یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲ شماره ۱۷۴۶
گفتگوی وقایع استان با عباس رجائی نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی
عباس رجائی نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و مدیرعامل بنیاد علمی، فرهنگی و اجتماعی شهدای رجائی است. کمتر کسی در اراک، خنداب و کمیجان است که وی را به یاد نیاورد، نماینده ای که سال ها از طرف مردم اراک، خنداب و کمیجان در مجلس حضور داشت. پس از مدت ها با وی به گفتگو نشستیم و پیرامون نادیده گرفته شدن جوانان در استفاده از آن ها در اداره کشور صحبت کردیم. مشروح گفتگوی ما با وی را در ادامه می خوانید.
با نگاهی به آمارها مشخص است که جوانان بخش عظیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، اما همین خیل کثیر جوانان تا چه اندازه در اداره امور کشور دخالت دارند؟
این یک واقعیت انکار ناپذیر است که کشور ایران به رغم حرکت به سوی پیری جمعیت و لزوم اقدامات اساسی، سریع و حساب شده برای جوانسازی جمعیت همراه با مشوقهای لازم، هنوز دارای جمعیت قابل توجه جوان (در سنین ۳۵-۱۵) است. شناخت این نیروی عظیم که یکی از سرمایه های اصلی انقلاب اسلامی برای اداره کشور و سازندگی میهن اسلامی به ویژه در گام دوم انقلاب اسلامی به شمار می رود، از مهمترین اولویتهای نظام اسلامی است.
برنامه ریزان امور کشور موظف هستند در معادلات تنظیمی در اداره امور کشور، ضمن توجه جدی به این قشر، نیازهای آنان را شناخته، جایگاه واقعی جوانان را تبیین و ترسیم نموده و این نیروی عظیم را بهعنوان پشتوانه گرانبهای کشور، در شئون مختلف، بکار گیرند.
برای نزدیک شدن به جوانان و شناخت بهتر آنها چه باید کرد؟
برای شناخت نسل جوان، پیشرو و پیشتاز کشور، نیازمند آنیم که با درایت، زاویه دید و نگرش خود را واقعی کرده و با لحاظ باورها، اصول و ارزشهای اخلاقی و هنجارهای پذیرفته شده شرعی و قانونی جامعه، مقتضیات زمان و لوازم آن، به تبیین جایگاه و مسئولیتبخشی و ارزیابی این قشر ارزشمند جامعه بپردازیم. ابن ابی الحدید(۶۵۶ق) در شرحی بر نهج البلاغه از حضرت علی(ع) چنین روایت کرده که [۱] فرزندان خود را به رعایت آداب [و رسوم روزگارِ] خودتان مجبور نسازید؛ چون آنان براى روزگارى غیر از روزگار شما آفریده شدهاند. براساس این کلام امام علی (ع)، فرزندان، ابناء زمان هستند و شناخت آنان توسط نسل گذشته، نیازمند شناخت ظرف زمانی و تطبیق نیازهای آنان با توسعه خواستهها و ضروریات زمان آنان در چارچوب اصول، نظام اخلاقی و ارزشی جامعه میباشد. درغیراین صورت، به بیراهه رفته و روز به روز با فاصلهای بیشتر، بهسان دو بُردارِِ مخالف الجهت، عدم درک متقابل و عدم تفاهم و جدائی را تجربه خواهیم نمود.
برنامهریزان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه باید به این درک واقعی برسند که یکی از خصوصیات دوران جوانی، نیاز جوان به شناخت خود و جامعه خود و جهان است. اینکه کیست؟ دارای چه مشخصههای فردی و اجتماعی است؟ در خانواده و یا جامعه خود، در چه جایگاهی قرار دارد؟ چقدر به حساب می آید؟ تا چه حد مؤثر است و یا میتواند مؤثر باشد؟ به چه میزان میتواند و یا باید مسئولیتپذیر باشد؟ بزرگترها در معادلات روزمره خود او را در کجا میبینند و یا اساساٌ تا کجا او را میخواهند؟ در کدام تاریخ زندگی میکند و متعلق به کدام فرهنگ و تمدن است؟ دردنیای پراز وسوسههای رنگارنگ که هر روزه از وسایل ارتباط جمعی پمپاژ میشود، با کدام گذشته و تاریخ پیوند دارد؟ قرار است در آینده به کجا رفته و چگونه نقشآفرینی کند؟ درجغرافیای سرزمینی، به چه قوم ونژادی بستگی دارد و این مردم در جهان چه جایگاهی دارند؟ و دهها سؤال از این دست که دل مشغولی و ذهن مشغولی میآورد.
جوان تشنه دانستن وکوهی از سؤال و شبهه، بدنبال سؤالات و ابهامات ذهنی خود به هر عرصهای سر میزند تا جواب سؤالات و چرائی آنها را بجوید و این مسئولیت قطعی برنامهریزان کشور است که با زبان نیکو و اقنایی به تبیین پاسخ این سؤالات پرداخته و با لحاظ تمامی ملاحظات، اصول و چارچوبها، جواب این سؤالات را در قالبهای مختلف فرهنگی و هنری و تربیتی تبیین و او را با هویت خویش آشنا کرده و پیوندی ناگسستنی بین نسلی ایجاد نمایند. بدیهی است اگردر این برنامههای تبیینی و تربیتی، از بیان پاسخ صحیح، به موقع و اقناعی به سؤالات ذهنی جوان غفلت نمائیم، به طور قطع و یقین، دیگرانی هستند که همواره در کمین دلهای صاف و ذهنهای تشنه جوانان بوده و در مسیر منافع خود، به مسخ هویت و فرهنگ این جوانان با اصالت پرداخته و بجای پاسخهای درست، ذهن آنان را با پاسخهای غلط با لعاب فریبنده پر کرده و خلاء ناشی از غفلت ما را دستمایه قرار داده و با تبلیغات دروغین وسوسهآمیز، هویت جوان ایرانی را از او گرفته و پس ازچندی با نسلی رو برو می شویم که تعصبی به جغرافیا، فرهنگ، تمدن، زبان و آداب و رسوم خود نداشته و خدای ناکرده دچار خودباختگی و استحاله خواهد شد.
در این بین وظیفه اندیشمندان و برنامهریزان جامعه چیست؟
از وظایف حتمی و قطعی اندیشمندان و برنامهریزان جامعه است که تاریخ تمدن کهن ایرانی-اسلامی با فرهنگ بالا و مبتنی بر علم و دانش و سرشار از دلاورمردیها، ایثارگریها، سربلندی و سرافرازی ایران را با زبان هنر و فناوری روز برای آنان بازگو نموده و آرمانهای بلند گذشتگان برای ساختن کشوری در اوج عزت و سرافرازی را به آنان نشان دهند، همچنین پیشرفتهای کشور پس از انقلاب اسلامی را تبیین نمایند تا نسل جوان با شناخت واقعی از ریشههای تمدن کهن خود و علاوه بر آن، اقدامات گسترده انقلاب اسلامی در توسعه کشور و ارتقای جایگاه این میهن سرافراز در سطح جهان، به تعلق حود به این کشور پهناور افتخار کند و برای رشد، تعالی و بالندگی آن تلاش نماید.
ضروری است ریشههای عمیق و جاودانه جوان این مرزو بوم به او نمایانده شود و با پیوند او به این جاودانگی، پلی از تجربیات گذشته برای عبور به شاهراه آینده زده و با چراغ معرفت و شناخت، هویت او را بدو شناسانده و تاریخ را آنچنان که بوده به او بیاموزیم تا جوان ایرانی با تبیین و تحلیلِ صحیح، زندگی خود را آنگونه که شایسته است، بسازد. لذا برای تحقق این خواستهها و ارائه پاسخ مناسب به این نیاز، لازم است مواردی از قبیل اقدامات زیر در دستور کار برنامه ریزان جامعه قرار گیرد:
– تبیین تاریخ تمدن ایران و تحلیل مناسب آن، بیان فراز و نشیبها و چرائی آن با زبان جوان امروز.
– تبیین سبک زندگی ایرانی-اسلامی و تعیین الگوهای آن.
– سرمایهگذاری مناسب برای ارائه ریشههای فرهنگی تمدن ایرانی قبل از اسلام، بعد از اسلام، باروری تمدن ایرانی اسلامی در عصر انقلاب اسلامی، آثار و نتایج آن با روشها و فناوریهای مناسب.
– روشنگری در زمینه ریشههای فرهنگی ارزشهای حاکم بر جامعه و «مقبولیت» آن
– ارائه هنرمندانه نقش دین اسلام در تکامل و بالندگی تمدن ایرانی و سیر حکمت و تحول بنیادین آن.
– ایجاد موزههای تاریخ تمدن و مردم شناسی ایران.
– تولید فیلمهای هنری و تاریخی با تکیه و تأکید بر غرور، هویت و وحدت ملی.
از دیگر خصوصیات جوانان نشاط آنهاست که متاسفانه چندان مورد توجه مسئولان قرار نگرفته، نظر شما چیست؟
بله از دیگر خصوصیات جوانان و ایام پرطراوت جوانی، شور و نشاط برای ابراز «بودن» است. جوان در سنین جوانی، بدنبال گمشدهای است تا با بدست آوردن آن، نقش خود را در محیط پیرامون یافته و آن را بیازماید و از طریق این آزمون، خود و استعدادهایش را بشناساند. گرچه او گام های نخست را بر میدارد، لیکن سعی میکند مصمم و با دقت اقدام کند تا صادقانه و خالصانه بودن اقدامش را به اثبات برساند. جوان ذاتاً صاف است و پاک و هنوز به آلایندههای موجود در دنیای بزرگترها آلوده نشده و همین صافی و صداقت اوست که اگر در مسیر درست هدایت نشود، او را به پرتگاه سقوط و یا سرخوردگی میکشاند.
عدم درک صحیح واقعیتهای فکری و ذهنی و نیازهای دوران جوانی توسط مسئولان و برنامهریزان کشور، میتواند منجر به «بحران بیهودگی» جوان انجامیده و تمام شور و نشاط جوانی را به یأس بدل سازد. جوان دوست دارد «به حساب» آید. چرا که فردا از آن اوست و او حق دارد در ساختن فردای خود مشارکت داشته باشد. جوان متعلق به فردا است در صورتی که والدینش متعلق به دیروز و امروز است. پس باید برای جوان سهمی قائل شد و او را در جایگاه خودش دید. اگر اینگونه بیندیشیم، قاعدتا از جوانی که در نهادش مسئولیتپذیری نهفته است، در ساخت و اعتلای جامعه استفاده کرده و راه را برای بروز استعداد و توانائی او هموار میسازیم و این نیروی عظیم فکر، توان و استعداد را در چرخه توسعه کشور بکار میگیریم.
باور به جوان چه اهمیتی دارد؟
ما باید جوان را باور کنیم. باید یقین داشته باشیم که جوان ایرانی توانمند و هوشیار است. باید بپذیریم که جوان ایرانی اگر به حساب آید، از با استعدادترین مردم دنیا است. و چه خوب است که عرصه های مشارکت جوانان در امور عمومی جامعه را فراهم نموده و از این استعدادها بهره لازم را ببریم.
عرصه هائی چون:
– مشارکت جوانان در تولید علم و فناوری و نخبهپروری
– ابداع روشهایی برای حرکت در مرز دانش
– بروز خلاقیت و اندیشهورزی در حل معضلات جامعه
– مشارکت در حل بحرانها در قالب سازمانهای مردم نهاد
– تولید ثروت و اصلاح روشهای اداره امور کشور با تکیه بر دانش روز
– اعطای مسئولیت در حوزه اجرایی و استفاده از استعداد آنان برای ابداع روشهای خلاقانه اداره امور مردم
– مشارکت در دفاع از هویت ملی و مرزهای جغرافیایی و ایجاد آمادگی دفاع نظامی و بسیج سازندگی
– مشارکت در کمکرسانی به مناطق محروم و حذف پدیده فقر و محرومیت از این مناطق
از جمله عرصههایی است که میتوان با سپردن به جوان ایرانی، نه تنها بهره لازم را برد، بلکه کشور را نیز به سامان رساند.
از دیگر خصوصیات جوان، حس زیباییطلبی و کمالجویی است. انسان در ابعاد خلقت خود دارای خصوصیات و خصلتهائی است که بسته به نوع نگرش او و سبک زندگی، در ارتباط با این خصلتها، رفتارهای خاص خود را بروز میدهد. اگر حس زیباییطلبی و کمالجویی جوان هدایت صحیح شود، جوان را به قلههای رفیع انسانیت هدایت میکند و پلهای برای صعود به کمال مادی و معنوی است.
زیبائیطلبی و کمالجوئی در اوان جوانی، سریعتر بروز کرده و آثار خود را نشان می دهد. جوان در پی آن است که در جهت تکمیل نیازهای کسب هویت و جایگاه خود، مراحل کمال را سریعتر طی کرده تا بتواند بیشتر از گذشته مسئولیت پذیرفته و توانمندی خود را بروز دهد. او به زیبائیها با دیدی زیبانگر نگریسته و خلقت را زیبا میبیند و دوست دارد که دیگران نیز او را در این عرصه زیبا دیده و او را به حساب آورند. روحی حساس یافته و احساساتش رقیق شده و به هر ناملایمتی واکنش نشان داده و حساسیت خود را بروز میدهد. طرز رفتار، حساسیت در قبال نوع رفتار، اصرار بر تنظیم روابط اجتماعی با اطرافیان، دوست یابی، تعیین و انتخاب نوع ورزش، انتخاب موضوعات فکری و فرهنگی، پرداختن به جنبههای عاطفی و غریزی ایام جوانی، از مجموعه خصوصیات بارز این ایام است.
حس زیبائیطلبی و کمالجوئی، بخصوص در جوانان دو جنبه دارد که یکی از جنبههای آن سمت و سویی مجازی دارد و جنبه دیگر، سمت و سویی حقیقی به خود میگیرد. بسته به اینکه جوان در این ایام و حالات با چه عوامل و یا سلسله موضوعات و الگوهائی مرتبط گردد، رفتارش تعریف و تعیین میگردد. در اینجا است که رسالت والدین و نهادهای اجتماعی معنا پیدا کرده و باید بصورت صحیح تبیین گردد.
دیدن مشکلات جوانی با دوربین میانسالی و پیری یکی از نقاط ضعف دولتمردان است، در این باره چه باید کرد؟
ما به هیچ وجه مجاز نیستیم که به صٍرفِ حساسیت نسبت به مسائل جامعه، جوانان و این دوران سرنوشت ساز زندگی آنان را ندیده و یا درست نبینیم. اتفاقا اگر به سرنوشت جوانان خود حساس هستیم و آنان را آیندهسازان کشور میبینیم، رسالت سنگینتری خواهیم داشت. بزرگترها باید مسائل این دوران را با زاویه دید جوانان نگاه کرده و راههای پیشرفت و ترقی و تعالی جامعه و جوانان را به آنان نشان دهند. نمیتوان در زمان گذشته زندگی کرد و افق دید خود را به موضوعات گذشته معطوف کرد و برای زمان حال و آینده برنامهریزی کرد. از سوی دیگر نمیتوان به جوانان اعتماد نکرد و آنان را در تبیین مسائل خودشان مشارکت نداد و انتظار داشت آنان تمامی برنامههای تنظیم شده توسط برنامهریزان را مو به مو اجرا نمایند. خانواده، مدرسه، دانشگاه و نهادهای اجتماعی که متولی فرهنگ عمومی جامعه هستند، موظفند برای تبیین رفتارهای صحیح و ایجاد روابط سالم و منطقی بین رفتارهای جوانان، نیاز زیبائیطلبی و کمالجوئی آنان و هنجارهای جامعه، معادلات واقعی، منطقی و روبه رشد را تعریف و به مرحله اجرا بگذارند. معیارها را تعریف کنند. الگوها را بصورت واقعی و واقع بینانه مشخص نمایند و با ابزارهای فرهنگی مناسب، جوانان را توجیه نمایند.
خانوادهها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی موظفند حدود رفتارها و هنجارهای حلال و حرام را مشخص کرده و ضمن کار فرهنگی، صرفا از موارد حرام جلوگیری کنند و رفتارهای مناسب با هنجارها و ارزشهای جامعه را به او نشان دهند. الگوهای سبک زندگی مناسب را تبیین و ارائه دهند. اجازه دهند تا جوانان در میان الگوهای ارائه شده، حق انتخاب داشته و خود، راه صحیح را از میان طیف راههای حلال، برگزینند. تنوعگرائی در ذات انسان به ویژه جوانان است. نباید اجازه داد که این روحیه که از خصوصیات کمالجوئی جامعه انسانی است و دین مبین اسلام نیز بر آن تأکید جدی دارد، ناآگاهانه، تنگ نظرانه و با استفاده ابزاری از برخی تلقیها، محدود شود. نهادهای اجتماعی موظفند آنقدر در خصوص تعریف استانداردها و الگوها رعایت تنوع را بنمایند که جوان پرغرور ایرانی و مسلمان نیاز به الگوهای وارداتی نداشته باشد. حتی جوان امروز بتواند با افتخار بگوید که من ایرانی مسلمان هستم و استانداردها و الگوهایش را به جوانان سایر کشورها عرضه نماید..
[۱]ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج ۲۰، ص ۲۶۷، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.