خانه » پیشنهاد سردبیر » خاطرات حاج سیاح/۲۹

خاطرات حاج سیاح/۲۹

شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۷   شماره ۹۹۲

***

وقایع استان

مهرداد یاری

***

زمانی که حاج سیاح در تبریز اقامت داشه به او خبر رسیده که صاحب فرزند پسری شده است، او نیز به خاطر اینکه میرزا سعید خان وزیر امور خارجه در مشهد از حاجی درخواست کرده بود که اگر روزی صاحب پسری شد نام او را برایش برگزیند، حاجی نیز پسرش را سعید می نامد. آبان ماه ۱۲۶۱ حاج سیاح پس از گردشی چند ماهه در کردستان و آذربایجان در نهایت با رفتار دور از انتظار ولیعهد و اطرافیانش مواجه شد که شیرینی سفر را برایش زهر کردند او نیز پـس از پاسخ محکمـی که به احمدخـان می دهد نیمه شب تبریز را ترک کرده و با همراهانش به سمت تهران به راه می افتند. به گفته حاجی به علت برفی که باریده بود راه را گم می کنند اما با استفاده از مسیر تیرهای چوبی تلگراف راه را پیدا کرده و پیش می روند و پس از پشت سر گذاشتن حاجی آقا، کجین، ترکمان، میانج، جمال آباد، و نیک پی که به قول حاجی در واقع کثیف و بد پی بود به زنجان می رسند. در گذشته استان زنجان را خمسه می نامیده اند که تا اواخر دوره قاجار نیز این نام ‌پابرجا بود. حاج سیاح پس از گردش در شهر و نوشتن از اوضاع و احوال و خلق خو و صنایع و مدارس و… که تقریبا در همه جای ایران دوره قاجاری به یک شکل بوده و پیشتر به این موضوع به فراوان پرداخته ایم به دیدن عمارت سلطانیه می رود مکانی که در زمان حکومت اولجایتو پایتخت ایران بوده است و حاجی نیز از عدم رسیدگی و تاراج کاشی های آن می نویسد و تاسف می خورد. پس از آن بزرگان شهر به استقبال حاجی آمده و او را به دار الحکومه می برند حاجی در زنجان از واقعه دلخراشی یاد می کند که شنیدنش فهم خواننده را از اوضاع و احوال احکام قضایی در زمان قاجار بیشتر می کند در زنجان شاهزاده مویدالدوله حکمرانی می کرده که فردی با اخلاق و انسانیت بوده است چنان که قبلا وصف خوش رفتاری او را با مردم کردستان در خاطرات حاجی خواندیم خلاصه از آنجایی که شاهزاده در دستگاهش میرغضب تعیین نمی کرد اغلب اوقات رضایت اولیای دم را جلب کرده و مانع از اعدام می شده است اما در زنجان خانواده ای از پذیرش دیه سـر باز زده و اصرار به اعــدام او داشته اند در نهایت به اجبارِ ملایان شهر مویدالدوله مجبور می شود آن فرد را به خانواده مقتول بدهد و آن ها نیز او را به طـرز فجیعــی می کشند. چقدر اسفبار بوده است که ایران با وجود تمدنی چند هزار ساله و قدمت طولانی در امر حکومت داری کارش به جایی رسیده بود که خاندان از ارزش تهی قاجاریه، آن را به آن وضع خفت بــار انداخته بـودند که مردمش حتـی نمی توانسته اند راحت بمیرند یا انسانی و قانونی کشته شوند. در ادامه حاج سیاح زنجان را ترک کرده به قزوین و از آنجا به تهران می رود او و همراهانش در آذرماه ۱۲۶۱ وارد تهران شده و مثل همیشه با دوستان دیدار کرده و ناصرالدین شاه نیز احضارش کرده و از چگونگی سفرش پرسیده بود و از اینکه حاجی به توصیه اش گوش داده و متاهل شده و اکنون صاحب فرزند شده است خوشحال شده و تحسینش می کند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.