خانه » جدیدترین » نگاهی گذرا به جهان سوم/۷

نگاهی گذرا به جهان سوم/۷

چهارشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۶   شماره ۷۵۷

حسن خدادادی
دکتری مدیریت

بخش هفتم
در بخش تحقیقات و تعداد متخصصان در سال ۱۹۷۰ فقط ۲/۳ درصد کل از هزینه تحقیقاتی جهان در کشورهای جهان سوم هزینه شده و این رقم در سال ۱۹۸۰ به ۶ درصد رسیده است.
در صورتی که هزینه تحقیقات در کشور های توسعه یافته بیش از ۳ درصد تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص داده است و این هزینه در کشورهای جهان سوم کمتر از ۰/۵ درصد می رسد و در همین سال به ازاء هر یک میلیون نفر جمعیت در کشورهای توسعه یافته بیش از سه هزار نفر متخصص و دانشمند بودند در حالی که در کشورهای جهان سوم به کمتر از دویست نفر می رسد.
در حقیقت در این کشورها به علوم پایه توجهی نمی شود و یا به عبارت دیگر کشورهای جهان سوم یا فاقد تکنولوژی جدید هستند یا وارد کننده آن و یا در نهایت مقلد و اقتباس کننده آن می باشد و در دستاوردهای علمی جدید ابداعات و اختراعات صفر و یا نزدیک به صفر می باشند.
وابستگی کشورهای در حال رشد به تکنولوژی غرب از آنجا ناشی می شود که اکثریت دانشمندان در غرب هستند و تحقیقات علمی نیز همواره در غرب صورت می گیرد.
لازم به یادآوری است که ما قبلاً به یاد داریم که در منطقه بین النهرین بزرگترین مراکز تجاری و اندیشمندان می زیستند ولیکن در هر حال ، فقط در سال ۱۹۷۳ – ۱۲/۶ درصد کل پژوهشگران جهان، ۲/۵ درصد مبلغی که صرف پژوهش شده است و شش درصد ثبت اختراعات به کشورهای جهان سوم اختصاص داشته است و این چیزی نیست که کشورهای جهان سوم با نظام عقب افتاده تحصیلات عالی خود که بیشتر به علوم انسانی استوار بوده است و در نتیجه تعداد محدودی پژوهشگر ماهر تربیت کرده اند.
در یک آمار بدست آمده در دهه بعد از سال ۱۹۶۰ کشورهای غربی باپرداخت حقوق مکفی هر ساله در حدود سی هزار نفر از کارشناسان جهان سوم را به خود جذب می کرده اند. و طی آمار دیگری در سالهای ۷۲-۱۹۶۲ نوزده هزار نفر از کارشناسان و مغزهای متفکر جهان سوم به آمریکا و هشت هزار و چهارصد نفر به انگلستان و پنجاه و شش هزار نفر از آنان را کانادا جذب کرده است.
در یک دیدگاه دیگری بر اساس اعلام نظر کنفرانس بازرگانی و عمرانی سازمان ملل متحد که محاسبه شده است این حرکت انسانی که در جهت مخالف تکنولوژی است برای آمریکا و انگلیس و کانادا حدودا پنجاه و یک میلیارد دلار ارزش داشته است و این مبلغ حدودا چهار میلیارد و ششصد میلیون دلار بیش از مبلغی است که طی همان سال ها به عنوان کمک از طرف این سه کشور در اختیار کشورهای جهان سوم قرار گرفته است.
کمک های کشورها به کشورهای جهان سوم بسیار اندک است بطوری که انگلستان در سال ۱۹۶۲ حدودا ۰/۵۲ درآمد ناخالص ملی خود و در سال ۱۹۷۷ به ۰/۳۸ درصد و آمریکا در همین زمان ۰/۵۶ درصد و در آخر به ۰/۲۲ درصد و فرانسه از ۱/۲۷ درصد درآمد ناخالص ملی در سال ۱۹۶۲ به ۰/۶۳ درصد و در سال ۱۹۷۷ کاهش داده است و در همین زمان سوئد در سال ۱۹۶۲ فقط ۰/۱۲ درصد و در سال ۱۹۷۷ همین کشور به ۰/۹۹ درصد و هلند ۰/۸۵ درصد و نروژ ۰/۸۲ درصد و دانمارک به ۰/۶۱ درصد و ایران که خود جمعیت زیادی دارد و به درآمد خــود بــرای برنامه های عمران نیازمند است، ۱/۱ درصد درآمد ناخالص ملی اش را به کشورهای جهان سوم داد که در مقایسه با کمک کشورهای غربی رقم بالایی است.
شکی نیست که باید بر طبق مثل قدیمی «از هر کس به اندازه تواناییش و به هرکس به اندازه احتیاجش» بایستی کمک نماید. و از قدیم گفته اند در دادن کمک باید منافع شخصی در نظر گرفته نشود تا مفهوم نیکوکاری آن حفظ شود اما امروز می بینیم که کمک ها از این ویژگیها عاری هستند. بین توانایی و مقدار کمک تناسبی وجود ندارد.
فساد مالی سرطانی است که در قلب اغلب کشورهای جهان سوم وجود دارد و شالوده اعتماد بین مردم و مسئولین امور را متزلزل کرده است.
فساد نشانه دو ضعف مهم در کشورهای در حال رشد است اولا نشانه پیوند نامقدسی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی است که بر اثر آن پول قدرت و نفوذ را می خرد قدرت نفوذ پول را جذب می کند.
ثانیا نشانه ضعف و ناتوانی دولت است در اجرای قوانین خودش، به همین سبب اصطلاحات، حتی اگر صورت قانونی هم به خود گرفته باشد، به ندرت ممکن است عملی شود. فساد تمام قسمت های بنای اجتماعی را از میان می برد و همان طور که موریانه چوب را؛ حال در کشوری که گرفتار فساد باشد هیچ کس خود را موظف به اجــرای قانون نمی بیند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.