چهارشنبه ۳ آذر ۹۵ شماره ۴۶۹ وقایع استان روشنک مشتاق عصرها خانه مادربزرگ جمع می شدیم، مادربزرگ چایی می گذاشت و عصرانه درست می کرد، مادر، خاله و زن دایی ها هم به او کمک می کردند صدای خنده و تعریف هایشان فضای حیاط را پر می کرد، بچه ها هم در حیاط بازی می کردند از لی لی گرفته ...
ادامه مطلب »