خانه » پیشنهاد سردبیر » ماجرای احمد و اسکناس ۱۰ تومانی/نقدی بر کتاب «خودنویس آبی و گل سرخ»، نوشته محمود کیانوش

ماجرای احمد و اسکناس ۱۰ تومانی/نقدی بر کتاب «خودنویس آبی و گل سرخ»، نوشته محمود کیانوش

شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۶   شماره ۶۹۵

***

یوسف نیکفام
نویسنده و پژوهشگر

***

کتاب «خودنویس آبی و گل سرخ»، نوشته محمود کیانوش داستان بلندی است که برای اولین بار در سال ۱۳۹۲ در ۱۰ هزار نسخه به همت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ۳۹ صفحه منتشر شده است.
محمود کیانوش نویسنده و شاعر کودک و نوجوان در سال ۱۳۱۳ شمسی در شهر مقدس مشهد به دنیا آمده است. وی فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران است. از این نویسنده تاکنون کتابهای داستانی «در آنجا هیچ کس نبود»، «مرد گرفتار»، «غصه ای و قصه ای»، «و بلا آمد و شفـــا آمد»، «حرف و ســـکوت»، «برف و خون»، «آفتاب خانه ما»، «این آقا کی باشند»، «باغی در کویر»، «حمـامی ها و آب انباری ها»، «در آفاق نفس»، «در طاس لغزنده» و «غواص و ماهی» منتشر شده است. او هم اکنون در لندن زندگی می کند.
خلاصه داستان: احمد، پسر حاجی رضای خواروبارفروش در کلاس ششم درس می خواند. مهدی برادر بزرگتر او ازدواج کرده و از خانه رفته است و کار شمارش اسکناسهای پدرش به او سپرده شده است. او با حسرت این کار را انجام می دهد. احمد عصرِ روزی که از مدرسه به خانه بازمی گردد اسکناسی ده تومانی پیدا می کند و آن را در جیب می گذارد. احمد در راه خانه به فکر زنی میانه سال با چادر چیتی می افتد و احتمال می دهد که اسکناس از دست او افتاده باشد. او بر عکس مسیر خانه به جایی که اسکناس را پیدا کرده می رود تا شاید زن را پیدا کند. اثری از زن نیست. او به طرف خانه راه می افتد. احمد در آرزوی داشتن خودنویس واترمن آلبالویی رنگ مثل خودنویس فرهاد واحدی یکی از همکلاسی هاست و دوست دارد با ده تومنی که پیدا کرده آن را بخرد. احمد به خانه می رسد و اشتهایی برای خوردن ندارد و فکرش به دنبال ده تومانی است و با خود درگیری ذهنی دارد. شب شده است و احمد نمی تواند روی مسئله های حسابش متمرکز شود و آنها را حل کند. او فکر می کند نگاه زن چادری مثل نگاه خاله کوکبش است؛ هم مهربانی و هم غصه دارد. شوهر خاله کوکب زن دیگری می گیرد و با دو بچه ای که از خاله کوکب دارد به شهر دیگری کوچ می کند و خاله کوکب دیگر ازدواج نمی کند. زکیه مادر احمد و زهرا خواهر کوچکترش شام می خورند و بعد از آن احمد جواب مسئله ها را می نویسد و ده تومانی را لای دفترچه حساب می گذارد. شب احمد در خواب کابوس می بیند. در کابوس خودنویس احمد به سگی شکاری تبدیل می شود و به او حمله می کند و در حالی که او فرار می کند، سگ دندانش را به گردن او فرو می کند. مادر احمد را از کابوسش بیدار می کند تا نماز صبح بخواند. احمد نماز نخوانده سر سفره می نشیند. پدر او که فهمیده او نماز نخوانده توصیه می کند که اول نماز بخواند و بعد مشق هایش را بنویسد. احمد با عجله از خانه بیرون می رود. او پول را لای دفترچه حساب می بیند و دوباره به محلی که اسکناس را پیدا کرده می رود و نگاهش دنبال زن چادری است. فرخ عابدینی یکی از همکلاسی ها او را می بیند. آنها با هم به مدرسه می روند. او همچنان زنان چادری را دنبال می کند. احمد در کلاس خودنویس فرهاد واحدی را می گیرد و به او می گوید که پدرش به زودی آلبالویی رنگش را خواهد خرید. او در کلاس همچنان به فکر ده تومانی است و در گفت و گوی با خودش تصمیم می گیرد اگر زن چادری را نیافت قضیه را به مادرش بگوید. احمد باز زن را نمی یابد. شب شده است و او باز نمی تواند چیزی بخورد. مادر نگران حالش است. احمد تا دیروقت بیدار است و خوابش نمی برد و می ترسد دوباره دچار کابوس شود. او اسکناس را زیر متکا پنهان می کند و تصمیم می گیرد صبح قضیه را به پدر و مادرش بگوید. احمد خواب می بیند که صبح شده و خاله کوکب گریه کنان او را می بوسد و می گوید ده تومانی را که با کلفتی برای ارباب به دست آورده و برای قربانی گوسفندی در امامزاده داود می خواسته خرج کند گم کرده است. او قربانی را برای سلامتی بچه هایش نذر کرده و دو روز است که اسکناس را در خیابان گم کرده است. احمد از خواب بیدار می شود و کمی تب دارد و مادرش نگران حال او جوشانده ای برایش آماده می کند. اسکناس را در جیب شلوارش می گذارد و می خواهد قبل از نماز خواندن پدر نماز بخواند. احمد جوشانده را می خورد و سر صبحانه از پدر درباره حلال یا حرام بودن ده تومانی که یکی از همکلاسی ها پیدا کرده، می پرسد. پدر درباره حلال یا حرام بودن چیزها توضیحاتی به او می دهد و درباره این پول می گوید که بهتر است همکلاسی اش ده تومانی را به پدرش بدهد. دوباره ذهن احمد آشفته می شود و در اقدامی به مستراح می رود و ده تومانی را می سوزاند و از درگیری های ذهنی و آشفتگی های آن نجات می یابد و سبک می شود. او می خواهد یک روز که پولدار شد یک خودنویس واترمن آبی آسمانی با نوک طلایی بخرد.
داستان از نوع داستانهای واقع گراست و مخاطب آن نوجوانان است و برای آنان نگاشته شده است. شخصیت اصلی احمد است و زمان جاری داستان، حدود سه روز است و در ده فصل طراحی شده است. شخصیت بعدی از نظر اهمیت و نقشی که در داستان دارد، زن چادری ساک به دست است. او اگرچه تنها در هنگامی که احمد پول را پیدا می کند، حضوری فیزیکی در داستان دارد؛ اما به خاطر شکی که احمد دچار آن می شود- آیا صاحب ده تومانی زن چادری است؟- به نوعی در سراسر داستان در ذهن احمد حضور دارد و سایه وار، ذهن و فکر او را تحت الشعاع خود قرار می دهد.
زمان تقویمی داستان در قبل از انقلاب است و نویسنده اشاره کاملی به آن نمی کند و در زمانی است که در حیاط خانه ها در حوض از تلمبه آبی استفاده می شده( صفحه ۲۰) و قیمت خودنویس هم ده تومان بوده است. با این وجود به دلیل موضوع داستان و رویکردی که نویسنده اثر در بیان موضوعات مهم برای نوجوانان اتخاذ کرده است می توانست برای نوجوانان امروز نیز حاوی درونمایه و پیامی مناسب و تاثیرگذار باشد، اما با این حال به نظر می رسد اقدامی که احمد در انتهای داستان می گیرد در تصمیمش می تواند نوعی بدآموزی برای نوجوانان به همراه داشته باشد. نویسنده با این عمل احمد، نوعی نگرشی آنارشیستیک و هرج و مرج طلبانه را برای نوجوانان ترویج می کند که حتی می تواند حاوی بدآموزی و رفتاری ناپسند باشد. اینکه چرا احمد به حرفهای پدرش درباره ده تومانی که پیدا شده عمل نمی کند، نویسنده چندان به دلایل و چرایی بی توجهی احمد به حرفهای پدر نمی پردازد. نویسنده شخصیت پدر را مردی مذهبی به تصویر کشیده که نسبت به حلال و حرام حساسیت خاصی دارد، اما با این حال چندان او را وارد داستان نمی کند و حضور این شخصیت در خانواده سایه وار است و ارتباط چندانی بین احمد و او وجود ندارد. شاید به همین خاطر هم هست که احمد چندان نظرات پدر را جدی نمی گیرد و حتی نمازی را نیز که می خواند از روی ترس از پدر است.
پیدا کردن ده تومانی که از همان ابتدای داستان اتفاق می افتد، تعلیق و کشش خوبی تا انتهای داستان ایجاد کرده است. خواننده تا پایان اثر، علاقه مند و کنجکاو می شود تا بداند احمد با ده تومانی چه می کند. درگیری های ذهنی احمد و پرداختی که نویسنده از شخصیت او انجام می دهد، به گونه ای است که خواننده نمی تواند به سرانجام سرنوشت پول پی ببرد و همین امر باعث شده تا با پیرنگی محکم و حساب شده روبه رو باشیم. اگرچه پیرنگ داستان ساده است و خیلی پیچیده هم نیست و ماجراهای زیادی هم در داستان گنجانده نشده؛ اما نویسنده موفق شده مهمترین وی‍ژگی را که در داستانهای معمایی وجود دارد تعلیق و دلهره زایی- برای خواننده به ارمغان آورد.
روایت داستان بر عهده دانای کل محدود به احمد است که با هوشمندی انتخاب شده است. این زاویه دید با تمرکز بر شخصیت اصلی به خوبی به ظرایف شخصیت پردازی احمد کمک می کند و زوایای روانی و درونگرایی او را به خوبی بازتاب می دهد. ده تومانی رفته رفته و با گذشت ساعتها، زندگی احمد را دچار آشفتگی های ذهنی و درونی می کند و به گونه ای او را تغییر می دهد که حتی در ظاهر او نیز اثر کرده و مادرش به خوبی بدون اینکه چرایی آن را بداند از این دگرگونی با خبر می شود.
نویسنده در کابوس دومی که احمد می بیند- خاله کـــوکب به احمـد می گوید که سه روز است ده تومانی اش را گم کرده است- آن را به گونه ای روایت می کند که خواننده از ابتدا از کابوس بودن آن خبری ندارد و بعد از بیدار شدن احمد است که می فهمد همه چیز کابوس بوده است. این کابوس در زمانی پیش می آید که احمد تصمیم گرفته صبح قضیه پول را به پدر و مادر بگوید. به نظر می رسد اگر نویسنده ماجرای خاله کوکب و پول گم کردنش را کابوس احمد نمی دانست و در واقعیت اتفاق می افتاد با ایجاد نقطه عطفی بسیار تاثیرگذار می توانست گره داستان را پیچیده تر کند و بهره بیشتری از این وضعیت پیش آمده ببرد.
پرداخت داستان بسیار حرفه ای است و توصیفها اغلب پویاست. نویسنده در روایت اثر جزئی نگر و ریزبافت عمل می کند و خواننده در هنگام خواندن داستان، احساس خستگی نکرده و به راحتی داستان را دنبال می کند و بدون هیچ توضیح اضافی از طرف نویسنده، قصه داستان را تا انتها پی می گیرد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.