک کند؟ پاسخ این سوالات به قطع نزد کسانی است که چندین سال متوالی در عرصه موسیقی نوازندگی و تدریس میکنند. پاسخهایی که میتوان پس از نگاه به آنها کمی از تک بعدی رفتار کردن در هنر فاصله گرفت و مسیر یک هنرجوی آموزشگاهی خاص را به مسیر هنری و هنرمند شدن تغییر داد. علی حضرتی هنرمند نوازنده و مدرس عرصه موسیقی متولد ۲۹ مهر ۱۳۶۴ در تهران میباشد. وی از شش سالگی در اراک زندگی کرد و از سال ۱۳۸۴ فعالیت در عرصه موسیقی را آغاز نمود. دوره هنرجویی ساز سه تار به طور حرفهای با علیرضا یاری و سپس مهدی امینی از تجربههای علی حضرتی است که میتوان به آن اشاره کرد. وی از سال ۱۳۸۴ مدتی در کلاسهای استاد درخشانی و جهانشاه صارمی و بهروز همتی برای ساز تار بهره برد. وی پیش از این سالها به طور خودآموخته مینواخت اما فعالیت حرفهای را پس از کسب این تجارب آغاز کرد. از دیگر فعالیتهای آغازین وی نواختن در گروه موسیقی فرزانه در اراک است که مقام اول جشنواره استانی را از آن خود کردند و برای اجرای رویداد شبهای موسیقی ایران در تالار وحدت دعوت شدند. نواختن در ارکستر امیرکبیر به سرپرستی استاد اباذری، گروه نوبانگ و اجراهای فردی که به همراهی استاد مرتضی فراهانی در شب آواز ایرانی اجرای برگزیده را از آن خود کردند، از دیگر تجارب وی در عرصه موسیقی است. علی حضرتی حدود ده سال است که موسیقی را به صورت پیوسته به هنرجویان و علاقهمندان آموزش میدهد. در ادامه گفتگویی با وی ترتیب دادهایم که خواهید خواند.
به عنوان مدرس موسیقی، اهمیت آموزش موسیقی را در چه جایگاهی میبینید؟
آموزش موسیقی قطعاً اهمیت بسیار زیادی دارد. البته اگر بخواهیم به عنوان حفظ موسیقی به آن نگاه کنیم، نمیتواند کامل باشد، همانطور که میدانید در گذشته موسیقی را حفظ میکردند و اشاعه میدادند، ولی به عنوان اشاعه موسیقی اگر بخواهیم به نسل بعد یا نسل معاصر یا علاقهمندان انتقال دهیم، بسیار موثر میباشد. این آموزش میتواند به عنوان کلاس، محصولات فرهنگی و یا تألیف(مانند کتابها و آلبومهایی که در جهت آموزش تألیف میشوند) باشد.
تدریس برای من اهمیت ویژهای دارد. اعتقاد من این است که کسی که تدریس میکند باید به این کار علاقه داشته باشد. مدرس باید هر لحظه از این که مطلبی را به هنرجو منتقل میکند، لذت ببرد و حس پویایی را به هنرجو منتقل کند. هنرجو نباید یک نسخه درجه چندم از مدرسش باشد و هنر باید به یک بیان شخصی برسد و هنرجو باید این امکان را داشته باشد که دانش جدید از آدمهای مختلف کسب کند و نباید او را محدود و متکی به خود کرد. صبر داشتن توام با نگاه جدی به آموزش برای معلم بسیار اهمیت دارد. نگاه من شخصاً به آموزش، یک نگاه تفریحی نیست و سعی میکنم سر کلاسها پیشرفت هنرجو را مد نظر قرار دهم.
آیا آموزش غلط میتواند به هنرجو آسیب برساند؟
پاسخ این سوال، تکمیل کننده سوال قبل هم هست. بله، متاسفانه ما در آموزش بسیاری از سازهای ایرانی به یک روش آموزش یا رپرتوار دقیق نرسیدهایم. به هر حال اختلاف سلیقه و اختلاف نظر وجود دارد اما اگر بتواند به صورت روش آموزش جامع در بیاید، بسیار بهتر است. البته که تنوع آموزش، نوازندگی و روشها موثر است ولی اگر به صورت یک رفرنس جامع دربیاید بسیار کمک کننده است. دقیقاً مثل یک رفرنس یا رپرتواری که به یک مجموعه آموزشی تحویل میدهند و میگویند که بر اساس آن تدریس کنید، البته موسیقی بخشهایی شفاهی و سینه به سینه دارد که این کار را سختتر میکند. به هر حال آموزش غلط میتواند آسیبهای بسیاری برساند. من فکر میکنم اگر کسی آموزش نبیند یا دیرتر آغاز کند بهتر است تا تحت آموزش اشتباه قرار بگیرد زیرا هنرجو باید به پله اول برگردد و بسیاری از مسائل را هموار کند و ترک عادت غلط، جدا از اتلاف زمان و آسیب به روحیه هنرجو یا حتی زده شدن از ساز، میتواند از نظر فیزیکی هم تاثیر منفی داشته باشد. مثلاً دست هنرجو دیگر نمیتواند آن حالت صحیح را داشته باشد یا اگر خواننده باشد نمیتواند آن صدای طبیعی را خارج کند و…
پیشنهاد شما برای علاقهمندان موسیقی چیست و کسانی که در این راه سر در گم هستند را چگونه راهنمایی میکنید؟
من عموماً به دوستان و هنرجویان علاقهمند که در کلاسهای آموزشی حاضر میشوند، پیشنهاد میدهم که علاوه بر آموزش تئوری و عملی سر کلاسها، مطالعه و گوش کردن به موسیقی را در الویت قرار دهند و خودشان را در معرض هنر خوب قرار بدهند. به اعتقاد من صرفاً نباید به موسیقی بسنده کرد، باید ادبیات بدانند و هنرهای دیگر را به خوبی بشناسند و باید در مورد ابعاد زیبایی شناسانه هنر بدانند. معضلی که این روزها بسیار به آن بر میخوریم، تک بعدی بودن است. مثلاً به عنوان نویسنده فقط نوشتن، به عنوان نوازنده فقط نواختن یعنی نویسندهای که موسیقی خوب گوش نمیدهد یا نوازندهای که از نقاشی چیزی نمیداند و… همین تک بعدی بودن هنر را به یک فن یا صنعت تبدیل میکند که یک آسیب بزرگ برای هنر و هنرمند است. کسی که میخواهد نسبت به موسیقی آگاهی داشته باشد، باید تاریخ هنر و تاریخ کشورش رابداند و این مهم را از ریشه بشناسد و بداند هدف از هنر، فلسفه هنر چیست و در واقع خود هنر چگونه تعریف میشود. آیا به کسی که صرفاً ساز مینوازد یا اثری از گذشتهها را چندین درجه ضعیفتر اجرا میکند، میتوان گفت هنرمند؟ این نکته، بحث بسیار طولانی است که باید در آن به تعریف هنر بپردازیم. اما پیشنهادم این است که هنرجویان در حد توانشان حتماً به هنرهای دیگر هم بپردازند، آثار گذشتهها را بشنوند و حتماً مطالعه کنند. امروزه با وجود رسانههای متعدد، دسترسی به منابع بسیار آسانتر است و معضلات دسترسی مانند گذشته وجود ندارد. در حال حاضر میتوانید مجموعه آثار قدما را به راحتی بشنوید و به آن دسترسی داشته باشید. وقتی هنرجویان خودشان را با توجه به نکاتی که اشاره کردم به یک استاندارد برسانند، دیگر کمتر میتوان آنها را به راه اشتباه برد. البته معلم دلسوز که جدا از مباحث آموزشی، نحوه آموزش و روحیه تدریس برایش در الویت باشد هم حائز اهمیت است.
دوران کرونا را به لحاظ آموزش و فعالیت هنری چطور گذراندید؟
دوران کرونا برای همه تجربه همزمان عجیب، جالب و تلخ بود. حتی میتوان گفت که لحظات شیرینی هم داشت. فکر میکنم همهی ما بیشتر در خلوت خودمان بودیم و من هم بیشتر ساز زدم و بعضاً به کلاسهای مجازی پرداختم. هر چند فکر میکنم کلاسهای مجازی خصوصاً برای هنرجویان مبتدی کاربرد زیادی نداشته باشد. در این مدت دو کار ضبط کردم و بیشتر ارتباطم با دوستانم از طریق شبکههای مجازی بود و کارهای دوستانم را دنبال میکردم تا زمانی که شرایط به حالت عادی بازگشت و کلاسها حضوری شد. البته از این نظر که توانستم زمان بیشتری در خانه ساز بزنم برای من خوب بود.
آیا فضای مجازی برای تدریس و فعالیت اهرم کمکی بود؟
فکر میکنم آموزش مجازی برای هنرجویان مبتدی سختتر است. برای هنرجویان متوسطه و پیشرفته خیلی خوب است زیرا میتوانند نکته را از مدرس تحویل بگیرند و از تمرینشان فیلم ارسال کنند. البته بسیاری از نرمافزارهایی که طراحی شدهاند، برای موسیقی مناسب نیستند و صداها را درست دریافت نمیکنند. همینطور ما مشکل سرعت اینترنت هم داریم و این قضیه را چند برابر سختتر میکرد. ولی از این نظر که یک ارتباط حداقلی با بچهها داشتیم و این ارتباط قطع نمیشد، مثبت بود. فکر میکنم که این دوره باعث شد که هنرمندان بیشتر به سمت ثبت آثارشان بیایند. نکته مثبت دیگر فضای مجازی آسان شدن دسترسی به اساتیدی که پیش از این هنرجویان باید مسافتی از شهر به شهر دیگر را طی میکردند تا در کلاسها حضور پیدا کنند، بود. اما تاکید من روی آموزش حضوری است زیرا ما با صدا سر و کار داریم و هنرجو باید صدای ساز استاد را از نزدیک بشنود. بسیاری از ایرادها به صورت حضوری حل میشود زیرا در فضای مجازی هنرجو این امکان را ندارد که بتواند صدای ساز را به طور دقیق بشنود و بتواند همان قطعه را اجرا کند و ساز زدن مدرس را از نزدیک ببیند.
انتقاد شما به شرایط حال حاضر موسیقی اراک و استان مرکزی چیست؟ آیا راهکاری برای فعالیت بیشتر پیشنهاد میکنید؟
انتقادات بسیاری وجود دارد و از گذشته هم بوده که میتوان در مورد آنها یاد کرد. فضا برای ارائه آثار هنرمندان بومی باید بهتر بشود، نمیگویم فضا نیست اما باید بهتر شود. موانعی هستند که باید برداشته شوند. بستری برای بچهها به وجود بیاید که با صرف هزینه کمتر و انرژی کمتر بتوانند اجرا کنند. هرچه بتوانیم هنر فاخر را ارائه دهیم، تأثیر فرهنگی و اجتماعی بیشتر میگذارد و من حداقل در نشاط عمومی این مسئله را میبینم. البته سطح این ارائه جای بحث دارد. یک بخش مرتبط با مجوز و دوندگیهای قبل از اجراست که انرژی میگیرد و بخش دیگر، هزینههای جاری اجرا. متاسفانه ما در استان برای گروههای بومی، اسپانسر نداریم و تا به حال پیش نیامده که یکی از اسپانسرها یا نهادهای فرهنگی بگویند که ما از این کنسرتها حمایت میکنیم که بچهها جدا از این که فعالیت میکنند، هزینههای جاریشان در بیاید. هزینههای سالن بسیار بالاست، گاهی برای برگزاری یک کنسرت، حدود پنجاه درصد درآمد صرف هزینههای سالن میشود. همینطور موضوع صدابرداری، که نه تنها در شهر ما بلکه فکر میکنم در کل ایران با مشکل مواجه است. زیرا هرچه کار خوب ارائه شود، میتواند با صدابرداری غلط آسیب ببیند وخوب به گوش شنونده نرسد. مهمترین چیزی که میتواند به گروههای استان کمک کند، حمایتهای نهادهای فرهنگی مانند اداره کل ارشاد اسلامی یا بخش سازمان فرهنگی شهرداری است. مانند جشنوارههایی که گاهی برگزار میشود، از هنرمندان کار بخواهند و بچهها هم با اشتیاق این کار را انجام میدهند تا نوازنده یا سرپرست گروه نخواهد شب قبل از اجرا به دنبال بلیط فروشی، اجاره سالن یا صدابردار باشد.
هنرجویان عموماً از چه مرحلهای به بعد میتوانند شروع به فعالیت حرفهای کنند؟
این موضوع در هر هنرجو متفاوت است و نمیتوان پاسخ دقیقی به آن داد. در واقع به خود هنرجوها، میزان کارشان و جدی بودنشان در این مسئله برمیگردد. به طور معمول، بچهها پس از چند سال ساز زدن، فکر میکنم که میتوانند شروع به کار کنند. همیشه هدف من این بوده که هنرجوها را آزاد بگذارم، نکتهای را به آنها بگویم و بخواهم که منابع دیگر را هم دنبال کنند و حتی از اساتید دیگر بهره ببرند و هیچ وقت بسته نگهشان نداشتم تا بتوانند بهتر پر و بال بگیرند و از یک جایی به بعد سوقشان میدهم به سوی فعالیت گروهی و ساز زدن و ارائه کار که بعضاً هم موفق بودهاند. عموماً هنرجوها پس از گذر دوره متوسطه مانند درختی که به بار مینشیند، شروع به فعالیت میکنند.
نقد شما به عدم فعالیت کنسرتهای موسیقی در استان چیست؟
من از دوران راهنمایی در انجمنهای مختلف فرهنگی مانند انجمن ادبی هم حضور داشتم. تا جایی که من دیدهام این انجمنها بیشتر از این که به صورت تخصصی به موضوع بپردازند، حال و هوای محفل دارند. در این مکانها علاقهمندانی حضور دارند که دور هم جمع میشوند و گپ میزنند، این بیشتر حالت بزم دارد. متاسفانه به این بزم در اراک، به عنوان یک کار فرهنگی نگاه میکنند. خیلی این مسئله کم هست که گروهی جمع شوند دور هم و به عنوان کار فرهنگی یک خروجی داشته باشند. اگر صرفاً دور هم جمع شدن بدون خروجی باشد، نباید به عنوان کارنامه فرهنگی نگاه کرد. به طور انگشت شمار میتوان شاهد این بود که این انجمنها به عنوان فعالیت، ماهنامه یا فصلنامهای چاپ کنند یا مثلاً شعری ارائه دهند و یا مشکلی از مشکلات فرهنگی شهر را حل کنند. نبود مدیریت مالی و مدیریت فرهنگی برای گروههای موسیقی و آسیبهایی است که پیش از این اشاره کردم. اگر نهادهای فرهنگی از گروههای منسجم و با پتانسیل استان حمایت کنند مثلاً برایشان ساز تهیه کنند، نوازندهای دعوت به عمل بیاورند و… تاثیر بسیاری در فرهنگ شهر میگذارد. بسیاری از همکاران به علت شرایط نامساعد به تدریس روی آوردهاند و اگر شرایط ارائه کار هنری برایشان آسان شود، هم تاثیر روی فعالیت فرهنگی میگذارد و هم میتوانند اثرشان را به مردم ارائه دهند.
پتانسیل هنرمندان موسیقی شهر اراک را چگونه ارزیابی میکنید؟
اراک در زمینه موسیقی، پتانسیل بسیار بالایی دارد. هنرمندان در هر کدام از سبکهای سنتی، کلاسیک و پاپ، حرف برای گفتن دارند و به عقیده من باید از این پتانسیل حمایت شود البته نباید به عنوان این حمایت به صورت شعارگونه در جایی خاص یا یک مراسم خاص به سراغ هنرمندان بیایند، بلکه یک حمایت همیشگی. فکر میکنم در این صورت دیگر نیازی به گروههای خارج از استان نیست، البته من نگاه ناسیونالیستی ندارم اما میدانم که موسیقی اراک این پتانسیل را دارد. افسوس که هنرمندان هر فعالیتی که میکنند به همت خودشان است یا اگر حمایتی هم صورت میگیرد، کاملاً موقتی و کوتاه مدت است.
سوالها خوب و پاسخ ها جامع و اگاهانه بود
سپاس فراوان از نشر این مصاحبه ی مفید