خانه » پیشنهاد سردبیر » گزارش «وقایع استان» درباره مرگ، پدیده ای ناشناخته برای انسان/سهم ما از خاک مستطیلی بیش نیست

گزارش «وقایع استان» درباره مرگ، پدیده ای ناشناخته برای انسان/سهم ما از خاک مستطیلی بیش نیست

سه شنبه ۲۹ فروردین ۹۶ شماره ۵۶۵
****
سمیه انصاری فر
وقایع استان
****
پاهایم را با احتیاط برمی دارم، نباید بی احترامی کنم، من هم یک روز کنار آن ها خواهم بود. شاید صدای پاها را بشنوم. حتی برایم مهم باشد که چه کسی بود که عبور کرد یک دختر زیبای جوان که به معشوقه اش فکر می کند و یا نه یک پیرمرد هفتاد ساله که امروز هیچ چیز نخورده و یک شیرینی و چند میوه در دست دارد. اصلا شاید نخوابیده باشم دوستانی پیدا کرده باشم و یکی از تفریح هایمان این باشد که برویم در شهر دوری بزنیم و ببینیم آن هایی که دوستشان داشتیم حالا چه می کنند؟ یا حتی آن دختر زیبا را که به معشوقه اش فکر می کرد را دنبال کنیم تا ببینیم ماجرا چیست؟ می توانیم ماجراجوتر هم باشیم به مکان ها دیگر سر بزنیم و برگردیم مثلا کشوری که همیشه دلمان می خواسته است در آن به دنیا بیاییم یا نه گاهی تنها باشم، شاید هم به تنهایی بروم و توی شلوغ ترین اتوبان شهر در میان ماشین هایی که می روند و می آیند با صدای بلند آواز بخوانم یا مثلا بروم ببینم مردی که سال ها پیش جواب رد به او داده ام کجاست او هم مثل من در شصت و سه سالگی مرد یا نه هنوز دارد زندگی می کند و به تازگی صاحب یک نوه دیگر شده است. اصلا شاید اوضاع جوری دیگری باشد یک دنیای دیگر پر از قشنگی آدم های جدید خیابان های جدید و … همه این ها تصورات من است. برای من همین طورهاست که مرگ یک رویا می شود؛ ولی همیشه اینقدر هم زیبا نیست گاهی ترسناک می شود زمانی که نمی دانم واقعا چه خواهد شد؟ حتی اگر تمام آموزه ها را بدانیم و به آن یقین داشته باشیم باز هم بخاطر ذات کنجکاو و سوال کننده انسان باز هم مرگ هولناک می شود.
«برای من مرگ یک راز بزرگ است، از مرگ نمی ترسم ولی همیشه برایم جای سوال داشته و یک رویا بوده است؟ منتظرش نیستم ولی نمی ترسم.» این ها مضمون جمله های هنرمند فقید عارف لرستانی در یک برنامه تلویزیونی زده است و پس از مرگ زودهنگامش بعد از آن حرف ها در فضای مجازی منتشر شد. و این معنا را به ذهن متبادر کرد که حالا او با راز و رویایش رو به رو شده است.
برای همه ما مرگ یک مساله چالش برانگیز است و اغلب به آن فکر نمی کنیم چون مواجه با اموری که آن را نمی شناسیم همیشه وحشتناک بوده است. ناآگاهی یکی از دلایل ترس است و مرگ برای انسان با وجود تمام آنچه در ادیان و باورهای مختلف در موردش آمده است باز هم یک ناشناخته است بنابراین هنوز مقوله ای پیچیده برای انسان است. ورود به مقطع دیگری از زندگی. آیا زندگی به نقطه پایان می رسد و همه چیز تمام می شود و یا نه ما وارد دنیای دیگری می شویم آن دنیا چگونه است؟ دغدغه های مان در آن دنیا چیست؟ آیا فقط به اعمالی که در این دنیا انجام داده ایم فکر می کنیم و باید تنها پاسخگوی آن ها باشیم؟ راز همین هاست.
از آنجا که پدیده مرگ امری اجتناب ناپذیر است و پیش روی همه انسان ها پس این دغدغه و سوال ها از همان ابتدای هستی با انسان بوده است برای همین از همان گذشته ها فرار از مرگ بعنوان یک ناشناخته و پایان دهنده زندگی وجود داشته است بنابراین تلاش برای ساخت اکسیرهایی برای جاودانگی و نامیرایی از ابتدا با او بوده است همچنان که در زمان حال این مساله در ساخت داروها و تلاش برای درمان بیماری ها متبلور است. سرودن افسانه هایی است که غلبه همیشگی مرگ را بر آدمی بیان می سازند نیز نشان دهده همین میل مانایی است. افسانه هایی چون حماسه گیلگمش یکی از این نمونه هاست قدمت این افسانه به نزدیک به چهار هزار سال پیش برمی گردد. در این افسانه بابلی گیلگمش که پهلوانی نام آور است پس از مشاهده مرگ دوستش انکیدو، در جستجوی جاودانگی به سفری طولانی و دشوار می رود تا بفهمد چگونه اوتناپیشتیم به زندگی جاوید دست یافته است، او گیاه نامیرایی را می یابد، ولی ماری آن را از او می دزدد و بنابراین وی موفق به استفاده از آن نمی شود.
نظیر چنین داستانهایی در افسانه های هند باستان نیز وجود دارد. آن جا که یک ماهی از مانو می خواهد او را از مرگ نجات داده و از وی مراقبت کند. مانو می پذیرد و ماهی تبدیل به ماهی بزرگی به نام «گاشا» می شود و مانو را از زمان طوفان بزرگ می آگاهاند تا او را از مرگ به شکلی موقت برهاند. افسانه های باستانی ملل مختلف تجلی گاه جاودانگی، این آرزوی دیرینه است. حتی رویین تنان شکست ناپذیر ساخته ذهن بشر نیز در مقابل مرگ سخت شکست ناپذیرند، رویین تنانی نظیر آشیل و اسفندیار هم در برابر مرگ رویین تن نیستند. حکیم بزرگ ابوالقاسم فردوسی در آغاز حماسه رستم و سهراب، درباره مرگ و نارضایتی انسان در عین علم به حق بودن آن چنین می سراید: اگر تند بادی بر آید ز کنج/ به خاک افکند نارسیده ترنج/ ستمکاره خوانیمش ار دادگر؟/ هنرمند خوانیمش ار بی هنر؟/ اگر مرگ داد است بیداد چیست؟/ ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟/ از این راز جان تو آگاه نیست/ بدین پرده اندر تو را راه نیست/ همه تا در آز رفته فراز/به کس بر نشد این در راز باز/ به رفتن مگر بهتر آیدت زجای/چو آرام گیری به دیگر سرای/ بی گمان شکل گیری تعابیری همچون آب حیات، عمر نوح و یا حتی باور به وجود پیامبری همچون خضر نبی، بی ارتباط با میل همیشگی انسان به جاودانگی نیست.
از همان ابتدا سوال هایی چون آیا مرگ یک مساله شخصی است؟ مرگ غیرقابل انتقال نیست؟ نمی توان زمانش را تغییر داد؟ کیفیت مرگ چگونه است و آیا می توان به جاودانگی اعتقاد داشت وجود داشته است و قطعا هر انسانی با توجه به جهان بینی اش که آن هم بستگی به آموزه ها و اعتقاداتش و حتی محیط اجتماعی و طبقه ای که در آن زندگی می کند، جواب و تفسیری هم برای این سوال ها دارد، برخی به آن بی پروا فکر می کنند و در موجودیت آن شک می کنند و برخی به آنچه آموزش داده اند و شنیده است اکتفا می کند در هر صورت نمی توان انکار کرد برای همه این مساله مهم و شک برانگیز است.
وجود آداب مختلف در هنگام مرک و خاکسپاری یکی از دلایلی است که نشان می دهد در میان باورها و قوم های مختلف از همان ابتدا مرگ یک مفهوم بوده است و هر کس به زعم خود پاسخی برای آن پیدا کرده است.
در قبیله هیروکوز در شمال آمریکا هنگام به خاک سپردن مرده، پرنده‌ای را آزاد می‌کردند و می‌اندیشیدند که روح مرده با آن به پرواز در می‌آید. در روم باستان و در میان مردم چین هم همین اعتقاد رایج بود. در یونان قدیم روح با بدن نظیر سایه همراه است و جزئی بیهوده و مفارق از بدن است که هیچ ارتباطی با عواطف و احساسات و افکار فرد ندارد. در میان قبایل آفریقایی اعتقاد به زندگی جاودانه بسیار برجسته و مؤثر بوده است با وجود تمام این اعتقادات سوال ها همچنان به قوت خود باقی است در این میان یکی از پایگاه هایی که انسان ها برای جواب های خود به آن رجوع می کنند ادیان الهی است. ادیان الهى مدعى اند که سعادت کامل انسان، در عالمى دیگر و با عبور از دروازه مرگ محقق خواهد شد. در ادیان الهی مفاهیم مربوط به مرگ با اصل معاد، که ایمان به زندگی جاوید و حیات فردی در آن متجلی است، پیوندی ناگسستنی دارد.
حیات پس از مرگ یکی از بنیادی‌ترین اعتقادات مسیحیت است و در کتب مقدس در موارد زیادی این مسئله ذکر شده است. در دین اسلام نیز ایمان به عالم آخرت نه تنها شرط مسلمانی است بلکه در کنار ایمان به خداوند سبحان می‌نشیند و معاد همانند توحید در شمار اصول دین در می‌آید.
مرگ در منطق قرآنی به معنای فنا و نابودی نیست بلکه دریچه ای به سوی جهان جاودانگی و بقاست. حقیقت مرگ چون حقیقت حیات و زندگی از اسرار هستی است به گونه ای که حقیقت آن تاکنون بر کسی روشن نشده است. بلکه آن چه ما از حقیقت آن می شناسیم تنها آثار آن است.
آن چه از قرآن بر می آید این است که مرگ یک امر عدمی و به معنای فنا و نیستی نیست بلکه یک امر وجودی است. یک انتقال و عبور از جهان به جهان دیگر است، از این رو بسیاری از آیات قرآن از مرگ به توفی تعبیر کرده اند که به معنای بازگرفتن و دریافت روح از تن است.
با وجود تمام این تفاسیر باز هم مرگ به دلیل ماهیت ناشناخته اش یک مساله مهم است. بهرحال فکر کردن مرگ به ما یادآور می شود زندگی به خاطر کوتاه بودنش ارزشمند است. مرگ به ما یادآوری می کند که زندگی ما یکبار رخ خواهد داد و منحصر به شخص ما است و باید در عین آماده بودن برای مرگ از آنچه در دنیا وجود دارد لذت برد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.