سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۹۶ شماره ۷۹۹
وقایع استان: ادبیات حماسی از گذشته تاکنون مورد توجه مخاطب بوده و جایگاه خاصی در تمام فرهنگ ها داشته است. در ادبیات فارسی حماسه را بیشتر در شعرها می توان دید و برای ایرانیان با نام فردوسی گره خورده است؛ اما شعر حماسی به دوران کلاسیک آن خلاصه نمی شود و بودند شاعران معاصری که در قالب نو شعر حماسی سرودند و نامشان را در میان شاعران این ژانر قرار دادند. مهدی اخوان ثالث، تسلط بالایی بر شعر کلاسیک داشت و بعد از شاگردی در محضر نیما راهی نو در آن ایجاد کرد و به سبک و لحن خود رسید. زبان اخوان ثالث لحنی حماسی دارد لحنی که ریشه در اشعار فردوسی، ناصر خسرو و بهار دارد. او درونمایههای حماسی را در شعرش به کار میگیرد و جنبههایی از این درونمایهها را به استعاره و نماد مزین میکند. دهم اسفند ماه زادروز اوست. مردی که م. امید شعر ایران است.
اخوان از آن دست شاعرانی است که اعتقاد داشت شعر فارسی و قالب های آن حتی اگر کهنه باشند؛ ولی باز ظرفیت و پتانسیل آن را دارند که به روز شوند و باید وزن و قافیه را بعنوان میراث کهن نگاه و پاس داشت. او در جوانی با شعر کلاسیک آشنا می شود و به سرودن قصیده و غزل می پردازد او ادبیات کلاسیک را به صورت آکادمیک میشناخت و بنیان کاری خود را بر پایه شعر کلاسیک بنا می نهد. اخوان در ابتدا با شعر نیما به مخالفت می پردازد؛ ولی بعد از ورود به تهران و آشنایی بیشتر با شعر نیما سبک او را کشف می کند و اسلوب شعری خود را زیر تاثیر شعر نیما دگرگون می کند. به طوری که او را میراث دار شعر نیمایی و احیاکننده سبک خراسانی می دانند. آنچه وی را در مقام شاعری صاحب سبک معــرفی می کند اشعار نو و تازه اوست که آغاز آنرا میتوان در مجموعه «زمستان» دانست. اخوان وزن را با شعر فارسی همراز و همدم میدانست و نمیخواست آن را از شعر بگیرد. قافیه را هم برای تعادل و توازن و تناسب شعر لازم میدانست و آن را به کلی رد نمیکرد.
در تعاریف اخوان شعر کامل «کلامی است که وزن داشته باشد» اخوان به موزون بودن شعر فارسی معتقد است. برای او شعر درمعنی خاص از وزن خالی نیست و به باور او، مردم شعری را که خالی از وزن باشد به عنوان شعر کامل نمی شناسند. او به وزن اهمیت زیادی می دهد و سبب ناموزونی شعر را ناموزونی سرایندگانش می داند. اخوان وزن را در شعر موهبتی می داند «موهبت تری و ترانگی و تری و روانگی، حالت تغنی و سرایش یعنی حالتی که سپهر و آفرینش در انسان به ودیعه گذاشته، یعنی موزونی و هماهنگی در همه چیز. این است مبنای وزن، یعنی وزن چیزی از خارج تحمیل شده به شعر نیست، همزاد و پیکره روحانی جسمانی شعر است، شکل بروز و کالبد معنوی شعر است. وزن، فصل ذاتی و حد فاصل شعر خاص است از شعر به معنی عام»
او وزن را زمانی وزن می داند که از آن حالت ریتمیک احساس شود. از نگاه او شعر زمانی شعر است که واگو شود و مردم آن را حفظ کنند و بخوانند. وی وزن را امری حتمی برای شعر می داند و از آن به عنوان «لنگرگاهی برای شعر» یاد می کند و وزن شعر را عروضی قدیم، نیمایی و یا ترانه های عامیانه می داند و ضرب و ریتم را ضرورت شعر فارسی. می گوید : «شعر یک نوع ترنم است، تغنی است، یک نوع تری و ترانگی دارد، اگر ما این تری و ترانگی را از شعر بگیریم، یعنی وزن را از شعر بگیریم چه چیزی را جانشین آن کنیم؟ اوزانی که در شعر داریم، چه اوزان قدیم عروضی به اصطلاح متساوی، چه اوزان نیمایی که شکل آزادترش است».
شاعران و نویسندگان مطرح در مورد آثـار او دیدگاه های مختلفی دارند. برخی چون هوشنگ گلشیری و مرتضی کاخی او را از تبار خیام می دانند. محمد رضا شفیعی کدکنی شاعر و منتقد نیز در مورد او می گوید:«یکی از عوامل اصلی عظمت هنرمندان تناقضی است که در وجود آنها خود را آشکار میکند، اخوان ثالث نیز از این لحاظ نمودار برجستهای بود از یک هنرمند بزرگ که چندین تناقض را تا آخر عمر، در خود حمل میکرد و خوشبختانه هیچگاه نتوانست خود را از شر آنها نجات بخشد. در ارتباط با اکنون و گذشته ایران که برای او تجزیهناپذیر بودند، او همواره گرفتار نوعی تناقض بود. عشق و نفرت، یا حب و بغض توامان او نسبت به «باغ بیبرگی» که رمزی است از ایران معاصر، انگیزه زیباترین خلاقیتهای شعری اوست.»
ارغنون، زمستان، آخر شاهنامه، از این اوستا، منظومه شکار، پاییز در زندان، عاشقانهها و کبود، بهترین امید، در حیاط کوچک پاییز در زندان، دوزخ اما سرد، زندگی میگوید اما باز باید زیست…، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم از جمله آثار اوست.